Monday, Nov 11, 2019

صفحه نخست » انتخابات عامل مکمل یاس، نصرالله لشنی

Nasrollah_Lashani.jpgهر روز در رسانه‌ها آماری وحشت‌ناک می‌خوانیم و می‌شنویم. آمارهایی که ترجمان گسترش یاس و ناامیدی در سطوح و لایه‌های مختلف اجتماعی ایران است. اخیراً رسانه‌ها آماری منتشر کردند که یک‌ پنجم دانشجویان دخانیات مصرف می‌کنند، یک چهارم‌شان مصرف‌کننده‌ی مشروبات الکلی و یک چهارم‌‌شان نیز به خودکشی فکر می‌کنند. طبق آمارها، هر سال نسبت ازدواج و بچه‌دار شدن در میان جوانان ایرانی کمتر می‌شود. طبق آمارها اعتیاد، طلاق، تن-فروشی، ورود زنان متاهل بیشتر به خیل تن‌فروشان، پایین آمدن سن اعتیاد و تن‌فروشی، پایین آمدن سن مصرف سیگار، پایین آمدن سن خودکشی و ... نیز گزارش می‌شود. مردم ایران جزء عصبانی‌ترین مردم دنیا هستند و هرسال آمار درگیری‌های فیزیکی و زدوخوردهای منتها به جرحی که به پزشکی قانونی مراجعه می‌کنند، بیشتر می‌شود.

همه‌ی این آمارها نشان می‌دهند که جامعه‌ی ایران گرفتار یاس مفرط و روزافزون شده و این یاس در حال ویرانی و فروپاشی این جامعه است. نرخ مهاجرت ایرانیان در دو جغرافیای بیرونی و درونی روزافزون است. آنها که امکان و فرصت خروج از کشور را دارند، تن به هر سختی و مکافات می‌دهند تا خود را به کشوری دیگر، حتی کشور جنگ‌زده‌ای چون افغانستان برسانند، و آنها که امکان خروج از کشور را ندارند و تعدادشان نزدیک به تمام مردم ایران از هر قوم و ملتی است، هجرت به درون را برگزیده، با یاس و ناامیدی از هر چاره‌ای برای بهبود وضع زیست خویش، به مرزهای تنهایی خود مهاجرت کرده و انزوا و گوشه‌گیری را برگزیده-اند. تفرد و تنهایی وجه غالب سبک زیست ایرانی شده است. بدیهی است که سیاست‌ها، عملکرد و بی‌توجهی حاکمیت ایران، طی چهار دهه‌ی گذشته، عوامل اصلی این نابسامانی، خودویرانی و فروپاشی بوده است. این‌که حاکمیتی مستبد، طی دهه‌های گذشته در تلاش مفرط برای تحمیل سبک زندگی واحدی به تمام مردم بوده، کمترین توجه و برنامه‌ی عملی برای توسعه و بهبود زیست مردم نداشته، سیاست خارجی‌اش علیه حقوق و منافع ملی بوده، مردم را رعیتی می-پنداشته که فقط باید در مناسبت‌های مختلف، شعارگویان موید منویات مسئولین باشند، اجازه‌ی هیچ اعتراضی را به کسی نمی‌دهد، با عملکرد داخلی و خارجی هر روز معیشت مردم را خراب‌تر و فقر و فساد را توسعه داده، بیکاری و تورم و رکود را تعمیق و تکثیر کرده و ... عوامل اصلی این یاس و ناامیدی هستند.

در کنار و همراه با عملکرد حاکمیت زور در ایران، اصلاح‌طلبی صندوق‌محور نیز عامل مکمل این یاس و ناامیدی است. وقتی که به جامعه‌ی ایرانی، خصوصاً جوانان القا می‌شود که تنها راه تغییر و تحول از مسیر صندوق رای می‌گذرد و هر راه دیگری بن‌بست یا منتها به ویرانی است، و وقتی که جوان ایرانی از بیش از دو دهه انتخابات، بهبودی در وضع زیست خود نمی‌بیند، طبیعی است که دچار یاس و ناامیدی مفرط و در نتیجه خودویرانی گردد. بیش از دو دهه است که برخی دوستان اصلاح‌طلب با سماجت تمام، انتخابات و صندوق رای را تنها امکان و گزینه‌ی بهبود وضع موجود وگذار و گذر به وضع مطلوب تبلیغ کرده‌اند. نتیجه‌ی دیگر راه‌های تحول‌خواهی اعم از اعتصابات و اعتراضات خیابانی و ... را منتج به جنگ داخلی، سوریه‌ای شدن ایران، تجزیه و ... دانسته و تبلیغ کرده‌اند و از انتخابات و صندوق رای هم هیچ نتیجه‌ی ملموس و قابلی اعتنایی کسب نکرده‌اند. بنابراین، جوان ایرانی همه‌ی راه‌ها را بن‌بست می‌بیند و دچار یاس و ناامیدی می‌شود.

تبلیغ صندوق رای و دعوت مردم برای حضور در انتخابات‌های پیش‌رو، به عنوان تنها گزینه‌ی ممکن تغییرات مثبت، وقتی که منتج به بهتر شدن وضع موجود نشود، عامل مکمل تزریق یاس در جامعه است. دوستانی که همچنان بر طبل انتخابات می‌کوبید و آن را تنها راه ممکن و گزینه‌ی موجود برای بهبود می‌دانید، آیا به این موضوع و نتیجه‌ی دهشتناک فعالیت‌های خویش اندیشیده‌اید؟ آیا قدری بر نتایج عملکرد صندوق‌محور خود، در شرایط بحرانی اجتماع امروزین ایران، تمرکز کرده‌اید و از ابعاد مختلف و متعدد، پدیده‌ی انتخابات را بررسی کرده‌اید؟ آیا به این اندیشیده‌اید که، نتیجه نگرفتن مردم از شرکت در انتخابات، چه نتایج مصیبت‌باری در ابعاد مختلف فردی و اجتماعی دارد؟

از این منظر، وقتی به انتخابات نگاه می‌کنیم، سخن احمد زیدآبادی در مناظره با تاج‌زاده را بهتر و بیشتر درک می‌کنیم. زیدآبادی می‌گوید به جای تلاش برای ورود به "سرا"ی قدرت، که تا امروز نتیجه‌ی جدی مثبت و تاثیرگذاری که وضع مردم را به طور ریشه‌ای بهبود بخشد، نداشته است، بهتر است که انرژی، توان و امکان خود را صرف فعالیت در اجتماع کنیم و با حضور فعال خویش، جامعه را فعال کنیم. این یعنی جلوگیری از یاس بیشتر، و تزریق امید دوباره به جامعه جهت خروج از انفعال و ورود به مدار کنش‌گری مفید.

فعالین سیاسی، در قبال ایده‌ها، برنامه‌ها و عملکرد سیاسی خویش، مسئولیت و تعهد اجتماعی دارند. آیا مبلغین صندوق رای و دعوت‌کننده‌گان به انتخابات تحت هر شرایطی، نسبت به مسئولیت خود نسبت به تزریق یاس بیشتر در جامعه‌ی ایرانی، آگاهی دارند؟ بدیهی است که نفس انتخابات و اهمیت صندوق رای را منکر نیستیم. بدیهی‌تر اینکه وقتی بدانیم و تجربه ثابت کرده باشد که حضور انتخاباتی مردم تاثیر مثبت و مفیدی بر زندگی‌شان دارد، حتماً در انتخابات شرکت کرده و مردم را نیز دعوت می‌کنیم که حضوری فعال داشته باشند. اما وقتی رئیس-جمهوری خود را تدراکات‌چی می‌داند، نمایندگانی که منتخب مردم بوده‌اند، علیه مردم عمل می-کنند، وقتی در وضعیت بحرانی، دولت و مجلس خود اعلام می‌کنند که هیچ‌کاره‌اند، وقتی فعالین سیاسی اصلاح‌طلب، دولت سایه و پنهان و غیره را همه‌کاره می‌دانند، وقتی که نماینده‌ی مجلس از مصونیت قانونی برای دفاع از حقوق و منافع موکلین خود برخوردار نیست و ... پس شرکت در انتخابات، تنها راه گذار و گذر به دموکراسی نیست و منتج به بهبود وضعیت مردم نخواهد شد و بزرگ کردن و اهمیت بیش از حد دادن به آن، یاس را فزونی می‌بخشد و جامعه را منفعل‌تر، و تفرد و انزوا را بیشتر می‌کند.

شرکت در انتخابات، مثل تمام روش‌های کنش سیاسی و اجتماعی دیگر، نیاز به تحلیل خاص از شرایط خاص، و نگاه عمیق و گسترده‌ی همه‌جانبه به مسائل پیشینی و پی‌آمدهای احتمالی پسینی دارد. یکی از مسائلی که باید به آن توجه شود، تاثیر منفی عدم موفقیت شرکت مستمر و بدون شرط در تمام انتخابات، بر روان‌شناسی اجتماعی ایرانیان است. اگر به این موضوع بیشتر بیاندیشیم و وقت و دقت بیشتری را صرف کنیم، آنگاه متوجه می‌شویم که چه خطر بلندمدتی در فعالیت‌های مقطعی و حتی لحظه‌ای انتخاباتی نهفته است.

تحول‌خواهان، با نگاه چندجانبه و استراتژیک به پدیده‌ها و واقعیات سیاسی و اجتماعی، به این نتیجه رسیده‌اند که همه‌ی آن پدیده‌ها نسبی هستند، و وابسته به شرایط و عملکرد انسان، می-توانند منفی یا مثبت باشند. همان‌طور که اعتراضات خیابانی و اعتصابات گسترده، در شرایطی می‌توانند مفید باشند و در شرایطی دیگر مضر، انتخابات هم در شرایطی مفید و در شرایطی دیگر مضر است. اکنون و در شرایط کنونی، دعوت مردم به شرکت در انتخابات به ابعاد یاس و خودویران‌گری اجتماعی می‌افزاید و به طور جدی تاثیرات عمیق و ریشه‌ای بلندمدت منفی خواهد داشت. تاثیرات ویران‌گری که جبران‌شان یک و چه بسا چند نسل طول خواهد کشید.

جوان ایرانی، باید باور و تجربه کند که شرکت نکردن در انتخابات هم یک روش اعتراض است. برای اعتراض به وضع موجود و تایید نکردن سیاست‌ها و برنامه‌ها و عملکرد چند ساله-ی حاکمیت، در انتخابات شرکت نمی‌کنیم تا با سکوت انتخاباتی خود، فریاد بلند اعتراضی‌مان را به گوش حاکمین و افکار عمومی جهان برسانیم. وقتی با سیاست داخلی و خارجی اقلیت حاکم مخالفیم و آن را علیه حقوق و منافع فردی و ملی می‌دانیم، با عدم حضور انتخاباتی، این اعتراض را اعلام می‌کنیم. گاهی با حضور انتخاباتی، می‌توان اقلیت حاکم را به چالش رفراندوم‌گونه انداخت و گاهی با عدم حضور انتخاباتی. تاکنون چندبار با حضور خود پای صندوق‌های رای، گونه‌ای رفراندوم برگزار کرده و به اقلیت حاکم نه گفته‌ایم، حال می‌توانیم با عدم حضور خود، چنین رفراندومی را رقم بزنیم و نه بزرگ دیگری به حاکمیت بگوییم.

وقتی فضای اجتماعی، فضای یاس و ناامیدی است، با تبلیغ و دعوت در انتخابات به تنور این یاس می‌دمیم، اما وقتی انتخابات را به فرصتی برای عدم حضور اعتراضی تبدیل کنیم، علیه فضای یاس عمل کرده و در تلاشیم تا جانی دوباره به جامعه‌ی معترض، اما مایوس ایرانی بدمیم. برای جلوگیری از یاس بیشتر، و تشویق جامعه‌ی مایوس و منفرد ایرانی به کنش‌گری مثبت، فضای انتخاباتی را با عدم حضور خویش به فرصتی برای اعتراض به وضعیت موجود و اقلیت حاکمی که این وضعیت را ساخته‌اند، تبدیل می‌کنیم.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy