Tuesday, Aug 13, 2019

صفحه نخست » به‌عنوان یک ایرانی، پاسخ به اکبر گنجی، علی کشگر

Ali_Kashgar.jpgبه‌عنوان یک ایرانی پس از گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی؛ انقلابی که بیرون از حوزه شعور، اخلاق و مسئولیت و در جهل کامل، جامعه‌ایران را به گندابِ واپسماندگی و تحجر اسلامی انداخت، از خود می‌پرسم آیا زمان آن فرا نرسیده است که «روشنفکران» سهیم در انقلاب اسلامی، در مقابل این‌همه فجایع اخلاقی و انسانی به‌عنوان پیامدهای آن انقلاب، از عملکردِ به دور از عقل و تهی از مسئولیتِ خود عبرت گرفته و به خود آمده و نوع نگاهِ به خود و به رسالتِ خود و نوع نگرش خود به جامعه و سیاست و اخلاق را اصلاح کرده و تعریفی نو از مسئولیت روشنفکری، در بهتر کردن وضع مردم و شرایط جامعه ارائه دهند و بر بستر آن نگاه و نگرشِ جدید، همت و استعداد خود را برای بیرون کشیدن جامعه ایران، از باتلاق گندیده رژیم اسلامی، گذاشته و تلاش نمایند این کشور را دوباره در مسیر پیشرفت و توسعه و ترقی قرار دهند؟

متاسفانه پس از گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی، هنور بسیاری از روشنفکران پرهیاهو و کم‌مایۀ سهیم در آن انقلاب مخالفت و دشمنی با هر وسیله و ابزاری با نظام گذشتۀ پادشاهی پهلوی را از ضروریات و موضوعات مهم امروز ایران دانسته و ارزش قلمداد کرده و حتی شاخ به شاخ شدن با تابوت محمدرضاشاه پهلوی را از رسالت‌های مهم روشفکری امروز می‌شناسند.

یکی از نمونه‌های چنین «روشنفکری» اکبر گنجی است که مقالۀ اخیرش را نیز، با عنوان «زن بارگی شاه و وقوع انقلاب اسلامی ۱۳۵۷»، در خدمت به این هدف نوشته است. به ظاهر نیت گنجی از این نوشته، «افشاگری» علیه فساد «اخلاقی» خانوادۀ سلطنتی در حوزۀ روابط جنسی و برجسته ساختن آن به‌عنوان «عامل تحریک مردم» و «یکی از دلایل مهم» وقوع انقلاب اسلامی بوده است. اما این نوشته، بدون آن‌که نویسنده از آن آگاه باشد، بیش از هر چیز حقیقت واقعی افکار و روح غیراخلاقی و روان غیرانسانی او و رژیم انقلابی و اسلامی‌اش را، برملا کرده و به‌روشنی برای خواننده آشکار می‌کند.

اکبر گنجی در نوشته فوق می‌نویسد: «در جامعه‌ای که اکثریت آن روستانشین، بی‌سواد و مذهبی بود، موضوع «زن بارگی» شاه و «مرد بارگی» خواهرانش در تحریک مردم علیه رژیم نقش موثری بازی کرد. مشهور بود که اشرف پهلوی بسیار بی‌پرواست و خواننده‌ها و هنرپیشه‌های مشهور را برای همبستری انتخاب می‌کند. نام خواننده‌ها و هنرپیشه‌ها هم ذکر می‌شد. «زن بارگی» خاندان سلطنتی و «مرد بارگی» زنان آنان، یکی از ده‌ها علل و دلایلی بود که مردم را به این مرحله سوق داد که رژیم شاه را نخواهند.»

خارج از اینکه نظر ما به دوران پادشاهان پهلوی چه باشد، گفته گنجی حاوی یک نکته اساسی‌ست و آن اینکه؛ انقلاب در ایران برگُردۀ «نیروهای روستانشین، بی‌سواد و مذهبی» صورت گرفت و رهبری مذهبی انقلاب و متولیان دین نیز در همنوایی با همان روستانشینان و بی‌سوادان، انقلاب اسلامی را تا مرحله پیروزی پیش بردند. و «روشنفکران» و «سرآمدان فکری و فرهنگی» جامعه ایران آن روزگار نیز فارغ از رسالت اخلاقی و مسئولیتِ روشنفکری خود، همسو با همان «معیارهای اخلاقی» یک جامعۀ مذهبی و تحریک‌پذیر، نه‌تنها دنباله‌رو عوام بی‌سواد و روستانشین شدند، بلکه یار و یاور خمینی و آخوندها و روضه‌خوان‌ها شده و دست در دست هم فاجعه‌ای ببار آوردند که امروز ما در میهنمان شاهد آن هستیم.

با نگاهی به سامانه‌هایِ گوناگون اینترنتی اکبر گنجی از فیس‌بوک، تلگرام و... خوانندگان مشاهده و دریافت خواهند کرد که گنجی از حدود یکسال پیش تندیسی از آلتِ خاک شدهِ محمدرضاشاه پهلوی را روی میز کار خود قرار داده و هر روز از صبح تا شب با آن کلنجار رفته و شب‌ها نیز با آن به خواب رفته و هر صبح نیز با آن از خواب بیدار و گوشه‌هایی از خوش‌گذرانی‌های شبانه و روزانه این تندیس را با استناد به خاطرات ۷ جلدی عَلَم روی سامانه‌های خود برای «روشنگری» خوانندگان قرار داده است تا بدینوسیله نشان دهد که، چرا «زن بارگی» و «مرد بارگی» خاندان پهلوی یکی از دلایل مهم «وقوع انقلاب اخلاقی ـ اسلامی» بوده است.

در این «افشاگری‌ها»، تمام همت یک‌سالۀ گنجی بر آن بوده است که نشان دهد؛ تا کجا خاندان پهلوی، «زن باره» و «مرد باره» بوده‌اند. وی با متد «روش‌شناسانۀ» خود این «افشاگری‌ها» را در قالب نقل‌قول‌هایی از کتاب خاطرات عَلَم، به‌تدریج و رفته‌رفته، به‌عنوان عامل مهم و مؤثر در وقوع انقلاب اسلامی، با خوانندگان درمیان گذاشته است. اما وی تا همین اندازه نیز، در مستفیض کردن خوانندگان و صرف وقت آنان در «اندیشیدن در امور عمومی»، از طریق توجه به عملکرد آن تندس خوش‌گذران، بسنده نکرده و در پایان بر آن شده است که آن نوشته‌های تکه‌پاره را سرهم کرده و یکجا در مقاله‌ای ۹۴ صفحه‌ای با شرح حدود ۳۰۰ بار از خوش‌گذرانی‌های تندیس مورد نظر از ۱۳ سالگی محمدرضاشاه تا زمان فوتش تقدیم علاقه‌مندان و هواداران خویش به‌عنوان یکی از دلایل مهم انقلاب نماید! و «جهل، نادانی» را بعنوان بستر انقلاب مردود نشان دهد.

باید از گنجی پرسید تا کجا می‌‌خواهد سقوط کند و در لجن‌زار دفاع از انقلاب عقب‌ماندگی دست‌وپا زند و بی‌ربط شود! گویا برای اکبر گنجی، که تمام زندگی و دروان جوانی خود را صرف انقلاب اسلامی کرده و تا انتهای پایه‌گذاری تحکیم نهادها و ارگان‌های مخوف، فاسد و «روسپی ساز» و پرونده‌سازِ آن نیز رفته و همت گذاشته است، بسیار دشوار می‌نماید تا با آموختن از شجاعت اخلاقی برخی از روشنفکران انقلابی پیشین، از فیلسوف، نویسنده، روزنامه‌نگار، گرفته تا شاعر و تاریخ‌نگار و سینماگر و نوازنده و خواننده، یک کلام بگوید؛ «ما گند زدیم» «ما جاهل بودیم»!

وی بر منحرف و کم‌رنگ کردن رکن جهل و نادانی و بی اخلاقی و بی‌مسئولیتی «روشنفکران» انقلابی که انقلاب اسلامی را به پیروزی رسانند در خلاصه‌ای از نوشته خود که در سامانه گویا منتشر کرده می‌نویسد:

«تبیین علل و دلایل انقلاب ۱۳۵۷ کاری پایان‌ناپذیر است. هر کس به وسع خود نظری در این مورد ارائه خواهد کرد. اصل روش‌شناختی این است که رفتار جمعی آدمیان - ازجمله انقلاب - را نمی‌توان به صفت یا حالات روان‌شناختی فروکاست. به‌عنوان مثال ادعا کرد که انقلاب نتیجه جهل، نادانی، دیوانگی، و... مردم آن زمان بود. باید تفسیری جامعه‌شناختی از رفتار جمعی آدمیان ارائه کرد.» و در نوشته کامل ۹۴ صفحه‌ای خود نیز اشاره می‌کند که: «انقلابیون دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ می‌گفتند: «شاه زن باره» و خواهرانش «مرد باره» هستند....» و «در دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ شایعات گسترده‌ای درباره فساد اخلاقی شاه و خواهران و کل خانواده سلطنتی در جامعه دهان‌به‌دهان، می‌گشت. آن شایعات نیز در تحریک مردم علیه رژیم شاه موثر بودند.»

هرچند اکبر گنجی در نمایش حقیرانه و بینوایی وسیع خود همواره آیتی بوده است، اما سخنان فوق به‌تنهایی به‌عنوان یک شاخص و معیارِ مجرد و مستقل از واقعیت‌های زمانی و مکانی، به‌عنوان محک ارزیابی ذهنیت گنجی و امثال او، باید داد از نهاد جامعۀ کنونی ایران برآورد که آن نوشتۀ ۹۴ صفحه‌ای را می‌خواند و به خشم نظاره می‌کند که سرنوشت‌ امروزش در گذشته به دست چه کسانی رقم خورده و زمینه‌چینی شده است؛ به دست کسانی که جهل و نادانی و بی‌سوادیِ «روشنفکران» سهیم در انقلاب را در توضیح ریشه‌های انقلاب اسلامی، به‌عنوان بستر «رفتار جمعی»، تعیین‌کننده ندانسته و با تمام قوا سعی می‌کند، توجه خوانندگان را به‌سوی واژه‌های دهان‌پرکنی نظیر «اصل روش‌شناختی»، «حالات روان‌شناختی» منحرف ساخته و شایعات گسترده‌ درباره فساد اخلاقی شاه و خواهران خانواده سلطنتی در جامعه را «در تحریک مردم علیه رژیم شاه» جا بیاندازد.

گنجی حتا از این حد از هوش برخوردار نیست که در بازخوانی از نوشتۀ خویش، چند سئوال ساده را، پیش از چاپ آن، از خود بپرسد، ‌که؛ در جامعۀ آن روز ایران، این شایعات را چه کسانی، می‌پراکندند؟ چه کسانی تحت چه افکاری «رفتار جمعی مردم علیه رژیم شاه» را هدایت می‌کردند؟ روشنفکران در آن روزگار تحریک‌پذیری و بی‌سوادی، جهالت و نادانی به چه مشغول بودند؟ او حتی از خود نمی‌پرسد که؛ آیا مردمان بی‌سواد و روستا نشینان، سرچشمه و منبع «تحریک مردم علیه رژیم شاه» بودند و «رفتار جمعی آدمیان» را سازماندهی می‌کردند یا حوزه‌های علمیه و روشنفکران چپ و راست و دنباله رو آخوندها، که رسالت اخلاقی خود را پراکندن این شایعات می‌دیدند و این عمل را «ارزش» ‌ و وظیفه روشنفکری قلمداد کرده و از این طریق در پی سرنگون کردن نظام پهلوی به هر قیمت بودند؟

اکبر گنجی امروز هم پس از چهل سال، با تندیس سازی آلت خوش‌گذران شاه همان راه گذشته را ادامه می‌دهد، غافل از آن که زنان و مردان و جوانانِ امروز ایران با مشاهده چهل سال گنداب رژیم اسلامی دیگر آن مردم بی‌سواد و مذهی و روشنفکران جاهل انقلابی نیستند تا به ساز امثال گنجی‌ها برقصند. امروز مردم ایران می‌بینند، که با انقلاب اسلامی، جای محمدرضاشاه، را کسانی گرفته‌اند که نه‌تنها در فساد در همۀ حوزه‌های ممکن، اسوه و پیشوای جهان شده‌اند، بلکه در دامن زدن به فحشا و روسپی‌گری، گوی سبقت را از فاسدترین نظام‌های عالم ربوده‌اند و چنان تصویر زننده‌ای از ایران ساخته و چنان لجن‌زار شرم‌آوری از جامعه و ایران در برابر چشمان جهان قرار داده‌اند که بوی گند آن حتا تا زیر دماغ بی‌بی‌سی و دویچه‌وله و گاردین هم رسیده که با هم و یک‌صدا می‌گویند و می‌نویسند؛ ایران به جاذبۀ سکس بدل شده است؟ متأسفانه جذابیت خاطرات ۷ جلدی اسدالله علم فرصتی به اکبر گنجی نمی‌دهد تا او مسئولیت اخلاقی و فکری خود را در قبال واقعیت‌های امروز ایران و نقش رژیم اسلامی را در آن ببیند، و حداقل پیش وجدان خود شرمنده شود.

متدهای «روش‌شناختی» و «جامعه‌شناختی» گنجی در نگاه و بررسی و ریشه‌یابی سکسی کردن شهرهای زیارتی ایران، تأسیس دفترخانه‌های صیغه در امامزاده‌هایی که گنبد و گلدسته‌های آن، همانند قارچ‌های سمی، هر روز سر برمی‌آورند، برای او کارکردی ندارند. گنجیِ «جامعه‌شناس» فرصتی برای ریشه‌یابی جنسیتی کردن تمامی حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی در ایران زیر سلطۀ رژیم اسلامی ندارد. برای گنجی قانونی کردن تجاوز به کودکان دختر در ایران، از اساس بی‌اهمیت است و حتا یک کلام هم، به‌عنوان «جامعه‌شناس»، از این سیاه‌بختی کودکان دخترِ ایرانی سخن نمی‌گوید، چرا که هنوز هم «زن بارگی» و «مرد بارگی» خاندان پهلوی، برای او و همت‌ش در دفاع از رژیم فاسد اسلامی مهمتر است؛ بسیار مهمتر از این دست خبرهایی‌ست که تنها به‌عنوان نمونه، در سایت ایرنا خبرگزاری رسمی رژیم اسلامی منتشر و از قول مدیرکل ثبت‌احوال همدان می‌نویسد:

«مدیرکل ثبت‌احوال همدان گفت: ۴۴ زن زیر ۱۵ سال در این استان سال گذشته صاحب فرزند شدند.»

https://www.irna.ir

معاون پیشگیری از وقوع جرم دادگستری همدان گفت: سال گذشته یک هزار و ۵۹۶ ازدواج دختران زیر ۱۵ سال در همدان ثبت شده که ۶۰ مورد از آن‌ها به طلاق منجر شده است.

https://www.irna.ir

وجدان اکبر گنجی رنج نمی‌برد از اینکه مدیرکل ثبت‌احوال همدان، با بی‌شرمی تمام واژه «زن» را بجای کودک یا دختر نوجوان، نشانده است. روح او آزرده و غمگین نمی‌شود از این‌که در رژیم اسلامی نوباوگان دختر از ۹ سالگی به بعد «زن» خوانده شده و عمر نو رسیدۀ آنان بازیچۀ دست مردان هم‌سن پدرانشان می‌شود. گنجی به قانونی شدن تجاوز به کودکان ایرانی، و آسیب‌های اجتماعی و روانی و اخلاقی که از این طریق به کودکان و دختران و زنان جامعه‌مان در رژیم اسلامی وارد شده و می‌شود، اصلاً و اساساً معترض نیست. افکار آقای گنجی، از نظر حس انسانی، در برابر ستمی که بر این خردسالان روا می‌شود، تهی‌ و تأثیرناپذیر است. چرا که از نظر او «امر شرعی» است و باید آنرا با جان و دل پذیرفت. اکبر گنجی بی‌تردید در همین دلباختگی به قانون «شرع مبین اسلام» بوده است که، تا امروز هم، نتوانسته بفهمد که، به‌رغم همۀ شایعات «زن بارگی» محمدرضاشاه، او بود که در سال ۱۳۵۳، ازدواج دختران زیر ۱۸ سال و پسران زیر ۲۰ سال را قانونا ممنوع اعلام نمود. محمدرضاشاه با تصویب قانون حمایت از کودکان و نوجوانان، قانون حمایت خانواده، حق رأی به زنان و بازنمودن درهای مشاغل گوناگون بر زنان در اجتماع، مدارس، دانشگاه‌ها و قانونی کردن مجازات برای سرکوب‌ خانگی زنان و اسارت آنان در دست مردانی همگن و هم‌فکر گنجی، برخلاف رهبران و سردمداران رژیم اسلامی که امروز در ایران بر مسند قدرت نشسته‌اند، نشان داد که دربند شرافت ملت و شرافت زنان کشور خود بوده است.

اکبر گنجی، عالِمِ «جامعه‌شناس» و «روش‌شناس» چرا به این حقایق عملی که می‌رسی زبانت لال می‌شود.

اگر «زن بارگی» و «مرد بارگی» اعضایی از خانواده سلطنت را عَلَم در خاطرات خود آورده و تأیید کرده، اما دستگاه و نهادهای نظام اسلامی خود رأساً دست به‌کار روسپی سازی شده و در عمل برای افراد و عناصر و خادمان، غرق در «زن بارگی» خود مدرک جمع‌کرده و پرونده‌های جنسی ـ امنیتی می‌سازند؛ که یکی از نمونه‌های شرم‌آور آن همان دستگاه «پرستوسازی» ست که بیانگر جوهر واقعی رژیم فقهاست. دربارۀ این «هنر» و «خلاقیت» ابتکاری رژیم فقها و دستگاه امنیتی آن، به‌عنوان نمونه در سایت زمانه، سایت هوادار اکبر گنجی می‌خوانیم: «پرستو» اسم رمز «همسران شهدای جنگ» که به‌عنوان طعمه «جنسی» به کار گرفته می‌شدند». اما دریغ از یک جمله، یک خط، از سوی گنجی به این اقدام بی‌شرمانۀ رژیم، این اسوه‌های اخلاق اسلامی.

شرم و سرافکندگی سنگین این اقدام رژیم، برای ایرانیان، بیشتر از آن روست؛ که وزارت اطلاعات در همکاری با بنیاد شهید، برخی زنان بی سرپرستی که همسران آن‌ها در جبهه‌های جنگ و یا سایر عملیات "دفاع" از نظام کشته شده‌اند را جذب کرده و از آنان برای بدام انداختن مسئولین دولتی که باید آنان را به سکوت و یا به همکاری وادار نمایند، مورد سوءاستفاده قرار داده‌اند. از جمله در میان کسانی که در این دام گرفتار شدند می‌توان از، محمدعلی ابطحی سخنگوی دولت خاتمی، عطاالله مهاجرانی وزیر ارشاد دولت هاشمی رفسنجانی و علی جنتی وزیر ارشاد دولت روحانی و محمدعلی نجفی از بنیان‌گذاران حزب کارگزاران سازندگی، با سمت‌های مختلف، از جمله وزیر فرهنگ و آموزش عالی، وزیر آموزش و پرورش، رئیس سازمان برنامه و بودجه و... و شهردار تهران نام برد. که میترا استاد را به قتل رساند. بطوری که زبان اصلاح‌طلبان در این فاجعه بندآمده و تنها توانستند در مظلومیت و فریب‌خوردگی رفیق اصلاح‌طلب خود مرثیه‌خوانی کنند. در میان اصلاح‌طلبان، این گنجی بود که شروع این «پروژه» را با وقاحت، در مصاحبه‌ای با بی‌بی‌سی، به رژیم محمدرضاشاه نسبت داد، که البته از شدت بوی گند این شایعه‌سازی، حتا اصلاح‌طلبان نیز دماغ خود را گرفته، روی برگرداندند و حاضر به تکرار آن نشدند.

شرح فساد جنسی در جمهوری اسلامی و ارقام و تعداد خلافکاری‌ها، زن‌بارگی‌های وزیران، فرمانداران، شهرداران، مدیران و ناظمان، دبستان و دبیرستان به دختران و پسران و تجاوز قاریان قران در حوزه‌ها به کودکان پسر، از توصیف و شمارش خارج بوده و بررسی آنها شرح حیات نامیمون چهل ساله رژیم اسلامی است. اما این‌که چرا اکبر گنجی تلاش می‌کند، فسادهای رژیم اسلامی و تسری آن به پیکرۀ جامعه را بلافاصله به رژیم گذشته نسبت دهد، نه‌تنها ریشه در سرسپردگی گنجی به انقلاب اسلامی و دفاع وی از اسلام سیاسی دارد، بلکه همچنین بخشی از آن را باید در احساس خطری جستجو کرد که به او دست داده است. احمد زیدآبادی البته در نقدی ریاکارانه و سرزنشی دو پهلو به نوشتۀ گنجی، تلویحاً و پوشیده، به این ترس اشاره‌ای دارد و می‌نویسد:

«ظاهراً انگیزۀ گنجی از تهیه و انتشار مقاله، نوعی مبارزه‌جویی با جریانی است که با نوستالژیک نشان دادن دوران سلطنت پهلوی، درصدد ایجاد موقعیت سیاسی تازه‌ای برای بازماندگان آن خاندان است.»

واقعیت آن است که بر اصلاح‌طلبان، از جمله اکبر کنجی و احمد زیدآبادی، از جنبش سبز بدین سو، اندک اندک روشن و محرز شده است که مطالبات و خواست مردم حاضر در خیابان‌ها از حد خواست‌ها و ظرفیت اصلاح‌طلبان عبور کرده و آن‌ها گوی و میدان سیاست را به‌طور کامل باخته و قادر به پاسخگویی نیستند. از آغاز نیز نبودند. برخلاف تصور احمد زیدآبادی مردم ایران نیاز به «نوستالژیک نشان دادن دوران سلطنت پهلوی ندارند.»

آقای زیدآبادی اصل مسئله را منحرف نکنید، وقتی می‌شنوید که مردم در خیابان فریاد می‌زنند: «نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران»، یا در اعتراضات دی‌ماه ۹۶، فریاد می‌زنند: «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا دیگر تمومه ماجرا» و اگر امروز فریاد می‌زنند: «قران و اسلام، هر دو فدای ایران» بهتر است بجای اتهام «نوستالژی»، به مردم معترض، به اصل ماجرا یعنی تمامی سیاست‌ها، فسادها، جنایت‌ها و به‌کل ماهیت فاسد رژیم اسلامی و تعارض آن با هستی ایران بازگردید و بیش از این در دفاع از گذشته انقلابی خود و در لجن‌زاری که حکومت اسلامی ساخته ماندگار نشده و دست‌وپا نزنید. گنجی ظاهراً تصمیم خود را گرفته و می‌خواهد در آن گنداب بماند، اما شما، و هیچ‌کس دیگر، مجبور نیست در این راه بماند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برگرفته از سایت [بنیاد داریوش همایون]



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy