یورونیوز - ده روز پس از آغاز اعتراضات خونین در ایران و بنا بر آخرین گزارش عفو بینالملل این درگیریها دستکم ۱۴۳ کشته برجای گذاشته است. این سازمان غیردولتی تاکید کرده است که همچنان در حال بررسی اسنادی است که به دست آورده و به احتمال زیاد شمار کشته شدگان افزایش خواهد یافت. فارغ از ریشههای این اعتراضات، احتمالا چرایی کاربرد این حد از خشونت برای سرکوب، یکی از پرسشهای اصلی بسیاری از شهروندان ایرانی است.
اگر شمار قربانیان مستقیم این اعتراضات را با اعتراضات سالهای ۹۶ و ۸۸ مقایسه کنیم، به یافتههایی درخور توجهی میرسیم. اینکه بر خلاف دی ماه ۹۶ که شمار کشته شدگان به دستکم ۵۰ نفر و درگیریهای خرداد ۸۸ طی چند ماه به دستکم ۷۲ نفر رسید، نیروهای حکومتی در اعتراضات اخیر که تنها یک هفته به طول انجامید، بیش از ۱۴۰ نفر را در جریان سرکوبی عریان از دم تیغ گذراندند و هزاران نفر را نیز دستگیر کردند.
علت روی آوردن حکومت جمهوری اسلامی به چنین سرکوب خونینی چه بود؟ این خیزش چه تفاوت عمدهای با دیگر حرکتهای اعتراضی ایران داشت که حکومت را نگران کرده بود؟
پاسخ به این پرسش چندان روشن نیست اما شاید دیدگاههای مهرداد درویش پور، استاد دانشگاه و جامعهشناس ساکن سوئد دربارۀ کالبد شکافی اجتماعی خیزش آبان که در گفتگو با یورونیوز مطرح شد، در یافتن پاسخ ما را یاری کند.
«خیزش آبانماه به صدها گفتگوی سیاسی لاینحل در عمل پاسخ داد»
مهرداد درویش پور معتقد است که خیزش آبانماه به صدها گفتگوی سیاسی لاینحل در عمل پاسخ داده است.
او با اشاره به چالشهایی که اپوزیسیون ایران چه در داخل و چه در خارج این کشور با آن روبروست، میگوید: «یکی از کشمکشهای دائمی در اپوزیسیون بر سر شکافهای طبقاتی، جنسیتی، نسلی، جغرافیایی (پیرامون و مرکز) و تحت شعاع قرار گرفتن یکی به بهانه دیگری و بیشتر از همه دربارۀ مسائل قومی و نگرانی از جدایی طلبی یا واگرایی اقوام است.
احزاب سیاسی قومیِ تحت ستم نیز در پاسخ، گاه آن را اتهام دانسته و گاه تاکید میکنند زمانیکه گروههای اپوزیسیون "فارس زبان" یا سراسری وقعی به تبعیضهای قومی نمینهند، لاجرم ایدئولوژیهای قومی و ناسیونالیستی رشد مییابند و جز این نمیتواند شود.
اما تمام این بحثهای تئوریک در مورد سیاست هویت یابیِ جمعی یا حقوق فردیِ شهروندی را، یک جنبش اجتماعی به حاشیه راند یا کمرنگ کرد و یک همبستگی و همگرایی با خواستهای مشترک را (که مخالفت با گرانی بنزین و مخالفت با نظام بود) همراه با تنوع و چندگونگی جایگزین آن کرد.»
«خیزش آبان سه شکاف مهم میان معترضان جمهوری اسلامی را پر کرد»
آقای درویش پور بر این نکته اشاره دارد که چگونه در خیزش آبان ۹۸، بخشی از مهمترین شکافهای موجود میان طبقات مختلف معترضان در جامعه کمرنگ شد.
او در این زمینه به سه شکاف مهم اشاره دارد و میگوید: «در خیزش ۸۸ شاهد آن بودیم که معترضان طبقۀ متوسط در تهران با شعارهای اصلاح طلبانه به خیابانها آمدند. در آن خیزش نه تهیدستان حضور داشتند، نه معترضان شهرهای کوچک و نه حتی مناطق قومی.
در خیزش دی ۹۶ برخلاف آنچه در اعتراضات ۸۸ دیده شد، به جای شهرهای بزرگ و طبقۀ متوسط، این معترضانِ شهرهای کوچک و تهیدستان بودند که با انگیزههای اقتصادی و سیاسی به میدان آمدند. با این وجود در سال ۹۶ نیز خبر چندانی از اعتراضات در مناطق قومیِ تحت ستم نبود. هرچند این جنبش با به زیر پرسش بردن کل نظام، گفتمان سیاسی در ایران را وارد عصر پسا اصلاحات و ساختارشکنی کرد و آن را در مسیر بازگشت ناپذیری قرار داد که شاید نطفۀ انقلابی دیگر در آن بسته شد.
اما در خیزش آبان ۹۸ شاهد رویدادی کمسابقه هستیم؛ اینکه نه تنها این نطفه بهرغم سرکوبها خفه نشد، بلکه در پی گسترش شکاف طبقاتی و شدت یافتن فشارهای اقتصادیِ ناشی از تحریمها و سیاست نابخردانۀ "اقتصاد مقاومتی" نظام، در کنار فساد و اختلاس فراگیر و گسترش انزجار همگانی مردم از نظام، جنبشی با جرقۀ گرانی بنزین شکل گرفت که در این جنبش، علاوه بر تهیدستان شهری، بخشی از طبقۀ متوسط جامعه نیز به میدان آمدند.
زیرا فشارهای اقتصادی، طبقه متوسط ایران را هم دارد خرد کرده و اتفاقا بخشی از آنها که به دلیل نگرانیهای ضدآرمانی و نگرانی از سوریهای شدن ایران یا نگرانی از جنگ داخلی در صورت فروپاشی رژیم اصلا در اعتراضات شرکت نمیکردند، شدت فشارها آنها را هم وارد اعترضات کرد؛ اگرچه محتاطانهتر و محدودتر و نه به شکل گسترده یا میلیونی.
به این ترتیب در خیزش آبان ۹۸ شکافی که بین طبقۀ متوسط و طبقۀ تهیدستان جامعه وجود داشت، کمتر شد و برای نخستین بار مشارکت هر دو را در این اعتراضات میبینیم. یک شکاف که مانع همبستگی بود تا حدودی پر شد؛ هرچند حضور فرودستان در این جنبش همچنان پررنگتر بود.»
«اقلیتهای قومی در کنار انبوه معترضان ایران»
مهرداد درویش پور معتقد است که دومین شکافی که تا حدی پر شده، شکاف خیزش در «مناطق قومیِ تحت ستم» با «جنبش سراسری ایران» است.
او در توضیح میگوید: «اگر در سالهای ۸۸ و ۹۶ خبری از اعتراض در مناطق قومی نبود، این بار بیشترین کشتهها را خوزستان و کردستان داده است. در ارومیه نیز شاهد خیزش مردم بودیم. بنابراین شکاف مناطق قومی که "فارسی" زبان مادری آنان نیست با مناطق فارس زبان کمرنگتر شده است که این بینهایت در تقویت قدرت جنبش اهمیت دارد.»
سومین شکافی که به تدریج در حال پر شدن است، شکاف میان شهرهای کوچک و شهرهای بزرگ، یا شکاف میان پیرامون و مرکز است.
این جامعه شناس میافزاید: «خیزش آبان جنبشی نبود که فقط به شهرهای کوچک مختص شود و شهر بزرگی مانند شیراز نیز در میدان بود. حتی در تهران که شهری بهشدت قطبی شده (شمال مرفه و جنوبی تهیدست) محسوب میشود نیز برخلاف خیزش ۸۸ که حکومت نگران اعتراضات در شمال تهران بود، اینبار اعتراضات جنوب تهران را در برگرفت و موجب نگرانی حکومت شد؛ در حالی که در شمال تهران زندگی به روال عادی ادامه داشت. اگرچه شکاف پیرامون و مرکز وجود دارد، اما باز هم بخشهایی از تهران و حتی کرج در همسایگی آن به حرکت درآمد.»
«هراس حکومت: اگر تعلل کند، ممکن است دیگر توان مهار جنبش را نداشته باشد»
مهرداد درویش پور با اشاره به «ویژگیهای بازگشت ناپذیر» خیزش ۹۸ میگوید: «قرار گرفتن طبقات متوسط، کارگران، تهیدستان شهری و گروههای قومی در کنار شهرهای بزرگ و کوچک و همزمان ساختار شکنتر و رادیکالیزهتر شدن این اعتراضها پیام روشنی میدهد: اینکه به جای شعارهای واگرایانه و دامن زدن به تفرقه و پراکندگی و تخطئه یکدیگر، هرچه این شکافها بیشتر پر شود، اقتدار و توان این جنبشها دربرابر حکومت جمهوری اسلامی افزایش مییابد.»
به گفتۀ مهرداد درویش پور «این واقعیت که رهبر جمهوری اسلامی فورا به میدان آمد و سعی کرد همۀ جناحهای نظام را با فرمان سرکوب مطلق معترضان به خط کند، قبل از هرچیز ناشی از هراس حکومت اسلامی است که دریافت اگر تعلل کند و در کنار سیاست سرکوب، رفتاری فرسایشی در مقابل این جنبش داشته باشد یعنی آنگونه که با خیزش ۸۸ یا خیزش ۹۶ یا هفت تپه و خوزستان برخورد داشت، ممکن است این بار دیگر توان مهار این جنبش را نداشته باشد.
شمار قابل توجه تعداد کشتهها، دستگیری هزاران نفر، قطع اینترنت و گروگان گرفتن ملت ایران با این شکل در مقایسه با اعتراضات گذشته، بعد از کشتار دهه شصت، نشان از نگرانی جدی جمهوری اسلامی از آبان ۹۶ دارد.
به ویژه آن که در خیزش دی ۹۶ اصولگرایان و اصلاح طلبان یکپارچه جلوی معترضان ایستادند ولی این بار میزان آشفتگی و تشدد آنقدر بالا رفت که حتی شماری از آیت اللهها خواستار لغو تصمیم افزایش قیمت بنزین شدند، مجلس رفع تکلیف کرد و گفت ما خبر نداشتیم و تصمیم گیرنده نبودیم و حتی برخی اصلاح طلبان گفتند اینکه حکم کردند مجلس هیچکاره است و شورای عالی هماهنگی اقتصادی تصمیم گرفته را باید نشانی از پایان تتمه عناصر جمهوریت در نظام دانست.
این که رهبر جمهوری اسلامی برای غلبه بر این تشدد و دستپاچگی نظام، به عریانترین شکل برای سرکوب اعتراضات مردم به میدان آمد، بیش از همه نشانگر شدت نگرانی حکومت اسلامی از این است که خیزشهایی نظیر لبنان و عراق، الهام بخش ایران بشود و با انزجار همگانی از حکومت اسلامی، این حکومت به زیر کشیده شود.»