چهل سال است که به موهبت حکومت اسلامی حاکم بر سرزمین مان، هر چند وقت یک بار مسالهای به نام «چند همسری» در رسانههای فارسی زبان داخل و خارج سر و صدایی بلند به پا میکند. عدهای با زبان آخوندی و زور که «دستور شرع است و خدا و پیغمبر گفته» به حمایت از آن برمی خیزند، و عدهای با زبانی مثلا «امروزی و منطقی» چندهمسری را بیشتر از آن که خواست بی مورد مردها بدانند نیاز ضروری زنها عنوان میکنند، به طوری که اگر ساکت باشی چیزی هم بدهکارشان میشوی.
در این چهل سال بارها اعتراض زنان، و (به ندرت) مردان با فرهنگ و گریخته از قبیلههای قرون وسطایی، صدای این افراد را خاموش کرده و آنها را موقتا به لانههایشان فرستاده است. اما از آنجا که هم در قوانین واپسگرای حکومت اسلامی هنوز «چندهمسری» به همان پررنگی دوران قبیلهای حضور دارد، و هم گفتن از آن چون «وصف العیش» عدهای را خوش میآید، دوباره جماعتی از اهالی قبیلهی وابسته به رژیم به بهانهای سر و صدای آن را بلند میکنند.
خوشبختانه میبینیم که کار حکومت اسلامی به جایی رسیده که افرادی چون خانم فائزه رفسنجانی، که از قلب «حکومت اسلامی» زاده شده، مقابلشان میایستد و چیزی را میگوید که قرن هاست کمتر زن مسلمانی از ترس جرات گفتناش را داشته است، چیزی شبیه به این که: «اگر چند همسری خوب است چرا زنها چند همسر نداشته باشند».
گفته خانم رفسنجانی مرا به یاد مطلبی انداخت که در سال ۲۰۱۰ (۱۳۸۸) آن را در ستونی که چند سال پیش به عنوان «از نگاه یک زن» مینوشتم منتشر کردم، این مطلب در پاسخ به یکی از خانم هایی بود که همچنان در قبیلهی زن ستیزان قرون وسطا نفس میکشید. و فکر کردم حالا که باز سر و صدای چند همسری را بلند کردهاند، دوباره آن را منتشر کنم چون به نظرم پاسخهای به این خانم هنوز میتواند پاسخی به کسانی باشد که این روزها به طرفداری از چند همسری برخاستهاند.
***
در هفتهی گذشته مطلبی در سایت رادیو زمانه منتشر شده بود از خانم سوسن محمدخانی غیاثوند به نام ضرورتهای پنهان چند همسری که به سرعت مورد اعتراض خواستاران برابری حقوق زنان، در ایمیلها و رسانههای مختلف قرار گرفت. شاید لزومی نباشد که در مورد چنین مطالب کلیشهای، سطحی و غیر اصولی بحث و گفتگویی انجام شود اما از آنجا که، یک (چند تن از خوانندگان «از نگاه یک زن» مصرانه از من خواستهاند به این مطلب بپردازم؛ و دو) نویسندهی چنین مطلبی زنی روزنامه نویس است که عضو سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان هم خوانده میشود، تصمیم گرفتم نکاتی را در ارتباط با آن مطرح کنم.
باری، ایشان در شروع مطلب میگویند: «اگر بخواهیم "موضعگیری منصفانهای" در خصوص چند همسری داشته باشیم باید هم معایب آن را ببینیم و هم محاسناش را؛ هم سخنان کسانی را که مخالفند بشنویم با ذکر دلایل، و هم حرفهای کسانی را که موافقاند داشته باشیم. باید فکر کنیم به اینکه مخالفت و موافقت ما تا کجا به سود جامعه است. اگر بنا باشد فقط حرف های خودمان را بزنیم و گوش شنوایی برای شنیدن اظهارات دیگران نداشته باشیم مطمئناً هیچگاه به نتیجهی درستی نخواهیم رسید و قطعاً آنچه به جایی نرسد فریاد است».
ایشان، سپس، به اعضای کمپین یک میلیون امضا ایراد گرفتهاند که صدای همهی زنها را ـ یعنی زن هایی که با قانون چند همسری موافقاند ـ نمیشنوند: «در سمت دیگر قانون چند همسری، زنانی قرار دارند که شرایط خودشان، زندگی، خانوادهشان و جامعهای که در آن زندگی میکنند به شکلی است که آنان را ناگزیر به استفادهی از قانون مذکور میکند؛ زنانی که متأسفانه در مجموعهی گردآوری شده توسط اعضای کمپین خیلی کم و ناقص صدایشان شنیده شد.»
این سوسن خانم، که بزغم خود صدای آن زنها را میشنوند، سپس چند دلیل برای توضیح موارد توجیه کنندهی چند همسری برای مردان را مطرح میکنند: «کمبود مردها به دلیل رفتن به جنگ، طول عمر پایین تر آنها از زنها به دلیل کارهای سخت، پایین بودن موالید پسر، مشکلات اقتصادی زنها، کارآمدی مردها در به دست آوردن پول، نیاز جنسی زنها در اثر کمبود شوهر، یائسگی زنها، نخواندن هماهنگی و میل جنسی مرد با زن، تبدیل شدن تخت خواب به مکان باج گیری زن از همسرش»؛ و آنگاه از زنان کمپین پرسیدهاند که «در چنین صورتی مردها چه باید بکنند؟ و آیا نباید ازدواج مجدد صورت گیرد؟» و بعد، انگار به کشفی بزرگ دست یافته، پرسیدهاند که کمیپین: «میخواهد چه پاسخی به نیازها و خواستههای این دسته از زنان [بی شوهر مانده] بدهد؟ مثلاً میتواند برای رفع نیاز جنسی این قبیل زنان یکی یک دانه از همان آلتهای تناسلی پلاستیکی مردانهای که سایزهای مختلفاش و فروشگاه های محل تهیهاش را در برخی شبکه های ماهوارهای تبلیغ میکنند، بدهد؟»
و مسایلی در همین ارتباط، و با این نتیجه گیری که «اینها مسایل پنهانی است که ضرورت ازدواج مجدد را پیش میآورد و کمپینیها اینها را نمیفهمند».
خدمت این خانم جوان، که با این جوانی استدلالهای کهنهی آخوندی را به خوبی آموختهاند بگویم که:
سوسن خانم! مطالبی را که مطرح کردهاید هیچ تازگی و آشکار شدگی پس از پنهان ماندنی بلند را با خود ندارند، چرا که زنان ما قرنهای قرن است که بیشتر آنچه هایی را که شما «ضرورتهای پنهان» نامیدهاید، (مثل کمبود مرد بر اثر جنگ، یائسگی، نیاز بیشتر مردها به مسایل جنسی، قدرت اقتصادی فیزیکی، و حتی عقلی مردها و از این نوع سخنان) در حل المسایلها، حدیثها، و نقل قول هایی دروغ و راست از پیامبر و امام و غیره شنیدهاند و هیچ کدام آنها در بین هیچ گروهی جزو «ضرورتهای پنهان» شناخته نمیشده و نمیشوند بلکه ادعاهایی کاملاً آشکار بودهاند، آنقدر آشکار که شما هم از آنها با خبر شدهاید.
سوسن خانم! در سی و یک سال گذشته، به برکت حکومتی اسلامی، که «باورها»ی خود را از قبایل مردسالار هزاران سال پیش، و «تکنولوژی» را از جهان پیشرفته امروز میگیرد، معلمان مذهبی حکومتی قشری منحط در جامعه را بوجود آوردهاند که، چون درک درستی از جهان امروز ندارد، با تکنولوژی از طریق مشکل اساسی و جنسی خودش روبرو میشود: و حاصل این تعلیمات هم نشستن پای تلویزیون و تماشای پایان ناپذیر فیلمهای پورنوگرافی است و آنگاه همهی زنان غرب و زنان فمنیست را شبیه زنانی دیدن که در این فیلمها نمایش داده میشوند، و یا تماشای آگهیهای تبلیغاتی مربوط به آلتهای تناسلی پلاستیکی و غیره و سپس وجود آنها را دلیل نیاز سیرابی ناپذیر جنسی زنان مجرد دانستن. کافی است پای صحبت آخوندهای مثلاً «مدرن» تولید شده در دوران حکومت اسلامی بنشینیم تا بینیم که چگونه افسار خیالات بیمارگونهی خویش را رها میکنند و آن چه را که خود به آنها نیاز یا علاقه دارند به مخالفین خود، و البته بیشتر به زنهای پیشرو، نسبت میدهند.
سوسن خانم! شما آشکار است که هنوز متوجه نیستید که در قرن بیست و یکم زندگی میکنید و نمیدانید که از دورهای که در آن فقط مردها به جنگ میرفتند مدتها گذشته است. در دوران ما، و حتی در حکومت اسلامی، زنها را نیز به جنگ فرستادهاند (حال بگیریم پشت جبهه)، و یا آنها را هم در نقش پلیس انتظامی و پلیس ضد شورش و پلیس مخفی و غیره به کشتن میدهند.
سوسن خانم! آمارهای موجود نشان میدهند که، برخلاف نظر شما، در حال حاضر تعداد زنان ایران از تعداد مردها کمتر است اما، تنها به دلیل پایین آوردن سن ازدواج زنها است که برخی در این مورد دچار سوء تفاهم میشوند که «تعداد زنها بیشترند»
سوسن خانم! یعنی شما نمیدانید که علیرغم کوشش حکومت اسلامی برای فرستادن زنها به خانه و فراهم اوردن مقدمات ایجاد حرمسراهای جدید، در ایران امروز زنان همسان مردها نان آوران خانواده هستند.
خانم! این چه استدلال قابل اتکایی است که وقتی مردی شصت هفتاد ساله هوس بچه دار شدن کرد و همسر هم سناش نتوانست بچه دار شود، او بناچار باید دوان دوان برود و برای بچه داشتن زن جوان تر بگیرد؟ آن هم در زمانهای که روز به روز توجه به تعداد فرزندان کمتر بیشتر میشود. و تازه چرا وقتی مردی بچه دار نمیشود زنش حق ندارد سراغ شوهر دوم برود؟ طلاق؟ شما در مورد مرد از طلاق سخن نمیگویید؟
(بگذریم که موهن تر از این گونه ازدواجهای پیرمردان با زنهای جوان، آن هم به خاطر بچه در جامعهی پیشرفته امروز وجود ندارد. و چه خوش گفته است مهستی بزرگ، در قرن چهارم هجری، که: «زن را تیری به پهلو، به که پیری!» هر چند که، بنا بر استدلال شما و همین طور علاقمندان به چند همسری در حکومت اسلامی مهم نیست که تیری، یعنی پیرمردی، به پهلوی زنی جوان بنشیند مهم آن است که زن جوان تن خودش را برای لقمهای نان و خانهای گرم به آن بدتر از تیر بفروشد؛ یعنی رابطهی زناشویی را، که در جهان امروز به عنوان یک قرارداد توام با علاقه و احترام برای همراهیهای اجتماعی است، با تن فروشی عوض کند).
سوسن خانم! شما سنگ مردهایی را به سینه میزنید که زنانشان قادر نیستند تمایلات جنسی آنها را برآورند، و اشکارا استدلالتان بر اساس این باور سنتی و کهنهی قبیلهای ساخته شده که «نیاز جنسی مردها بیشتر از زنها است» و یا «مردها هر طور شده باید نیازهای جنسی خود را برآورند». امروزه کدام تحقیق علمی این نکات را ثابت کرده است؟ و، تازه، چرا زنهای مجرد برای رفع نیاز جنسی خود، به «فتوای شما!»، باید زن دوم مردان متأهل بشوند؟ و یا زنهای متاهل اگر نیاز جنسی داشتند و نیازهای جنسیشان از سوی همسرشان برآورده نشد، چارهای ندارند که بسوزند و بسازند؟ یا به «آقا» اجازه دهند که زن دومی بگیرد و یکی دیگر را هم به خیل محرومان جنسی اضافه کند؟
سوسن خانم! شما بهتر است نگاهی به آمارهای مربوط به استفاده از وسایل برانگیزانندهی حس جنسی بیندازند تا بدانید که، مثلاً، مصرف بالای قرص هایی نظیر «وایگرا»، برای مردها کاملاً نشان میدهد که بیشتر آنها پس از پنجاه یا حداکثر شصت سالگی تا چه اندازه بیش از زنهای «یائسه»ی خود به این نوع قرصها نیازمند هستند. حال آنکه زنها در این سنین بسیار بیش از مردها قادرند که نیازهای جنسی همسران خود را برآورده سازند، البته بشرطی که همسرانشان مرتب از قرصهای وایگرا استفاده کنند!
باری، خانم عزیز! آن چه در دنیای امروز بالاترین درجه از اهمیت را دارد، توسل به وحشیانه ترین و عقب افتاده ترین راههای پاسخگویی به نیازهای جنسی نیست، که باور به «کرامت انسان» است، همان باوری که بر پیشانی اعلامیهی حقوق بشر میدرخشد؛ همان باوری که تأکید دارد زن و مرد هر دو از حقوقی برابر و یکسان برخور دارند. و اگر زنان عضو کمپین یک میلیون امضا، یا همهی زنان و مردان مبارز کشورمان، در برابر قوانین ضد انسانی حکومت اسلامی ایستادهاند، کارشان به این دلیل نیست که نمیدانند زنان و مردهایی هم هستند که موافق چند همسریاند، یا به خاطر نیازهای اقتصادی یا جنسی تن به آن میدهند. آنها دقیقاً به این دلیل برای برابری زن و مرد تلاش میکنند، و برای این تن به زندان و شکنجه و تبعید و هزار بدبختی دیگر میدهند، و به این نیت تن خسته و هر دم مورد تهدید خود را «خانه به خانه «و «کوچه به کوچه» میکشانند، تا برای زنانی که حقوق خودشان را نمیشناسند، و بدبختی و تبعیض را سرنوشت گریزناپذیر خویش و خواست آفریدگارشان میدانند، این «حق»های نوین انسانی را روشن کنند، و آنان را از این نکته آگاه کنند که جهان امروز دیگر نه تنها تبعیض میان هیچ زن و مردی را برنمی تابد، بلکه حتی هیچ خدای عادل و توانایی نیز نمیتواند زن را موجودی پست و بدبخت و ناتوان بخواهد. و آفریدگاران چنین تبیعضی خود سرمنشای پستی و بدبختی و ناتوانی خواهند بود. خواستاران برابری زن و مرد، نمیخواهند که آدمیانی همچون شما بازتاب دهندهی گریزناپذیری سرنوشت اندوهناک این زنان و تاکید گذار بر ماندگاری بدبختیهای آنها باشند.
و بالاخره، سوسن خانم! جهان امروز آنقدر پیشرفت کرده است که نگاه ما را از حل المسایلها و بحار الانوارها به جهانی بکشاند که در آن زن و مرد دو موجود همراه و همگام و کامل و زیبا هستند که، با تمام «تفاوتهای طبیعی» خود «از نظر حقوقی» در مورد خواستها و نیازهاشان نیز برابرند.
اگر جامعهای در پذیرش چنین اصلی لنگ میزند، مشکل از خود جامعه و قوانین و حکومت هایی است که بر پایهی تبعیض و نابرابری عمل میکنند. انسان هایی که خود را باورمند به حقوق بشر میدانند، باید تلاششان در راستای مبارزه به منظور تغییر این قوانین، و این جامعه، باشد، نه این که در مسیر پذیراندن تغییرناپذیری آنها و ادامهی بردگی زنها باشد.
یادتان باشد! اگر شما، و افرادی چون شما، که در واقع شاگردان سازندگان حکومت هایی چون حکومت مسلط بر ایران هستید بخواهید بر اساس استدلالهای هزاران سال کهنه، بگویید که «این حق زنها است که تو سری بخورند و بسوزند و بسازند»، آنگاه باید این احتمال را هم بدهید که ممکن است زن هایی هم پیدا شوند که بخواهند «ضرورتهای طبیعی و آشکار» مهم دیگری را به شما یادآور شوند، و به شما بگویند که: «بر اساس آمارها و تحقیقات علمی امروزی، آن که توان چند همسری دارد ماییم و نه مردها. مگر شما نبودهاید که همهی فاحشه خانههای تاریخ را ساختهاید و میسازید؟ مگر صیغه را شما اختراع نکردهاید؟ یادتان باشد که همسر موقت شما (به دایماش فعلاً کاری ندارم) عملاً نشان داده است که میتواند در روز با چندین مرد در آمیزد! و شما از عهده یکیشان هم بر نمیآیید.»