Monday, Oct 21, 2019

صفحه نخست » خودشیفتگان جور و ناجور ما (۲)، مهدی استعدادی شاد

Mehdi_Estedadi_Shad.jpgبه دوران ما امر اعجاب انگیز این است که در قرن بیست و بیست و یکم میلادی آرزوی مهتری جمشید و تصاحب همزمان کشور و دین را الیزابت دوم ملکۀ بریتانیا برای خود تحقق بخشیده است. الیزابتی که تباری آلمانی دارد.

با اینحال این نکته را ناگفته میگذاریم که اصولا"یکی از ویژگی‌های آلمان در یکی- دو قرن اخیر صدور شاه به گوشه و کنار اروپا بوده است.
اکنون الیزابت، با سن اساطیری بالای نود، بیش از شصت سالی میشود که در راس کشور و کلیسا نشسته و به کار شاق و دورانساز سلطنت مشغول است. او در نوع خود یکی از پر دوامترین خودشیفتگان تاریخ است. چرا که تا اینجا پیوند قدرت مادی و منزلت معنوی به وی گزندی نرسانده و به سرنوشت ناگوار جمشید دُچار نگشته است.

به واقع با همین عکس فوری، و نیز در قیاس روندهای اساطیری و تاریخی، در مییابیم که تجمع و در هم تنیدگی مشاغل کشورداری و رتق و فتق امور دین داری در یک شخص واحد چه فراز و نشیبهایی داشته است. اینجا نمایش بصورت سریالی در حال پخش است که ایفای نقش برای بازیگری تلخ و برای بازیگر دیگر بسی شیرین است.
با نگاه به شاهنامه دانستیم که داستان پادشاهی برای جمشید چه عاقبت ناگوار، مزه تلخ و موسیقی متنی غمانگیز داشته است. چنان که به ظهور تراژدی انجامیده است. در حالی که داستان ملکۀ بریتانیا به پاورقی روزنامهای یا فیلمنامه شیرین و جاذبی شبیه گشته که در آن صحنههای خنده دار و کمدی هم پیش میآید.
کافی است یکبار بر صفحۀ تلویزیون یا پردۀ سینما نزول اجلال ملکۀ کلاه بر سر را دیده باشید. آنجا به حتم شاهد ظهور پُر جلال و جبروت جواهراتی چشمگیر میشوید. اصلا" بعید نیست تعجب کنید که یک آدم با چنین جثۀ ظریف بتواند آن همه نشانۀ ثروت و امتیاز را به تنهایی حمل کند. بی خیال تمامی حسودان جهان و لُغزخوانان حرفهای، وی بر کرسی درخشانی تکیه میزند. بی آن که یکبار پلکی اضافی بزند.
گرچه در این اواخر در آن چهرۀ مصمم و جدی و نیز البته بی مهر و بدور از محبت، آثاری از خستگی به چشم خورده است. حتا نوعی قوز هم دارد بر پشت وی خود نمایی میکند که با آن همه سال عمر البته امری بدیهی است.
بهر حالت هر آدمی یک مقدار معینی تحمل دارد و توانش بی نهایت نیست. هرچقدر هم که خودشیفته پنهانکار بوده و بی ارزش دانستن دیگران را لاپوشانی کرده باشی، یک جایی دستت رو میشود. چنتۀ خالی از همدردیت آشکار میگردد.
وقتی هنگام کشته شدن عضو خانواده هیچگونه اثری از تأثر بر جبین ملکوتیت ظاهر نمیگردد. آنجا، در پیش چشم ناظر بیطرف تاریخ، نه فقط رسوا شدهای بلکه روایت سلطۀ فراگیرت بر مادیات و معنویات کشور و امپراتوری از قالب-های تراژیک و کمدی سنتی بیرون رفته و به چارچوب ژانر "گروتسک" پا گذاشته است. گروتسکی که گونه شناسی مدرن ادبی آن را کشف کرده و از مشتقات رُمان نویسی است.
یادتان هست؟ آن ماجرای کشته شدن عروس فامیل که زن ولیعهد اولیه و مادر ولیعهد بعدی بود. آنجا ملکه هیچ گونه غم و عزاداری از خود بروز نداد. کسی چیزی در این زمینه دید؟
البته ملکه شناسان زبده به ما خواهند گفت که اهل بخیه نیستیم. زیرا نگاه ژرف و کارشناسانه به سرگذشت وی نداشتهایم. والا از چنین انتظاری دم نمیزدیم.
شرح حال نویسان حرفهای ملکه، البته یواشکی، میگویند اگر دلش به حال اطرافیان میسوخت سال-ها پیش بایستی از سلطنت استعفا میداد. تا پسرش به شاهی برسد. نه این که آنقدر تعلل کند که ولیعهد به سن بازنشستگی رسیده، از شاهی منصرف شود و مسئولیت ولیعهدی را به فرزند خود بسپارد.
به واقع انگاری ملکه ککش هم نمیگزد. اعتنایی ندارد که سرانجام به خاطر کهولت سنی از امر خطیر سلطنت کناره گیری کند. فرمان کشتی امپراتوری جهانگشا، امورات آن استعمارگری کهنه کار، را به جوانترها بسپارد.
اگر در بر همین پاشنه بچرخد و نیز با تحولاتی که علم پزشکی برای افزایش سن و سال اغنیا داشته و دارد، امکانش میرود که دومین ولیعهد نیز حوصلهاش سر رود و از ادامه بازی انصراف دهد. اصلا" اعطای سلطهگری را به لقایش ببخشد.
البته در تاریخ پادشاهی بریتانیا استثنا هم بوده است. شاهزادهای که به کل از سلطنت انصراف داده و از زندگی درباری قهر کرده است؛ البته نه بخاطر بی حوصلگی بلکه بخاطر عشق و رسیدن به معشوق. اسمش را میتوانیم در ویکی پدیا پیدا کنیم. به شرطی که هکرهای جمهوری اسلامی سایت مذکور را دستکاری نکرده باشند.
منتها آن استثنا نبایستی شما را هوایی سازد. این که گویا قرار است قضیۀ استعفا از سلطنت و داستان عشقی دوباره تکرار شود تا ما را به یک "هپی اند" انسانی برساند. از این چیزها در فیلم‌های بالیوودی که در هند روی خط تولید انبوه ساخته میشوند، پیش میآید.
داستان قدرتمداران خودشیفته شوخی بردار نیستند. بنابراین بخاطر جدّیت خطیرشان در همان قالبهای مرسوم تراژدی و کمدی و یا این اواخر به شکل گروتسک عرضه میشوند. مفّر دیگری هم در کار نیست.
منتها وقتی شما با سرگذشت چنین ملکه سابقه داری در خود شیفتگی روبرو هستید دیگر خودنمایی این و آن ریاست جمهور رقمی بشمار نمیآید. زیرا طرف فقط مدت محدودی سر و کلهاش پیدا ست. پس از یکی یا دو دوره مبارزه انتخاباتی، به کاخ میآید و رئیس میشود. سپس فخری به زمین و آسمان میفروشد. گرد و خاکی بپا میکند. ولی بعد هم در هر حال رفتنی است. میرود آنجایی که دیگر نورافکنی بر او نمی-تابد. دیگر از ادا و اطوار برلوسکونی ایتالیایی کسی خبری میگیرد؟ نه!
دمکراسی اگر دوام داشته باشد احتمالش کم است که یک آدمی مثل برلوسکونی بتواند بیش از وقتش خودنمایی کند. دورهاش سر وقت پایان گرفته است. خوشبختانه محو میشود و میرود زیر دست فراموشی. این نکته نغز در مورد ترامپ هم صادق است. در هر صورت او بیش از دو دوره نمیتواند با حضور مسخره خود که مترداف دیگری برای گروتسک است، مزاحم افکار عمومی شود. رهایش از دست ترامپ اما در مورد بشار اسد یا رجب طیب اردوغان صادق نیست. چون ایشان با شرایط استبداد شرقی میتوانند مادام العمری بر مسند بنشینند و حالا حالاها بلند نشوند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy