انصافا باید پذیرفت که خروج آمریکا از توافقنامه برجام غیرقانونی بود و چهارستون این توافقنامه را مثل همین زلزله اخیر لس آنجلس بدجوری به لرزه انداخت.
اما ازسوی دیگر تهدیدهای پشت سرهم جمهوری اسلامی مبنی براولتیماتوم دوماهه آنها نیز که در پایان این اولتیماتوم، هراندازه که دلخواهشان باشد غنی سازی را به بالاتر از ۳.۶۷ درجه خواهند رساند ویا میزان مواد غنی شده را ازتوافق ۳۰۰ کیلو گرم به هم زده و آنرا به هرمیزانی که بخواهند، خواهند رساند، آشکارا مغایر با مفاد توافقنامه برجام است و عملا در حکم نقض این توافقنامه و خارج شدن جمهوری اسلامی از آن به شمار میرود.
جمهوری اسلامی برای مقابله با آمریکا ناچارشد این دو مورد را اعلام کند و درحقیقت شعار نپخته وکودکانهای ومطالعه نشدهای بود که ازچله کمان به بیرون پرتاب کرد.
هرکس با الفبای توافقنامهها آشنا باشد، به خوبی میداند که تخطی ازاین دومورد را میتوان بی شک و تردید، به خروج از برجام تعبیر و تلقی کرد.
این تهدیدهای عجولانه جمهوری اسلامی زمانی صورت گرفت که آنها هنوز از عکس العمل دوکشوردیگریعنی روسیه و چین، درقبال خروج آمریکا از برجام آگاه نبودند، به عبارت آشکار تر هنوز چین وروسیه دستوری به جمهوری اسلامی صادرنکرده بودند که درقبال این حرکت آمریکا، چه عکس العملی صادرکنند. اما وقتی آن دوکشور، قویا به جمهوی اسلامی توصیه کردند که به نفع آنهاست که عضویت خود را در برجام همچنان حفظ کنند، حال این جمهوری اسلامی است که برسر چهار راه چه کنم چه کنم قرارگرفته و نمیداند با این تعارض آشکار، یعنی هم به توصیه چین و روسیه در برجام ماندن و هم خلاف توافقات برجام عمل کردن، چه سیاستی را باید پیش گیرد.
یادش به خیر دکتر باستانی پاریزی که معمولا دراین گونه موارد مثلی داشت که فورا آنرا به کار میبرد و میگفت این مثل آن اره ایست که تا نصفه فرورفته و حال نه میتوانند آنرا بیشتر فروکنند و نه بیرون بکشند که درهردوحال بدجوری دردناک است و درهردوحالت ضرر و زیان خود راخواهد زد!
زیباکلام بهتر است از قدیانی و «۱۴ نفر» مدد جوید