هیچ آگاهیم که در همین لحظات که خانهی مشترک در دست دزد است و در میان زبانههای آتشین حقوق ثانویه، و اختلافات بر سر دیزاین مبل حکومت بعدی میسوزد، نظام سلطه برای بقای خود مشغول معامله با استعمارگران روس و چین، با قراردادهای استعماری بلند مدت در بصیرت وطن فروشی از شمال تا جنوب است؟ آیا باز باید در دام شرکت ایران و انگلیس، منتظر مصدقی دیگر بود تا نفت را ملی کند و ملت قربانی تحریم پس از آن شوند؟
آیا هیچ میدانیم که در همین لحظات که بین معرکههای حقوق ثانویه، رعایا مشغول جنس دیرپز یا زودپز نخود و لوبیای دیزی اربابی هستند و بر سر هم میکوبند، ملت ما در آستانهی عقوبتِ یک قرارداد استعماری بلندمدتِ دیگر با دولت چین، خوابیده است؟
البته تا ابد هم میتوان از بلایای رنگارنگ ویرانگران گفت و از هزار زاویه عمق جنایات اربابان جهانی و بومی را برشمرد! اما در این یاس زنجیرهای و در این غار تاریک، که هر لحظه تاریکترمان میکند از کدام امید باید سرود تا روشنای راه و رهنمایان باشد؟
براستی از امیدهای بنیادی و اولیه تا امیدهای ثانویه، اولویت با کدام است؟ در این غار تاریک تا کی باید در امید ناجی نشست و از ناکامیها و عمق فاجعه و بدیهای ظلم و ستم و دردها و زخمهای ناشی از پایمال شدن حقوق ثانویه گفت؟
بین حقوق اولیه و حقوق ثانویه کدامیک دیگری را تضمین میکند؟
#سحر_خدایاری
در عمق این شب تار جانی برای حقوق ثانویه آتش گرفت تا #سحر نمادِ خورشیدی باشد فروزان و تابان برای نمایاندن این که راه نجات از مایه گذاشتن از وجود خود برای تامین سوخت لازم برای ساختن اسب تراوای وحدت، گرد زبان مادی مشترک و حقوق بنیادی میگذرد، نه سوختن میان زبانههای آتشِ حقوق ثانویه و روبنایی!
براستی برای رهایی بین دو استعمارگر روس و انگلیس، چگونه استعمار چین میتواند موریانه شود در کالبد و روان مام میهن؟
جناب آقای دکتر هودشتیان از دو مقاله توسط شیرین هانتر، در باب قرارداد جدید استعماری بین چین و نظام حکم بر ایران، میگوید که در صورت انعقاد آن نامی جز وطن فروشی برای حفظ نظام نمیتوان بر آن نهاد!
حال آیا سزاست که با طرح مباحث دست دوم، میان شعلههای کیش شخصیت، با سوزاندن فرصت، وطن را هم با خود بسوزانیم؟
هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد!
.
پرسش: میان دلمشغولی اختلافات در اپوزیسیون چه باید کرد؟
یکی به دین و باور ارتجاعی و شخصیت کثیف دیگری فحش میدهد و دیگری هم با جیب خالی و پزعالی در فکر فتح قلعه، بصورت زنجیرهای یا مدام جیغ میکشد و یا با نصیحت و التماس دعا، ناتوان از وحدت میان خویش، هی به مردم فرمان وحدت میدهد!
آیا ویرانی مام میهن ناشی از این ناتوانی سنتی با روشهای سنتی مبارزه، در برگزیدن راه و روش و زبان و ادبیات مشترک نیست؟
وحدت در دوران پیشاآزادی و پساآزادی!
بدیهی است که دیگر دوران مبارزات سنتی و فتح قلعه توسط سلاطین قجری با روشهای سلبی سپری شده است! در دوران مدرن شما نیازمند زبان حقوقی مشترک و مدرن بر اساس حق و سهم مشترک هستید، نه مجاب کردن نادرستی یا درستی یک ایدئولوژی به تک تک شهروندان! صد البته که بدون درک این اولویت پایمالی حقوق بنیادی مردم تداوم خواهد یافت! فرصتی برای اقناع تک تک مردم برای نادرستی یا درستی یک ایدئولوژی نیست! تمام مردم اما معنای حق مشترک را خوب میفهمند! با چنین وحدتی است که:
چون که صد آمد نود هم نزد ماست!
بدیهی است که بدون نگاه علمی و بدون تمایز بین دو دوران #پیشاآزادی و #پساآزادی، و اولویتبندی در طرح مباحث مورد وفاق و غیرقابل کتمان، تصور شما از وحدت مؤثر برای تحولات بنیادی نمیتواند درست باشد!
به سفسطه میگویند: به عبرت تاریخی وحدت ناممکن است!
پاسخ: البته که وحدت در ایدئولوژی ناممکن است و گذشتگان بر این اساس عاجز از وحدت بودهاند! اما در دوران پیشاآزادی که خانهی مشترک در دست دزد غاصب است و تمام شهروندان دارای سهم برابر در تعیین سرنوشت هستند، آیا موضوع اصلی، توجیه بهترین دیزاین مبلمان و طراحی گل و بته در باغچه و نوع ایدئولوژی و نوع حکومت است؟ و یا اولویت در بازپسگیری خانهی مشترک از دست دزد قافلهی غافل، توسط تمام شریکان است که جملگی برای تعیین سرنوشت ملک مشاع دارای حق و سهم برابر هستند و این حق بنیادی را هیچ ایدئولوژی و نگاهی که از جنس حقوق ثانویه است، سلب نمیکند!
به نظر شما فحاشی و برشمردن خرافات سنتی در این زمان باعث میشود ۸۰ میلیون قربانی لائیک شوند و تحولی رخ دهد؟ بدیهی است که چنین هدفی ساده لوحانه است! چرا که بدون شناخت ضرورت زمان که نیازمند وحدت گرد حق مشترک مادی است و همه آن را میفهمند، با ترویج سوء تفاهمات تنها به تخلیهی حرص خودید تا آب را برای صاحبان زر و زور و تزویر که از این آب گل آلود ماهی میگیرند فراهم کنید؟
باید عنایت داشت که طرح مباحث غیرضروری حتی درستترین آنها، در این زمان، همان آنشبیاری مورد نیاز نظام است که خودش بر آن دامن میزند! یعنی کسانی که چنین مباحث غیرضروری را طرح میکنند، در واقع دارند مفت مفت در زمین دشمن بازی میکنند!
این هوش سیاسی نیست!
حتی آقایان شریعتمداری و نوری علاء هم بالاخره دریافتند که باید با هم متحد شوند و یک فرد کاریزماتیک را سخنگوی خود قرار دهند! یک سخنگو در یک شورا و نه یک رهبر بلامنازعی که این قابلیت ضدامنیتی را دارد که گروگان شود تا گروگانگیران با تهدید و تحدید او، پیروان او و ملتی را به گروگان بگیرند! اما متاسفانه بازیچههایی که بر هوش هیجانی خود تسلط ندارند، هنوز ضرورت این مهم را درنیافتهاند و یا آگاهانه خود را به جهل العارفین زدهاند.
مبارزات مؤثر و هوشمندانه، به معنای بیان حرف درست، در زمان ناموقع و مکان نادرست نیست!
اینکه شبانه و در سکوت بخواهیم از دیوار قلعه بالارویم تا در غفلت و در چُرتِ گزمهها و نگهبانها، قلعه را تصرف کنیم و ضمنا بالای دیوار قلعه، با شور انقلابی، با فریاد مرگ بر دیکتاتور نفرت خود را از ارباب قلعه سر دهیم و او را هوشیار نمائیم، از هوشمندی سیاسی ما نیست! بویژه با جیب خالی و پز عالی و سربازان و ملتی غیرتشکیلاتی.
اینکه بتوانیم قلعه را با #اسب_تراوا در وسط روز فتح کنیم، هنر است.
.
متاسفانه جیغجیغوهای بازیچه در فضای سایبری این مهم و این اولویت را درک نمیکنند، شاید چون بالغ نشدهاند و یا بازیچه و گروگان قرار گرفتهاند! اما از فرهیختگان توقع است!
براستی آنها چه اصراری دارند که ناموقع خود را تخلیه کنند تا آب به آسیاب دشمن بریزند؟ آیا وقت برای طرح آن مباحث در آینده و در بستری امن و قانونی نیست؟
کار ایشان شبیه طرح ناموقعِ مباحث تنشآفرین در دورانی است که به رفتارهای فورس ماژور برای تامین ایمنی و امنیت نیازمندیم! مثلِ دقت علمی و هنری در نواختن ویولن وسط آتش سوزی و غرق شدن #کشتی_تایتانیک وسط دریای متلاطم.
اندکی تامل کنیم و به روش مبارزات مدرن نظر اندازیم.
میان اختلافات معناگرا و ثانویه، اگر دیر بجنبیم و گرد مشترکات عینی و مادی (نه نظری) وحدت نکنیم، وطن بر باد است!
تاریخ نام خیانتکاران و جاهلان را تا ابد در دفتر خود ثبت خواهد کرد!
که خانهی مشترک و میهنی در حال ویرانی و سوختن بود و مردمش در حال نقاشی گل و بته و دعوی بر سر سبکهای هنری و روش خانه داری و گلآرایی...
از این رو، وحدت تمام شریکان با هم افزایی برای بازپسگیری خانهی مشترک، راز حیاتی نجات و شکوفایی و رمز پیروزی است!
وگرنه باید در تاوان وطن فروشی نظام سلطه که تا دهها سال ادامه خواهد داشت، شریک باشیم.
به باورم هشداری که سحر با سوختنش به اپوزیسیون داد این بود:
وقتی مام میهن در حال سوختن است، متحد شویم و کیش شخصیت خود را برای یک آرمان مشترک، فدا کنیم. که آسودن در زمین سوخته با بوی سوختهی تن جوانان وطن، عین خیانت است!
خیام ابراهیمی
۲۲ شهریور ۱۳۹۸
بولتون رفت، اسرائیل را به خاطر بسپار، کورش عرفانی
آدمیت اسیرِ عهدِ عتیق، یک مثنوی از م. سحر