کسانی که از ملی شدن صنعت نفت در ایران سخن میگویند، از روی عمد یا ناآگاهانه به تحریف وقیحانهای از حقایق تاریخی دست مییازند که اگر نگوییم خائناند واژه کم دانی لایق آن هاست.
از یک طرف برخی از سلطنت طلبها تمامی انرژی خود را صرف میکنند تا ثابت کنند مصدق فردی نالایق، خائن به منافع ملی بوده است. از سوی دیگر ملیونی که از مصدق قدیسی فرا زمینی ساختهاند که هرگونه نقد وی گناه کبیره و مستوجب مجازات است. آنچه که در این قیل و قال، محلی از اعراب ندارد واقعیت عریان است. شاید هم این دعوای زرگری برای به حاشیه بردن اصل و جایگزینی فرعیات باشد، که در فرهنگ سیاسی ایران امری رایج است.
مصدق نفت شاهی یا درباری در ایران را دولتی کرد، اینکه تا چه میزان در این امر موفق شد بحث دیگری است. به جرات میتوان گفت در هیچیک از تئوریهای جامعه شناسی و علوم سیاسی، دولت معادل ملت در نظر گرفته نمیشود. اگر این گونه بود اصطلاح جامعه مدنی از کاربرد ساقط میشد. در پیشرفته ترین دموکراسیهای امروزی نیز مانند سوئیس که برای مسائل گوناگون رفراندومهای متعدد برگزار میشود شکاف میان دولت و ملت همچنان بر سر جای خود باقی است. اینکه برای دولتی شدن صنعت نفت، اصطلاح ملی شدن به کار گرفته شد و این غلط مصطلح همچنان به قوت خود باقی است از عجایب هشت گانه خلقت است.
فرایند ملی کردن صنعت نفت در ایران پروژهای است ناتمام که مصدق آغازگرش بود و اتمام آن بر دوش نسلهای بعد از اوست.
مصدق نه آن قدر کوچک است که از طرف برخی از طرفدارانش نیاز به باد کردن داشته باشد نه قهرمان افسانهای که مسحورعصایش شویم.
به قول نیچه: از آدمها بت نسازید، این خیانت است هم به خودتان، هم به خودشان. خدایی میشوند که خدایی کردن نمیدانند و شما در آخر سرتا پا کافر خدای خودساخته میشوید.
و سخن آخر اینکه بیست و نهم اسفند ماه در تقویم ایران روز دولتی شدن صنعت نفت است.
آرش فضیلت
بوسهی باران، ویدا فرهودی
رؤیایی رسولانه از عبدالکریم سروش، مجید احمدیان