در ایران موضوع سکولاریسم به امر اساسی تبدیل شده است. در انقلاب مشروطه تمایل به قانونگرایی نشانه برجستهای از گرایش به مدرنیته و سکولاریسم بود. ولی پس از تجربه چهل سال حکومت دینی استبدادی، سکولاریسم همچون یک گرایش عمیق خود را نشان میدهد. سکولاریسم بمعنای یک روند و گرایش تاریخی و اجتماعی است که جامعه را از قدرت آسمانی و قدسیت جدا کرده و رفتارهای عرفی را در اجتماع رشد میدهد. در فرانسه مرحله شفاف و رادیکالی از این روند، مبارزه برای لائیسیته و انتشار قانون لائیسیته در ۱۹۰۵ میباشد. بنابراین از آنجا که واژه سکولاریسم در جامعه سیاسی ایران بطور وسیع مورد بهره برداری است، من نیز این واژه را بکار میگیرم. در اینجا هفت محور فکری متمایل به سکولاریسم برای قدرت سیاسی آینده را به نخبگان سیاسی و فرهنگی و روشنفکری پیشنهاد میکنم. بسیاری از نیروهای سیاسی از سکولاریسم صحبت میکنند ولی محتوای این پیشنهاد روشن نیست. بحث را باز کنیم:
فکر یکم
سکولاریسم و لائیسیته بمعنی جدایی دین از حکومت است. سکولاریسم در ایران بمعنی جدایی حکومت و سیاست حکومتی از اسلام و فقه شیعه و هر دین است. در ایران حکومت چیست؟ دستگاه سیاسی و قضایی و اداری و نظامی و آموزشی و نظام ولایت فقهی و قانون اساسی، اجزای تشکیل دهنده حکومت در ایران میباشند. حال فکر خود را روشن بیان کنیم. در آینده و با پایان یافتن جمهوری اسلامی، نهاد دین از حکومت باید جدا باشد. قانون اساسی نباید از دین رسمی و حاکم حرف بزند، قوانین مملکتی نباید بر پایه قرآن و اسلام و فقه شیعه باشد، آیت اللهها و مدافعان دین نباید در راس قدرت سیاسی و دیگر نهادهای مسئول کشوری باشند، دین نباید منشا الهام و معیار قانونگرایی و تصمیمهای حکومتی باشد. حکومت بر پایه استقلال سه نهاد دادگستری و اجرایی و قانونگزار و بر پایه دمکراسی و پلورالیسم سیاسی، مدیریت خواهد شد. مجموعه قوانین حقوقی و کیفری و مدنی کنونی که با دین اسلام و فقه شیعه تنظیم شده است باید مورد تجدیدنظر قرار گیرد. در حکومت سکولار برابری زن و مرد و همه شهروندان متناسب با اعلامیه حقوق بشر رعایت خواهد شد، البته این کار ساده نخواهد بود زیرا در بستر جامعه شناختی و روانشناسانه جامعه، مردسالاری و دینگرایی و عادات کهنه اجتماعی، نقش منفی خود را ادامه خواهند داد.
فکر دوم
در ایران، دین بر تمام عملکرد و رفتار اجتماعی و سیاسی سایه انداخته است زیرا قدرت سیاسی و قدرت دینی درهم آمیختهاند. در عرصه سیاست رفتار عرفی کاملن ناتوان شده است و رسوم و آداب دینی بشکل زمخت و مزاحم در همه جا بچشم میخورد. در حکومت سکولار نمایندگان مجلس جلسه پارلمانی را با «بسم الله و بنام خدا» و صلوات آغاز نمیکنند، رئیس جمهور سخنرانی خود را با بنام خدا و آیه از قرآن شروع نمیکند و در زمان انتخابات کاندیداها بر پایه تعلق دینی برگزیده نمیشوند. در حکومت سکولار پرچم کشور با الله تزئین نمیشود بلکه پرچمی با شیر و خورشید نشان کشور ارزیابی میشود. در حکومت سکولار، مدیران رادیو و تلویزیون دولتی با برنامههای مذهبی و معیارهای دینی مدیریت نمیکنند. اساس کار رسانهها منافع و مصالح عمومی و خدمت فرهنگی و خبری برای ملت ایران است. در صورت لزوم نرمش اجتماعی، برنامههای دینی در رسانههای عمومی باید بسیار محدود باشد و اجرای آنها باید با پلورالیسم مذهبی همراه باشد. در فرانسه فقط صبح روز یکشنبه در یک کانال دولتی، دینهای موجود مانند آئین بودایی، اسلام، یهودیت، کلیسای کاتولیک، کلیسای پروتستان، کلیسای ارامنه، برنامه دارند.
فکر سوم
سکولاریسم جنگ علیه دین نیست بلکه جلوگیری از مداخله دینی در امور مملکتی و تامین آزادی دینی و نقد دینی است. در جامعه ادیان حضور دارند و فعالیت خود را ادامه میدهند. در جامعه تمام مذهبها به زندگی دینی و تبلیغ دینی خود ادامه خواهند داد و دولت امنیت دینداران را تضمین خواهد نمود. سکولاریسم راهی برای اجتناب از جنگ مذهبی و سلطه گری دینی است. دین اسلام بنا بر ماهیت خود هژمونی طلب و سرکوبگر است و وجود آن در قدرت سیاسی به توتالیتاریسم دینی منجر میگردد. بنابراین در ایران، سکولاریسم با دور کردن اسلام از قدرت سیاسی خواهان صلح اجتماعی است. البته اسلام دارای ماهیتی سیاسی است و خود را دارای حقیقت مطلق نشان داده و فاقد هرگونه بردباری است. در برابر این زیاده خواهی راه حل چیست؟ گزینه ما تنها، قانون متکی بر لائیسیته، تناسب قوا در جامعه، پلورالیسم سیاسی، دمکراسی و فرهنگ سکولاریسم رشد یابنده در اجتماع است.
فکر چهارم
در سکولاریسم حقوق دینداران رعایت میشود و افزون بر آن، سکولاریسم مدافع قانونی است که برای ناباوران و آزاداندیشان فضای آزاد را تامین میکند. در جمهوری سکولار، آزادی نقد دین و پژوهشهای آکادمیک و انتقادی در باره دین در دانشگاه و اجتماع باید تامین گردد. رسانهها باید بتوانند سازمانده بحث در باره دین و نقد دین باشند و اندیشمندان در انتقاد به دین و ایدئولوژیها آزادند و هیچ خطر جانی و سیاسی نباید آنها را تهدید بکند. در حکومت سکولار قدسیت دینی جایی ندارد. منبع فکری سکولاریسم، خرد انسانی و تمام دستاوردهای دمکراتیک جهانی و تجربه انسانی و پیشرفتهای علمی میباشد و در این فضا، هنرمندان و روشنفکران با آزادی کامل و با روح همسویی با حقوق بشر فعالیت خود را پیش خواهند برد.
فکر پنجم
در ایران در زمان حکومت سکولار تمام برنامههای درسی مدرسه و دانشگاه باید از چارچوب و معیارهای دینی خارج گردد. موضوع هایی مانند اسطوره زدایی از جهان طبیعت، انقلاب کوپرنیکی در علم، نظریههای گالیله و نیوتن در فیزیک، نقش ریاضیات، نظریه تکامل داروین، کشف پاستور، نظریه نسبیت انیشتن و تئوری بیگ بانگ، پژوهشهای علم ژنتیکی، اکولوژی و بحران زمین، تمدنهای بزرگ، مکتبهای فلسفی، تئوریهای هنری، فسیل شناسی، باستانشناسی علمی، تکنولوژیهای مدرن، نقد هرمنوتیکی قرآن، ترانس اومانیسم، و غیره باید در دستور کار فرهنگی قرار گیرید. بررسی تاریخی ادیان نیز امر آموزندهای بشمار میآید. خوب است در برنامههای درسی، تاریخ علمی ادیان گنجانده شود و نقش آنها در جوامع توضیح داده شود. علم و تاریخ و جامعه خدمتگزار دین نیستند بلکه دین بمثابه یکی از اجزای فرهنگ جامعه باید مورد بررسی قرار گیرد و فرهنگ نقد قدسی گری و توهمات دینی باید گسترده شود. در این حکومت لائیک تمام کنکورهای دینی و معیارهای گزینش دینی کاملن حذف شود و اساس آموزش باید برپایه خردگرایی و دانش باشد.
فکر ششم
در حکومت سکولار تمام انجمنها و سازمانهای دینی از کمکهای مالی دولتی محروم خواهند بود. زیارتگاههای دینی با اتکا به درآمد مستقل، هزینههای خود را پرداخت خواهند نمود. بعلاوه در دوره جدید، دولت از هرگونه امامزاده سازی جلوگیری خواهد نمود و به بازرسی امامزادههای موجود خواهد پرداخت و اصلاح جدی و کار شفاف سازی در مدیریت اوقاف را به پیش خواهد برد. حکومت سکولار فقط بر پایه شایستگیهای حرفهای و علمی و دیپلم، افراد را در مقام و مسئولیت دولتی و اداری قرار خواهد داد. تبعیضهای شغلی و اجتماعی و دینی که تخریب کننده یک جامعه متعادل است بطور کامل رفع خواهد شد. تمام مسئولیتها در دادگاههای ایران از افراد حوزوی گرفته خواهد شد. تمام اقتصاد کشوری از کنترل نهادهای دینی و آیت اللهها خارج خواهد شد. دین داشتن یا نداشتن دین آزاد است و هیچ فردی نباید مجبور به دینداری باشد. در شناسنامه افراد اعتقاد دینی نباید ذکر شود. پوشش شهروندان آزاد است و حجاب اسلامی که وسیلهای برای اسارت زن بشمار میآید، پایان خواهد یافت. ازدواج قانونی فقط ازدواج شهروندان با شرایط سنی لازم در دفترخانهها یا شهرداریها بر اساس قانون ملهم از سکولاریسم صورت میگیرد. زندگی مشترک شهروندان اشکال گوناگون بخود گرفته و زن و مرد آزادند آنگونه که خود میخواهند زندگی کنند.
فکر هفتم
آنچه بیان شد محورهای عمومی سیاست سکولار خواهد بود و آنچه مسلم است برای اجرای این امور، دشواریها و موانع بسیاری در سر راه خواهند بود. سکولاریسم بر پایه تاریخ و جامعه و فرهنگ قرار دارد ولی پیشرفت آن، با اراده سیاسی ترقیخواهانه و یک کار بزرگ فرهنگی و آموزشی باید توام باشد. دو عامل دشوار بشکل قاطع در سر راه خواهد بود: از یکسو آیت اللهها و دینداران ایدئولوژیک مانند نواندیشان دینی و مبلغان حوزه کاملن مقاومت خواهند کرد و از عادت و باور توده سوء استفاده خواهند نمود. از سوی دیگر سیاسیون فرصت طلب در سازشکاری و مصلحت طلبیهای خود همیشه آمادهاند عقب نشینی نموده و سکولاریسم را ناتوان سازند. اینگونه سیاسیون با طرح «اخلاق» جامعه و «احترام به اعتقاد توده» به اشکال گوناگون در پی محدود ساختن آزادی خواهند بود. روشن است که بسیاری از شخصیتهایهای سیاسی با باورهای دینی زندگی خواهند کرد و این امر رفتار آنها را متاثر خواهد نمود. ولی آنچه اهمیت دارد جدا کردن سیاستهای دولتی و عمومی از منافع و نظرگاه دینی مسئولان است. در این جامعه سکولار، قطب نما همان قانون اساسی لائیک است که آزادیهای مدنی و روشنفکری را تامین نموده و انحراف از سیاست سکولار و دمکراتیک را مانع میگردد.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه