محمد خاتمی رئیس جمهوری سابق ایران، با تأکید بر این که «انتخابات نباید تحریم شود» گفت «اصلاحطلبان و مردمِ ناراضی باید فداکاری و از خودگذشتگی کنند و به خاطر ایران پای صندوقها بیایند تا جلوی خطر اصلی گرفته شود». براستى «خطر اصلی» که خاتمی میگوید از جانب کیست و برای چیست؟
اگر بخش بزرگی از ایرانیان پس از جریان موسوم به اصلاح طلبی (دینی) درون حکومتی، در مدتی بیش از بیست سال دچار توهم بودند و میپنداشتند تقویت نفوذ هر چه بیشتر قدرت اصلاحی و تفویض قدرت به اصلاح طلبان دینی، قدرت دستگاه تئوکراتیک ایران تعدیل خواهد شد، پس از جنبش اعتراضی دی ۹۶ دیوارهای این توهم فرو ریخت. خاتمی از کدام ناراضیان میخواهد که «از خود گذشتگی کنند و به پای صندوقها بیایند تا جلوی خطر اصلی گرفته شود» جز ناراضیان دیماه ۹۶؟ دیماهی که با شعار «دشمن ما همینجاست دروغ میگن امریکاست» یا «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تموم ماجرا»، ماجرای دشمن مشترک ایران و ایرانی را در دستگاه حکومتی بر ملا کرد و نشان داد «خطر اصلی» تهدید کننده از ناحیه همین دستگاه اسلامی ضد ایرانی ست. منظور ناراضیان دیماه ۹۶ از «دشمن ما همینجاست»، همان دشمن داخلی ست که ماجرایش را تموم شده اعلام کردند. چونکه به تجربه دریافتند از آن ناحیهای که ایران و ایرانی در معرض خطر قرار گرفته ناحیه کلیت نظام دینی ست و یعنی همان دشمن درونی، و نه دشمن خیالی برونی. چنین حسی از سوی ناراضیان حاکی از وجدان بیدارشان است. وجدان بیداری که، انعکاس و تأثیر مخرب رفتارهای خارجی و دخالت در امور منطقه و به آتش کشیدن منطقه و همچنین رفتار داخلی بغایت سرکوبگرانه از سوی این دشمن درونی را، بر سرنوشت خویش با تمام وجود حس کرده است. و شاهد است، چگونه جامعهای رو به متمدن به قهقرا کشیده شد.
خاتمی به کرات در دیدارهایی با دانشجویان مخالفتاش را با سکولاریسم اعلام نموده و همزمان از وابستگی و دلبستگیاش به نظام دینی و میل به تداوم آن در ایران، دفاع کرد. بالحاظ رفتار و عمل هم، از این بابت و در این محدوده هیچ تخطی از وی سر نزد. این دلبستگی و وابستگی دو پیامد داشت یکی معذوریت دینی اسلامی و دیگری دشمنی با سکولاریسم. این هر دو مورد دلیل محکم و روشنی بوده در شکست اصلاح طلبی به سبک دینی. چونکه اصلاحات به زبان متعارف همان زبان سکولار است، زبانی که حکومت دینی و خاتمی هر دو مانع بروز آن شدند. خاتمی از سکولارهای ناراضی میخواهد که «به خاطر ایران به پای صندوقهای رأی بیایند»، که چه شود؟ از نظر وی، که «تا جلوی خطر اصلی گرفته شود». منظور این دو جمله هشدار گونه خاتمی معطوف به «خطر اصلی»، باید آن خطری باشد که نظام دینیاش را چه از درون و چه از برون تهدید میکند اما وی برای کشاندن ناراضیان به پای صندوقهای رأی و ایجاد شور انتخاباتی، از خطری که ایران را تهدید میکند میگوید و نه خطری که نظام دینیاش را تهدید میکند. اینکه به جای حکومت اسلامی بگوید ایران در خطر است همان حیله ایست برای کشاندن مخالفان به پای صندوق رأی. درست مشابه حیلهای که کلیت نظام در ماههای نزدیک به تعزیه گردانی انتخابات کذایی بکار میبندد و با آزادی موقت برخی زندانیان و کاهش فشارها، به فضای شور و شوق آگین دامن زده و این را مساوی با «نیمه دموکراتیک» خواندن حکومتش به اذهان میباوراند. و اینچنین درصد آراء مورد نظر را برای نشان دادن مقبولیت نظامش در انظار عمومی، اخذ میکند.
باری، باز گردیم به منشأء خطر یا «خطر اصلی» که خاتمی از آن سخن گفت و ما پیشتر آن را مطرح کردیم. ناگفته پیداست که منظور خاتمی از «خطر اصلی» آن خطریست که از بیرون نظام را تهدید میکند. اما مسبب اصلی این امر برمی گردد به عملکرد تخریبی/تروریستی خودِ این نظام، نظامی که چهل سال است جهت نفوذ قدرت شیعی خود برای منطقه و جهان خط و نشان میکشد. مردم ایران در این خط و نشان کشیدن هیچ نقشی ندارند، برعکس خواهان زندگی در صلح و احترام متقابل کشورها و ملل هستند. بنابراین این نظام هم به مردم ایران و هم کشورهای منطقه بدهکار است؛ به مردم ایران بدهکار است چونکه چنین خط و نشانه کشیدنها به همراه کمک رسانیهای مالی و نظامی به عوامل خود در منطقه، به قیمت فقر و تنگدستی ایرانیان تمام شده، به کشورهای منطقه بدهکار است چونکه یک طرف دعوا ست که بهمراه روسیه منطقه را به آتش و خون کشیده. خاتمی به خوبی میداند خطر دیگر که خطر اصلی ست و نظام دینیاش را تهدید میکند خطر ناراضیان ایرانی در درون کشور است. وی در اینباره چنین اعتراف میکند: «اگر اصلاح طلبی شکست بخورد جامعه به سمت تغییر نظام میرود». این همان خطریست که در دی ۹۶ رخ نمود و شالوده نظام را به لرزه درآورد. اینکه ناراضیان را به پای صندوق رأی فرا میخواند ناشی از هر دو جنبه خطر (خطر از برون و درون باهم) است که نظام شیعی را تهدید میکند. حال این پرسش مطرح میشود به چه دلیل به حکومتی که بواسطه سرمایه و منابع مالی و انسانی این مرز و بوم مشغول خطر آفرینی برای ایران و ایرانی ست و به همین مناسب فقر را در چهارگوشه ایران گستراند بایست با حاضر شدن در پای صندوقهای رأیاش برایش مقبولیت اجتماعی خرید؟
و بالاخره، خاتمی باید بداند حکومت دینی که وی در آرزوی تداومش خوابها دیده در ناسازگاری کامل با مهمترین وجه اعلامیه جهانی حقوق بشر در زمینه آزادی دینی و آزادی فرد است و نظام محبوب دینیاش در این چهل سال با خشنترین شیوه خشونت این دو عرصه را منکوب کرد. در ایران امروز نه تنها از آزادیهای دموکراتیک خبری نیست بلکه ابتدایی ترین حقوق انسانی و مدنی به شدیدترین وجه ممکن از سوی نظامتان لگد مال میشود. از درون صندوقهای رأی یک حکومت دینی، آزادی برون نمیخیزد. تا کنون نیز چنین رسم نبوده. با تکیه به تفاصیل سخنم میخواهم بگویم، واقعیت جنین اصلاحات دینی در شکم نظامتان در همان زمان بیست سال پیش سقط شده بود.
نیکروز اعظمی
اسلامِ آدمخوار، کوروش گلنام