اشتباه بزرگ اصلاحطلبان تاکید نکردن بر آزادی
روزنامه آرمان - اگر شورای نگهبان ۸۵ درصد نمایندگان اصلاحطلب مجلس ششم را رد صلاحیت نمیکرد، اصولگرایان همهکاره «مملکت» نمیشدند و امروز با چنین وضعی روبهرو نبودیم.
حسین انصاریراد، نماینده سابق مجلس عمده مشکلات کشور را ناشی از سوءتدبیر اصولگرایان و دوران احمدینژاد دانسته و این را هم گفته است که بسیاری از نخبگان و روشنفکران جامعه نمیتوانند در عرصه سیاست حضوری داشته باشند.
انصاریراد که در مجلس ششم رییس کمیسیون اصل نود بود و مرجع شکایت مردم از نهادهای حکومتی، به آرمان گفته که مهمترین کارکرد جریان اصلاحطلبی در شرایط فعلی جلوگیری از فروپاشی است و هنوز هم اصلاحطلبان لنگر ثبات نظاماند.
این فعال سیاسی معتقد است که اگر قرار بر این باشد که چهرههای شاخص نتوانند به مجلس بروند، مجلس ناکارآمدی از نمایندگان گمنام شکل خواهد گرفت.
انصاریراد بزرگترین اشتباه اصلاحطلبان را این دانسته که بر دموکراسی و آزادی تاکیدی نمیکنند و صراحتا از عدالت اجتماعی حرفی نمیزنند و زمانش رسیده که اصلاحطلبان مطالبات شفاف و صریحی را مطرح کنند.
متن کامل در روزنامه آرمان:
احسان انصاری: «مردم گمان میکنند اصلاحطلبان بهدنبال قدرتند و نه خدمت»، «اصلاحطلبی نیازمند هویت جدیدی است و با این رویکرد موجود به جایی نمیرسد»، «نیازمند آرامش فعال و فعالیت تمامقد در آینده جریان اصلاحطلبی هستیم». این جملات سخنانی است که در روزهای اخیر از زبان چهرههای برجسته جریان اصلاحات مانند سعید حجاریان، غلامحسین کرباسچی و صادق زیباکلام عنوان شده است. سخنانی که در سالهای اخیر همواره یکی از دغدغههای جریان اصلاحات بوده اماعلنی نشده است. با این وجود شرایط موجود بهشکلی رقمخورده که جریان اصلاحات نسبت به آینده احساس خطر میکند و بهدنبال گریزگاهی است تا در رویکردهای خود تجدیدنظر کند. بهنظر میرسد ضعف تئوریک و نداشتن استراتژی برای مدیریت آینده به بیماری تبدیل شده که کمکم به کل بدن جریان اصلاحات سرایتکرده و در آینده این بدن را زمینگیر خواهد کرد. اتفاقی که فرصتی برای تندروهای اصولگرا مهیا خواهد کرد تا دوباره در فضای سیاسی ایران جولان بدهند و براسب مراد خود بتازند. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی حال و روز این روزهای جریان اصلاحات «آرمان» با حجتالاسلام حسین انصاریراد رئیس کمیسیون اصل نود مجلس ششم و برنده قلم آزادی گفتوگو کرده است. نماینده مجلسس ششم معتقد است: «در شرایط کنونی مهمترین اشتباه جریان اصلاحات عدمصراحت در تکیه بر دموکراسی و آزادی است. دموکراسی و آزادی یکی از مبانی اصلی جریان اصلاحات است واین جریان هزینههای زیادی برای تحقق آزادی داده است. با این وجود و در شرایطی که امروز اصلاحطلبان نسبت به گذشته حضور جدیتری در مجلس و دولت دارند اما این مسائل بهصورت جدی در دستور کار دولت ومجلس قرارنگرفته است.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید:
در روزهای اخیر برخی از اصلاحطلبان با انتقاد از رویکردهای کنونی جریان اصلاحات خواستار هویت و استراتژی جدیدی از سوی جریان اصلاحات برای حفظ و بقای جریان اصلاحات شدهاند. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟ آیا جریان اصلاحات نیازمند بازبینی و مواجهه جدی با واقعیتهای اجتماعی و سیاسی امروز ایران است؟
برای پاسخ به این سوال باید به گذشته و دلایل اصلی وضعیت کنونی اصلاحطلبان توجه کرد. بنده ریشه تضعیف جریان اصلاحات را در اتفاقات پس از مجلس ششم و عدمتائید صلاحیت چهرههای شناختهشده و اصلی اصلاحطلب میدانم و معتقدم اگر در آن زمان این اتفاق رخ نمیداد و صلاحیت 85درصد نمایندگان مجلس تائید میشد، رویکرد جریانهای سیاسی بهسمتی حرکت نمیکرد که امروز در چنین شرایطی قرار بگیرند. در شرایطی که پس از مجلس ششم صلاحیت حدود 3500 نفر در سراسر کشور تائید نشد، در نتیجه بیرقیبشدن جریان اصولگرایی از آن زمان آغاز شد و تا حدود زیادی تا امروز نیز ادامه داشته است. پس از این اتفاقات محافظهکاران فضای سیاسی کشور را بهسمتی بردند که فردی مانند محمود احمدینژاد به قدرت رسید و هشتسال رئیسجمهور بود. شرایط بهشکلی بود که کسانی که امروز منکر هرگونه حمایت از احمدینژاد میشوند بهصورت تمامقد از وی حمایت میکردند و تلاش میکردند جریان اصلاحات در فضای سیاسی کشور تاثیرگذاری خود را از دست بدهد. اتفاقی که در طول هشتسال دولت احمدینژاد نیز رخ داد. در نتیجه در گذشته ارادهای برای بیرقیبکردن جریان محافظهکار در ایران وجود داشته که در مقاطع مختلف تلاشکرده جریان غالب کشور باشد. البته در بزنگاههایی نیز اصلاحطلبان موفق شدند حضور خود را در صحنه تقویت کنند اما بهدلیل نداشتن ابزار و امکانات وهمچنین ضعفهای درونی، این حضور بهصورت قدرتمند صورت نگرفت.
اگر ریشههای مشکلات امروز جامعه به تغییر مسیر مدیریت کشور پس از مجلس ششم بازمیگردد چرا در طول این مدت جریان اصلاحات چارهای برای این وضعیت نیندیشید؟
بخشهای از این قضیه به جریان اصلاحات ارتباط پیدا میکند اما بخش عمده مشکلات امروز جامعه در اختیار جریان اصلاحات نبوده است. بنده بهصراحت عنوان میکنم ریشه بسیاری از نابسامانیهای امروز همچنان باید در دوران مدیریت اصولگرایان جستوجو کرد. البته بنده اصولگرایان را به سوءنیت متهم نمیکنم و معتقدم آنها گمان میکردند احمدینژاد میتواند گزینه مناسبی برای مدیریت جامعه باشد. اشتباه بزرگ اصلاحطلبان نیز در این شرایط این بود که بهنوعی اجازه دادند اصولگرایان بازیگر اصلی قدرت در ایران شوند. من ریشههای فساد را در این میدانم که بسیاری از نخبگان جامعه به دلایل نامشخص فرصت حضور در صحنه سیاسی را از دست میدهند.
در شرایط کنونی مردم براین باورند که اصلاحطلبان در زمانی که قدرت را در اختیار داشتند نیز موفق نشدند عملکرد قابلتوجهی از خود بروز بدهند. این وضعیت بهخصوص در دولت دوازدهم و مجلس دهم تبلور بیشتری پیدا کرده است. آیا در واقع چنین بوده است؟
این نتیجه سستیهایی است که در گذشته توسط اصلاحطلبان رخ داده است. البته این سستی در سالهای پایانی دولت احمدینژاد و بهخصوص سال92 شکل بهتری به خود گرفت و اصلاحطلبان موفق شدند تشتتهای گذشته را کنارگذاشته و با یک وحدت رویه و استراتژی مناسب دوباره در صحنه سیاسی ایران تاثیرگذار باشند. در شرایط کنونی نیز که کشور با مشکلات زیادی مواجه است و انتقادات زیادی به نوع مدیریت وارد است، بنده معتقدم هنوز هم جریان اصلاحات یک لنگر مطمئن برای حفظ و بقای نظام است و اجازه نمیدهد ساختار سیاسی کشور در مقابل مشکلات بهسمت تزلزل حرکت کند. البته منظور بنده از اصلاحطلبان تنها شخصیتها و فعالان سیاسی اصلاحطلب نیست و بلکه منظور من مفهوم اصلاحطلبی بهصورت عام است. بدونشک بار اصلی اصلاحطلبی به دوش دانشمندان، روشنفکران و طبقه متوسط بیدار جامعه بوده و در آینده نیز چنین خواهد بود. اهمیت این گروه بهمراتب از گروههای دیگر در آینده جریان اصلاحات بیشتر خواهد بود و به همین دلیل در آینده سرنوشت جریان اصلاحطلبی در دست گروه بیدار و آگاه جامعه خواهد بود. دایره اصلاحطلبی بهمعنای اصطلاحی آن تنها در طبقه متوسط خلاصه نمیشود، بلکه در شرایط کنونی طبقه پایین جامعه نیز از جریان اصلاحات حمایت کرده و راهحل مشکلات کنونی جامعه را در اصلاحطلبی میداند. اصلاحطلبی لنگرگاهی مطمئن برای کشتی طوفانزده امروز ایران است. مجموعه روشنفکرانی که در شرایط کنونی بهدنبال تئوریزهکردن دموکراسی و بیان مشکلات و ارائه راهحل هستند همچنان به بقا و حفظ جریان اصلاحات و همچنین نظام سیاسی کمک میکنند.
در شرایط کنونی، جریان اصلاحات که دچار چالشهای درونی است، چه کمکی به نظام سیاسی میکند؟
مهمترین کارکرد جریان اصلاحات در شرایط کنونی جلوگیری از فرسایش و فروپاشی است. در شرایط کنونی جریان اصلاحات با درنظرگرفتن مصالح کشور تن به تزلزل کشور نمیدهد و اجازه نمیدهد دخالت بیگانگان در مدیریت داخلی کشور سبب سوریهایشدن ایران شود. امروز دشمنان نظام تلاش بیشتر و جدیتری برای براندازی انجام میدهند. این در حالی است که جریان اصلاحات هیچگاه دنبال براندازی نبوده و همواره خود را در نظام جمهوری اسلامی تعریف کرده است. بنده معتقدم هر کسی که گمان میکند پس از فروپاشی نظام جمهوری اسلامی آزادی، قانون و دموکراسی در کشور شکل میگیرد اشتباه بزرگی مرتکب شده است. در این زمینه برخی عمدا و عدهای نیز بهصورت سهوی چنین تفکراتی دارند. واقعیتهای اجتماعی و سیاسی جامعه نشان میدهد اصلاحطلبان لنگر کشتی طوفانزده کشور هستند و مردم در هر شرایطی این جریان را راهحلی برای پیشرفت کشور تلقی میکنند. اگر چه جریان اصلاحات دارای اشتباهاتی نیز بوده و هست.
چه اشتباهاتی؟
در شرایط کنونی مهمترین اشتباه جریان اصلاحات عدمصراحت در تکیه بر دموکراسی و آزادی است. دموکراسی و آزادی یکی از مبانی اصلی جریان اصلاحات است و این جریان هزینههای زیادی برای تحقق آزادی در کشور داده است. با این وجود و در شرایطی که امروز اصلاحطلبان نسبت به گذشته حضور جدیتری در مجلس و دولت دارند، این مسائل بهصورت جدی در دستور کار دولت و مجلس قرار نگرفته است. متاسفانه در شرایط کنونی برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی بیش از آنکه به فکر دغدغههای مردم باشند بهدنبال آینده و مساله تائید صلاحیت خود هستند. بدونشک نمایندهای که دغدغه تائید یا عدمتائید صلاحیت دارد نمیتواند بهخوبی رسالت نمایندگی مردم را انجام دهد. نمایندگان باید روی مواضع مردم بهخوبی ایستادگی کنند و سخنگوی آنها باشند حتی اگر در دور بعدی انتخابات مورد تائید نهادهای نظارتی قرار نگیرند. مردم از اصلاحطلبان میخواهند با صراحت از آزادی، قانون، دموکراسی، عدالت و اخلاق حمایت کنند. از سوی دیگر نهادهای نظارتی باید از تجربههای بهدست آمده استفاده کرده و در بررسی صلاحیتها نگاه اصولی را حفظ کنند. روند بررسی صلاحیتها باید بهصورتی باشد که نخبگان کشور بتوانند به کشور خدمت کنند. عامل اصلی عدمکارآیی بخشهای مختلف مدیریت کشور و همچنین فساد در همین موضوع نهفته است. اگر مسئولان میخواهند مشکلات کشور حل شود باید زمینهای فراهم کنند تا بهترین نیروهای موجود در مدیریت کشور روی کار بیایند. مردم ایران همچنان حرمت جریان اصلاحات را حفظ کرده و هیچگاه تن به فروپاشی نظام نداده و نخواهند داد. اصلاحطلبان باید در مجلس ششم پس از عدمتائید صلاحیت85درصد از نمایندگان مجلس و 3500 نفر از اصلاحطلبان سراسر کشور در مقابل این موضوع واکنش بهتری نشان میدادند. بهنظر من بحران ناکارآمدی مدیران از مجلس ششم آغاز شد. در آن مقطع اصلاحطلبان باید مقاومت مسالمتآمیز بیشتری انجام میدادند. اگر آن زمان این اتفاق رخ میداد در مجلس دهم هم دیده نمیشد.
شما عنوان میکنید اصلاحطلبان باید روی آزادی و دموکراسی تاکید کنند. این در حالی است که در شرایط کنونی مشکلات اقتصادی و معیشتی بهاندازهای برای مردم جدیشده که جریانهای سیاسی و اصلاحطلبان چارهای جز بیان دغدغههای اقتصادی مردم پیدا نمیکنند. در چنین شرایطی چه باید کرد؟
هنگامی میتوان از یک اقتصاد پویا و خلاق سخن گفت که آزادی و قانون وجود داشته باشد. این جملهای است که بارها گفته شده و در آینده نیز گفته خواهد شد. مشکلات اقتصادی که امروز در کشور وجود دارد در گذشته نیز به شکلهای مختلف وجود داشته است. ما هنوز نتوانستهایم متکیبودن اقتصاد به نفت را از بین ببریم. در همه این سالها نیز این مساله مطرحبوده و کارشناسان مختلف در این زمینه اظهارنظر کردهاند. با این وجود هنوز اقتصاد ما به نفت متکی است و به همین دلیل نیز در شرایطی که قیمت نفت دچار نوسان میشود و یا ایران مورد تحریم قرار میگیرد مشکلات اقتصادی کشور افزایش پیدا میکند. البته این وضعیت تنها در زمینه اقتصادی وجود نداشته و در زمینههای سیاست خارجی، مدیریت فرهنگی و همچنین آسیبهای اجتماعی نیز با ناکارآمدیهایی مواجه بودهایم. امروز حامیان دیروز آقای احمدینژاد باید نسبت به برخی مسائل پاسخگو باشند. هنوز مشخصنشده احمدینژاد با بیش از800میلیارد دلار ناشی از فروش نفت چه کار کرده و در چه زمینهای مصرف کرده است. مردم مطالبات جدی دارند و از اصلاحطلبان انتظار دارند این مطالبات را پیگیری کنند. اگرچه برخی از اصلاحطلبان نسبت به پیگیری این مطالبات سهلانگاری میکنند. با این وجود بنده هنوز هم اعتقاد دارم تنها نقطه امید مردم برای بهبود وضعیت جامعه و حل مشکلات کشور اصلاحات است و تا زمانی که اصلاحات زنده است میتوان نسبت به آینده امیدوار بود. در بین اصلاحطلبان شخصیتهای برجسته سیاسی مانند رئیس دولت اصلاحات وجود دارند که دارای پایگاه و اعتبار بالای اجتماعی و سیاسی در بین مردم هستند که باید از چنین ظرفیتهایی برای بهبود وضعیت مردم استفاده کرد. همه ما باید بپذیریم برای حل مشکلات کشور و بهبود اوضاع مردم نیاز به تغییرات بنیادین و مهمی در کشور وجود دارد و تا زمانی که شرایط برای این تغییرات فراهم نشود نمیتوان نسبت به حل مشکلات امیدوار بود.
استراتژی اصلاحطلبان در سال98 و در حالی که در پایان این سال انتخابات مجلس نیز برگزارخواهد شد چه باید باشد؟
در شرایط کنونی باید چالشهای مهم کشور را مورد بررسی قرار داد و برای آن راهحل ایجاد کرد. امروز کشور در زمینه سیاست خارجی با چالش مواجهشده و به همین دلیل باید سیاست خارجی کشور را با اراده مردم شکل داد تا دیدگاه آنها در عرصه بینالمللی تعیینکننده باشد. اگر دولت همچنان از هجمه تندروها هراس داشته باشد و سیاستهای خود را بهشکلی طراحی کند که مورد هجمه قرار نگیرد و نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز از رد صلاحیت نهادهای نظارتی هراس داشته باشند کشور هیچگاه در مسیر پیشرفت قرار نخواهد گرفت. این وضعیت درباره سیاست خارجی کشور نیز وجود دارد و تا زمانی که سیاست خارجی به اوج کارکردی خود نرسد بهبود وضعیت اقتصادی کشور دشوار خواهد بود و علاوهبر آن جایگاه ایران در عرصه بینالمللی نیز به دشواری ارتقا خواهد یافت. این وضعیت درباره اعتماد مردم نیز وجود دارد و تا زمانی که اراده جمعی تصمیمگیری نکند وضعیت به همین شکل ادامه خواهد داشت. مردم در انتخابات سال96 با شور و حماسه عظیمی در انتخابات شرکت کردند و به وعدههایی که آقای روحانی میدادند حساب ویژهای بازکرده بودند. مردم با توجه به وضعیت دیگر کاندیدای ریاستجمهوری به آقای روحانی رأی دادند تا ایشان تغییرات جدی در رویکرد مدیریت کشور به وجود بیاورد. ما باید بپذیریم که مشکلات بنیادین و اساسی در مدیریت کشور وجود دارد و برخی تصمیمگیریها این مشکلات را تشدید کرده است. در انتخابات مردم باید بتوانند چهرههای شناختهشده و موثری را که امتحان خود را در مدیریت پس دادهاند، انتخاب کنند. نباید دایره انتخاب به اندازهای محدود شود که مردم به افرادی رأی دهند که هیچشناختی از آنها ندارند. اصلاحطلبان خود را در چارچوب نظام جمهوری اسلامی تعریف میکنند و قصد دارند به بهبود وضعیت کشور کمک کنند. اگر چهرههای برجسته تائید صلاحیت نشوند مجلس از تاثیرگذاری کافی برخوردار نخواهد بود. در چنین شرایطی افرادی وارد مجلس میشوند که انتخاب واقعی مردم نیستند و با مطالبات مردم فاصله دارند. بهصورت طبیعی نیز نمایندگانی که در مجلس حضور پیدا کردهاند قادر نیستند مطالبات جدی و اصلی مردم را نمایندگی کنند و به همین دلیل مجلس با بحران ناکارآمدی مواجه میشود.