تحلیل سایت نقطه
شرایط جمهوری اسلامی همچون یک لحاف چهل تکهی کهنه شده است. کهنه لحافی که ظاهرش از سنتی بودن طبع دوزنده میگوید، با اینحال بهم ریخته و بی تناسب است. گویای اینکه نمیشده است این لحاف را یکدستتر بهم دوخت. سر هم شده است. وصله و پینه فراوان دارد. تار و پودش هم بیجان است.
این بهم ریختگی و آشفتگی در وقایع درون کشور براحتی دیده میشوند. آشفتگیی که کمنظیر است. خیلیها انتظار این آشفتگی را پس از مرگ روحالله خمینی داشتند. پایان جنگی طولانی و بیسرانجام و بهم ریختهگی سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی ایران را میتوانست به یک آشفتگی سیاسی داخلی بکشاند. اما زیرکی ملایان و بویژه هاشمی رفسنجانی در ادارهی امور در روزهای قبل و پس از فوت خمینی به کمک انقلابیون آمد. شرایط جهانی نیز تمایلی برای وجود یک ایران بهم ریخته و پریشان را نداشت و کشورهای همسایه که از جنگ بین ایران و عراق تازه خارج شده بودند، خواهان دیدن چهرهی آرام ایران پس از انقلاب و عراق پس از جنگ بودند.
ولی از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ، محصول سیاستهای بینظم و به بیانی بیسیاستیهای جمهوری اسلامی، دارد خودش را به بازار معامله میکشاند. با اینکه رژیم آیتاللهها سالها تلاش کرد که این «محصول» در لای زرورق و پشت ویترین بماند، اما دیگر زمان این ویترین سر آمده است و مردم با آن از نزدیک آشنا میشوند. این محصول را فرشی زیبا فرض کنیم، که در زیر نور لامپهای تزیینی و با فاصله از دید مردم به نمایش گذاشته بود، بر آن نقشهای اسلامی و وطنی و انقلابی دیده میشد و مردم باید دستشان را سایه کرده و به شیشه ویترین می چسباندند تا این فرش را بهتر ببینند. امروز میبینند: لحاف چهل تکه سر هم شدهی فرسودهای بیش در پشت این ویترین نبوده است.
همیشه همینطور است. حکومتهای دیکتاتوری و پاسخ- و مسئولیتگریز، تا آنجاییکه بتوانند زور میزنند که دستشان رو نشود و مردم ندانند چه قماش افرادی بر سرشان حکومت میکردهاند. البته جمهوری اسلامی از این لحاظ قدری مستثناست. حجم فساد، ظاهر نمایی، خرافه پرستی و تحجر آنچنان در جمهوری اسلامی بالا بوده، که امکان لاپوشی نتایج فرایند چهل سال حکومت، غیر ممکن بوده است. با اینحال از آنجاییکه سرشت حکومتهای مذهبی، با شواهد تاریخی و زنده در جهان امروز، بسیار سختجان و بی شرم است، اینان توانستهاند با این بزک، خود را تا اینجا بکشانند.
شاهد افشاگریها و پردهدریهایی از جنس کارهای محمود احمدینژاد هستیم و بیشتر خواهیم بود. کلکلهای کلامی و پیامی و پیغام و پسغامهای سران حکومت مدام افزون خواهد شد. روحانی حرف - تهدید - از برگزاری رفراندوم قانون اساسی میزند. وزارت اطلاعاتیهای دولتهای سابق جلو میافتند که پس نیافتند؛ با افتخار از جنایاتشان دفاع میکنند. بریز و بپاشهای آقاها و آقازادهها بیشتر افشا خواهد شد. مفسدینی که میترسند سرشان مثل سر سلطان سکههای طلا بر باد برود، دو پا دارند دو پا هم قرض میكنند و پا به فرار میگذارند. «پرستوهای» بیشتری قربانی میشوند. حرفهای بی حساب و شعارهای مفت امثال حسن عباسی بیشتر از پیش مورد توجه و دفاع قرار خواهند گرفت. اصلاحطلبان هم بزودی برای صافکاری دیوارههای ناصافشان به یکسری دکترینهای (بخوانید نطق و پیشبینی و تحلیل) تازه همت میگمارند. مهملات و خرافهپراکنیهای «علمالهدی»ها پر رنگتر، با زدن به سیم آخر، شنیده خواهند شد. علمای عظام که مدام تلفنی و درگوشی با هم اختلاط میکنند که برای «نجات اسلام» چه باید کرد، سعی میکنند کمتر آفتابی شوند و یا اینکه مدتی را راهی سفر درمانی خارج از کشور خواهند شد. بخشی از آنها با «تشبیهات مکتبی» از مشکلات و فساد نظام هشدار خواهند داد. ظریف هم در خارج از کشور، هماکنون در فنلاند، برای آمریکاییها که تحویلاش نمیگیرند، آش پر چربی میپزد.
این لحاف چهل تکه یا فرش نفیسنما، دیگر رونمایی شده است و بیشتر هم رویت خواهد شد.
مشکل اما حل نمیشود. راه عبور ِ از میان این دود و غبار بحران سیاسی جاری، هنوز پیدا نمیشود. زمان بسیار برای ملایان تنگ است. بزودی و سخت تر از امروز، فردا، سردمداران فاسد و جانی جمهوری اسلامی در میان دود بهم میخورند، ناسزا به هم میگویند، یکدیگر را مقصر مینامند، با شتاب و بدون کمک به هم از کنار هم میگذرند، اما راه فراری جلوی پایشان نیست. خانه را، ایوان را، باغچه را، باغ را، بستان را، شهر را، به آتش کشیدهاند و خواهند سوزاند و خواهند سوخت. و این لحاف چهل تکه خاکستر خواهد شد.
خروج جمهوری اسلامی از مدار مشروعیت، مائده آقایی