سرنوشت عبرتآموز روحانی
مجتبی واحدی - دیدگاه نو
حوادث با سرعتی باور نکردنی به زیان جمهوریاسلامی به صورت عام و علیه حسن روحانی به صوزت خاص رقم میخورد. پس از مدارای چند ساله ، بسیاری از دولت های قدرتمند جهانی در برابر جمهوری اسلامی ایستادهاند و کشورهای دیگری کهگمان میرفت حامی جمهوری اسلامی هستند حمایت خود را از نظام ولایت فقیه دریغ میکنند. در داخل ، وضع به مراتب بدتر است. اشتهای سوءاستفاده و رانت خواری به حدی رسیده که حتی در واردات دو هزار گوسفند نیز شایعات در خصوص احتمال اختلاس، بلافاصله به باور عمومی تبدیل میشود، ناکارآمدیها همه شئون زندگی مردم راتحت تاثیر قرار داده است، بیاعتمادی به عناصر سیاسی به حد اعلای خود رسیده و نهادهای سرکوبگر از یکسو آزادیخواهان را سرکوب میکنند و از سوی دیگر اقتصاد کشور را به گروگان گرفتهاند، نهادهای وابسته به رهبر هر روز بیشتر از دیروز در اداره کشور دخالت میکنند در حالی که رهبر حاضر به پذیرش مسئولیت نیست و نهایتا روحانی و دولت او بیاعتنایی به خواستههای مردم و وعدههای انتخاباتی را به اوج رساندهاند.
اما این همه ماجرا نیست. رهبر جمهوری اسلامی که همه اطرافیان، به کینهتوزی او اذعان دارند بدون توجه به نابسامانیهای ویرانگر، به فکر انتقام گیری از برخی جهت گیریهای انتخاباتی مردم است. نگارنده ، پیش از این بارها موضع خود در خصوص انتخابات سالهای اخیر و منتخبان آن را اعلام کرده هست. به صورت خاص ، در مورد روحانی بر این باورم که او ، تفاوت زیادی با رهبر ندارد اما روند منتهی به انتخاب و تلقی ایجاد شده از مخالفت رهبر با انتخاب او، موجب عصبانیت و ایجاد کینه در سید علی خامنه ای شده و لذا ، برای روحانی سرنوشتی بسیار غمانگیز پیش بینی می کنم. صادقانه بگویم در ماههای اولیه انتخاب روحانی گمانمی کردم او حداقل به اندازه احمدی نژاد هوشمند است و از ضعف حاکمبر رهبر و اردوگاه او برای پیشبرد برخی اهداف استفاده می کند . روحانی در شرایطی به ریاستجمهوری رسید که رهبر، به شدت نیازمند همراهی او برای عبور از " گردنه هسته ای " و خلاصی از تحریم ها بود. روحانی بدون آنکه امتیازی به نفع خود یا رای دهندگان به دست بیاورد همه آنچه را که خامنه ای نیاز داشت انجام داد. به نظر می رسد طمعِ خام برای رسیدن به جایگاه رفیع تر در سپهر سیاست جمهوری اسلامی، عقل و هوش از روحانی ربوده بود. همین طمع باعث شد او در کنار انجام نقشی که بر عهده داشت به حفظ روابط با برخی نهادها و افراد تاثیرگذار در روند انتخاب رهبر آینده بیندیشید که نتیجه آن ، مدارا با بسیاری از زیاده خواهیهای رهبر و عوامل او بود. روحانی به امیدی واهی، مباشر اقداماتی شد که گمان می کرد موجب افزایش محبوبیت در میان مردم و تقویت جایگاه او در نظام می شود. تلاش برای به فرجام رساندن برجام در راس این اقدامات بود . در همان زمان در مصاحبه ای به دو نکته اشاره کردم .
یک - خامنه ای بیش از روحانی به برجام نیاز دارد و بیش از روحانی از آن منتفع می شود .پس لازم نیست روحانی به بهانه به نتیجه رساندن برجام ، در مسائل داخلی کوتاه بیاید
دو - خامنهای تنها تازمان آزادی وجوه بلوکه شده، با روحانی همراهی خواهد کرد اما برای استفاده از آن وجوه که می تواند موضع رئیس جمهور را در داخل و خارج کشور تقویت کند با روحانی مدارا نخواهد کرد. تحریم های اجماعی و بلوکه شدن در آمدهای نفتی، مهم ترین بحران در دوره رهبری خامنه ای بود. رهبر جمهوری اسلامی می دانست اگر بتواند آن تحریمها را بشکند اجماع مجدد جهانی برای تحریم کامل جمهوری اسلامی، تقریبا غیرممکن است. او با آگاهی از این واقعیت، کارگزاریِ رفع تحریم ها را به روحانی سپرد و با امضای برجام ، نقش روحانی در تئاتر رهبر به پایان رسید. اما خصلت کینه جویی رهبر، به او اجازه نمی داد حتی تحقیر ظاهری به واسطه انتخاب روحانی را بدون پاسخ بگذارد. ( اگر چه روحانی را در راهبردها و مبانی، همراه و گاه تندروتر از خامنه ای می دانم. اما معتقدم رهبر جمهوری اسلامی برای فریب غربی ها و به ویژه امریکا، به یک نمایش انتخاباتی تن داد که موجب تحقیر او در داخل کشور شد. کسانی که خامنه ای را می شناسند به خوبی می دانند او در اولین فرصت ، انتقام تحقیرِ خود - حتی تحقیر خودخواسته - را می گیرد). نخستین گام برای انتقام گیری ، ممانعت از افزایش محبوبیت روحانی به واسطه ترمیم معضلات اقتصادی یا ایجاد رفاه نسبی اقتصادی بود. اعتراض رهبر به توافق دولت با کمپانی های بزرگ غربی برای نوسازی ناوگان هوایی، اعتراض هدایت شده اصولگرایان به تلاش دولت برای انعقاد قرار دادهای بزرگاقتصادی با اروپایی ها و ایجاد جو وحشت برای جلوگیری از حضور آنها در ایران ، بازداشت برخی دو تابعیتی ها که برای تسهیل بازگشت شرکت های امریکایی ، به ایران سفر کردند ، وتوی برخی موافقتنامههای امضا شده با مجامع بین المللی - از جمله سند دو هزار و سی یونیسف- و دخالتهای آشکار در بودجه نویسی دولت ، از جمله اقدامات آشکار رهبر و گماشتگاناو برای جلوگیری از امتیازگیری داخلی و خارجی روحانی بود.
اکنون در دومین سال از دومین دوره ریاستجمهوری روحانی ، تخریب و بیحیثیت کردن او در دستور کار رهبر و گماشتگان او قرارگرفته و همکاران روحانی نیز به این پروژه پیوستهاند.
اقدامات سرکوبگرانه وزارت اطلاعات - به خصوص در مواجهه با حق خواهی عادی کارگران- و توجیهات شرم آور جواد ظریف در مورد نقض آشکار حقوق بشر در جمهوری اسلامی، از مهم ترین اقداماتی است که توسط کارگزاران دولت روحانی انجام میشود و دستاوردی جز رسوایی برای رئیس جمهور ندارد. البته همراهی شخص روحانی با پروژه انتقام گیری، ازعجیبترین و پیچیده ترین بخشهای این پروژه است. پرداخت سی و پنج هزار میلیارد تومان بدهی موسسات مالی ورشکسته بدون افشای وابستگیهای حکومتی مدیران این موسسات از ابلهانهترین اقدامات روحانی در این زمینه بود. اعطای نقش بیشتر به سپاه در پروژههای بزرگ اقتصادی و نهایتا دستور طنز آلود دولت برای باز کردن پای سران فاسد سپاه به موضوع مبارزه با قاچاق، از دیگر اقداماتی است که علاوه بر تاثیرات مخرب بر اقتصاد عمومی کشور و معیشت خانوارها، بر نفرت عمومی از حسن روحانی می افزاید. در جدیدترینتلاشِ مردم پسند برای تخریب دولت ، فرمانده کل ، فرمانده نیروی دریایی و فرماندهان محلی سپاه در سیستان و بلوچستان، با صیادانمعترض محلی همزبانی کرده و حتی از قدرت نظامی خود برای توقف عملیات صیادی چینی ها در آبهای جنوبی ایران جلوگیری کرده اند. فرمانده سپاه پاسداران از فساد مدیران دولتی در انعقاد قرار داد با چینیها سخن گفته و فرمانده نیروی دریایی سپاه، اینقرار داد را مافیایی دانسته است. این در حالی است که سال گذشته ، جواد ظریف در برنامه تلویزیونی با مجری گری رضا رشیدپور به شدت از انعقاد این قرار داد حمایت کرده بود. در واقع نهادهایی که حامی اصلی باجدهی به روسبه و چین هستند به دست دولت روحانی - و دولت های قبلی - پروژه های مورد نظر چینی ها را برای آنان آماده کرده و میکنند و در روز مبادا، ظاهرا در کنار مردم می ایستند و همه تقصیرها را به گردن دولتیها میاندازند. البته اینسخن، نافی نقش مدیرانفاسد دولتی در تسهیل اعطای این پروژهها به چینیها نیست.
سخن در اینمورد بسیار است. تردید ندارم که روحانی با رسوایی بزرگ، دولت را ترک خواهد کرد اما سرنوشت او باید درسِ عبرتی باشد برای کسانی که همچنان مشتاقانه به دنبال یافتن جایگاهی بر سر سفره انقلاب هستند و برای بدست آوردن اینجایگاه، هر نوع مجیزگویی از رهبر و امتیازدهی به او را مباح بلکه واجب میدانند.