Tuesday, Nov 26, 2019

صفحه نخست » رییس ستاد جوانان میرحسین از چرایی تنهایی روحانی می‌گوید

ensafNews_112619.jpgانصاف نیوز: رییس ستاد جوانان میرحسین موسوی در انتخابات ۱۳۸۸ درباره‌ی تنها شدن روحانی بعد از حوادث اخیر می‌گوید هم آقای رییسی و هم آقای لاریجانی -یعنی مجلس- در حمایت از تصمیم سران قوا برای گرانی بنزین ضعیف بازی کرده‌اند و اگر حمایت صریح رهبری نبود دولت در قدم اول و حکومت در قدم بعدی با یک بحران خیلی جدی مواجه می‌شد.

روحانی رییس جمهوری است که در طول دوران استقرار دولتش با بحران‌های فراوانی روبرو شده است و پس از هریک از این بحران‌ها جمعی از او اعلام برائت کردند تا با جدا کردن حساب خود از دولتی که بحران‌های عارض شده از بیرون عملکردش را تضعیف می‌کرد، از نمد انتقاد و مقابله با دولت کلاهی برای خود ببافند. اما اصولگرایان و اصلاح طبان، هریک با جدا کردن خط خود از روحانی به دنبال چیستند؟

حمزه غالبی، رییس ستاد جوانان میرحسین موسوی در گفت‌وگو با انصاف نیوز به سوالاتی حول این موضوع که چرا روحانی را تنها گذاشته‌اند پاسخ داده است و تحلیل خود را از اعتراضات اخیر می‌گوید.

***

در همین زمینه:

گفته های افشاگرانه نیما راشدان در مناظره با حمزه غالب

دفاع همزمان حامیان جمهوری اسلامی در خارج از ایران از توانایی ساخت بمب اتمی توسط رژیم

فحاشی حمزه غالبی تحلیلگر بی‌ بی‌ سی‌ همراه با تمجید از توییت خامنه‌ای

***

انصاف نیوز: در ماجرای بنزین نیروهای سیاسی هردو جریان شروع به جدا کردن صف خود از دولت و انتقاد از روحانی و جلوه دادن او به عنوان مقصر کردند. باتوجه به اینکه این موضوع تصمیم جمعی سران قوا بوده است فکر می‌کنید به چه دلیل روحانی علیه هجمه‌ها و کنار کشیدن برخی سران قوا سکوت کرده است؟

حمزه غالبی: حرف شما درست است که اطرافیان آقای رییسی شروع کردند به شانه خالی کردن از زیر بار مسوولیت تصمیم مشترک گرفته شده اما بالاخره خود رهبری آمد و مشخص و روشن دفاع کرد. از طرف دیگر هم آقای روحانی الان زیر تیغ است، خیلی نمی‌تواند وارد دعوا شود و نیاز به حمایت همه دارد. بعد از حمایت صریح رهبری دیگر خیلی موضع آقای رییسی اهمیت نداشت. رفتارهای شتابزده نماینده‌های مجلس، هم از فراکسیون اصولگرا و هم فراکسیون امید هم که بیش از پیش مجلس را تضعیف کرد. متاسفانه هم آقای رییسی و هم آقای لاریجانی ضعیف بازی کردند و اگر حمایت صریح رهبری نبود دولت در قدم اول و حکومت در قدم بعدی با یک بحران خیلی جدی مواجه می‌شود.هرچند بعد از به خشونت کشیده شدن اعتراضات و قطع کامل اینترنت موضوع بنزین به حاشیه رفت.

دلیل هجمه‌ها از دو جریان سیاسی علیه روحانی چیست؟ آیا از انتقاداتی جدی نشات می‌گیرد و یا مبنایی دیگر چون جمع کردن سرمایه‌ی اجتماعی دارد؟

اصولگرایان حمله کرد‌‌ن‌شان به آقای روحانی که خب مشخص است به همان دلیلی است که در انتخابات علیه‌اش کار می‌کردند. می‌خواهند مردم را از رایی که به روحانی دادند پشیمان کنند، به این امید که اگر مردم از روحانی یا اصلاح طلبان ناامید شوند به آنها رجوع خواهند کرد. یک پیش فرض بزرگ‌تر هم دارند که ناکارآمد نشان دادن دولت لطمه‌ای به نظام نمی‌زند. گویی که دولت جزیزه‌ای مستقل از جزیره‌ای به نام نظام است. که خوب به نظر من تحلیل دقیقی نیست. نظام مجموعه‌ی حکومت است و ناکارآمدی‌اش خیلی قابل تفکیک نیست. مخصوصا در شرایطی که اصولگراها از همان سال ۹۲ اصرار داشتند که فکر نکنند با رای چیزی عوض می‌شود و فصل الخطاب کسی دیگر است و فلان و بهمان.

اصلاح طلبان هم نمی‌خواهند در این شرایط شکست روحانی شریک باشند. اما به نظرم اصلاح طلب‌ها هم اشتباهی شبیه اصولگراها دارند. نکته این است که روحانی نامزد اصلاح طلبان بوده، حتی اگر خود روحانی به صورت تاریخی اصلاح طلب نبوده ولی بالاخره بخش زیادی از گفتمان سیاسی‌اش اصلاح طلبانه بود و ایده‌های اصلاح طلبانه داشت. بالاخره در حوزه‌ی سیاست خارجی، سیاست تنش زدایی که همه ایده‌ی اصلاح طلبان است را اجرا کرد، ولی خوب جواب نداد. از وزرایی مثل زنگنه و حجتی گرفته تا معاونان وزیر کشور و استانداران سراسر کشور، دولت نسبتا دولت اصلاح طلب است. اشتباه بعضی از مشاوران آقای روحانی در حمله به اصلاح طبان این بهانه را فراهم کرد تا هم از مسوولیت شکست دولت روحانی شانه خالی کنند و هم البته سرمایه‌ی اجتماعی‌شان را از پشت دولت روحانی بکشند که کار روحانی را بسیار سخت کرد، خلاصه دولت روحانی شکست خورد. مهم‌ترین منبع شکستش هم برجام بود. بالاخره رسم روزگار است که شکست صاحب ندارد. ولی خوب به نظر شانه خالی کردن از زیر بار مسوولیت امکان یارگیری از کلیت جامعه را می‌گیرد. ایراد از شخص روحانی نبود، وقتی همه از زیر بار مسوولیت شانه خالی می‌کنند و همه چیز را سر شخص آقای روحانی می‌شکنند معنی‌اش این است که هیچکس در ایده‌ها و ذهنیت‌هایی که موجب این شکست شد تردید و بازبینی‌ای نمی کند و همان ذهنیت‌ها ایده‌ها به قوت خودش به بازتولید این اشتباهات ادامه خواهند داد.

آیا می‌توان تنها دولت را مقصر اتفاقات رخ داده دانست؟ مسوولیت فعالان سیاسی دیگر، مجلس، سران دیگر قوا و صداوسیمای ملی در این ماجراها چه بوده و عملکردشان را در انجام این مسوولیت چگونه ارزیابی می‌کنید؟

حذف سوبسید بنزین کار درستی است. اشتباه بزرگ دولت جمع کردن نظام سهمیه بندی بنزین و ثابت نگاه داشتن قیمت بنزین برای چندین سال است. دولت قبلا یک اشتباهاتی کرد که همه‌ی سرمایه اجتماعی‌اش را مستهلک کرد اما شرایط را برای مردم سخت. این بار اتفاقا تصمیم غلطی نبود اما قطره‌ی آخری بود که در لیوانی که قبلا پر شده بود چکید و سر رفت. اشتباه مهلک دولت نحوه‌ی مدیریت بحران ارزی و از بین بردن چندین میلیارد ارز کشور و کاهش وحشتناک قدرت خرید مردم بود. اشتباه دولت از دست دادن سرمایه‌ی اجتماعی خودش است. آقای روحانی مقصر است که بدنه‌ی فعال اصلاح طلب را که حامی دولت بودند، احتمالا با انگیزه‌ی کم کردن ضرب جناح اصولگرا بعد از انتخابات رها کرد. در شرایطی که دولت سرمایه‌ی اجتماعی‌اش را از دست داده و قدرت خرید مردم به‌شدت پایین آمده، مردم دنبال بهانه‌ای برای اعتراض می‌گردند؛ افزایش قیمت بنزین بهانه بود. حالا اینکه می‌شد طرح را بهتر اجرا کرد، شاید در جزییات ولی تهش همین بود. اگر قیمت بنزین را بلافاصله بعد از انتخابات تغییر می‌داد واکنش‌ها می‌توانست بد باشد، مخصوصا بعد از حوادث دی ۹۶؛ اگر در سالی که ما بحران ارزی داشتیم -سال ۹۷- هم چنین می‌کرد، کار خیلی سختی به نظر می‌رسید. احتمالا اگر مشکل تحریم نبود همچنان می‌شد با پول نفت حل مشکلات و تصمیم گیری دولت در این مورد را به عقب انداخت، ولی در این شرایط تصمیم هرچه عقب می‌افتاد احتمالا بدتر می‌شد.

اما آیا فقط دولت در این بین مسوولیت دارد؟ یکی از چیزهایی که مردم وقتی عصبانی و معترض هستند احتیاج دارند نیاز به شنیده شدن است. صدا و سیما می‌توانست با پوشش اعتراضات و برگزاری میزگرد موافقین و مخالفین، از این جهت کمک کند که مردم احساس کنند صدای اعتراض‌شان شنیده شده است؛ که خوب هنوز در دوره‌ی ماهواره و شبکه‌های اجتماعی صداوسیما فکر می‌کند با سانسور می‌تواند افکار عمومی را مهندسی کند. بستن کامل اینترنت کل کشور که به نظر من اشتباه بزرگی بود؛ یعنی در واقع خود این موضوع عصبانیت و احساس سرکوب ایجاد کرد و کشور را با بحران مواجه کرد. خودِ بستن اینترنت اخلال در نظام اقتصادی کشور بود. اینترنت فقط یک رسانه یا یک سرویس نیست که برای مدتی قطعش کنیم. فضایی است که مردم در آن زندگی، کار و گفت‌وگو می‎کنند؛ بستن اینترنت مثل اعلام حکومت نظامی و منع عبور و مرور در خیابان برای یک هفته است. اینکه حکومت چنین کاری بکند خودش یک ناامنی بزرگ است. مقصود اگر از بستن اینترنت جلوگیری از گسترش شایعات و این حرفها بود که به نظر بالعکس عمل کرد، شایعات در بدترین حالت‌اش ایجاد و پخش شد.

نکته‌ی عجیب‌تر به نظر من این‌دفعه رفتار پوپولیستی بخشی از جریان روشنفکر که ادعای فعالیت مدنی‌اش می‌شود بود، آن‌هم در تردید در محکوم کردن خشونت از طرف معترضین. حتی به خاطر رفتار بد نیروی امنیتی و البته تحریکات تبلیغاتی شبکه‌های خارجی حق می‌دهی که مردم عصبانی شوند اما این حق تاثیری در اثر مخرب خشونت برای جامعه و آینده‌ی کشور ندارد. به نظرم همه‌ی کسانی که در محکوم کردن خشونت اما و اگر آوردند یک از یک در آزمون جدید مدنیت رفوزه شدند. البته باید تاکید کرد مردم حتی وقتی از سر عصبانیت به دارایی عمومی صدمه می‌زنند یا هر کار غیرقانونی دیگری، نیروی حافظ نظم عمومی باید جلوی آنها را بگیرد و یا حتی دستگیر و برای محاکمه به دستگاه قضایی معرفی کند. اما شلیک گلوله‌ی جنگی به مردم معترض توجیهی ندارد. نیروی انتظامی با حفظ امنیت تظاهرات اعتراضی مسالمت آمیز و فرصت شکل گرفتن اعتراض مدنی و همزمان برخورد با اعتراض خشن و خارج از قانون می‌تواند خودش بسترسازی کند برای ساختن سازوکار اعتراضات مدنی. وقتی از دم با همه برخورد کنی، مردم معترضی که آرام اعتراض می‌کردند ادعای تو را که «ما برای برخورد با گروهگ‌های سازماندهی شده‌ی اشرار مجبور به استفاده از زور شده‌ایم» را باور نمی‌کنند. من الان در مورد نقش رسانه‌های فارسی زبانی که رسما خشونت را تبلیغ کردند و حرکت احتمالی گروه‌های تروریستی مجاهدین و یا الاهوازیه حرفی نمی‌زنم؛ چون فرض می‌گیرم برای مخاطب روشن است که توطئه‌ی جدی خارجی وجود دارد که نه مساله‌اش قیمت بنزین و مسایل اقتصادی است، نه اصلاحات سیاسی، بلکه سوریه‌ای کردن کشور است. اینها می‌خواهند ایران را ویران کنند. این را هم خیلی صریح گفتند که «ما تحریم می‌کنیم که فشار اقتصادی روی مردم بیاید تا بیرون بریزند و با رهبران میدانی سعی می‌کنیم جهت اعتراضات را عوض کنیم». دشمنی اینها و خیانت بخشی از اپوزیسیون خارج از کشور به نظر روشن است. اما نکته‌ی اساسی این است که اینها از آب گل‌آلود می‌تواند ماهی بگیرند. اگر اصل مشکلات اینقدر حاد نباشد توطئه‌ی خارج راه به جایی نمی‌برد.

ریشه‌ی مشکلاتی که از آن حرف می‌زنید چیست؟

به نظرم ریشه‌ی مشکلات سه چیز است: ۱- انسداد مجراهای مشارکت سیاسی: یعنی مردم احساس نمی‌کنند که حرف، نظر و رای‌شان در اداره‌ی کشور تاثیر دارد یا به اندازه‌ی کافی موثر است. در نتیجه خودشان را شریک تصمیم گیری‌ها و نتایج‌اش نمی‌دانند. موضوع هم فقط انتخاباتِ آزاد نیست، گرفتن تصمیماتی که اکثریت مردم با آنها، به هر دلیل درست یا غلط، مخالفند برای کشور هزینه دارد. البته همیشه تصمیمات ضروری محبوب نیستند؛ اما نکته این است که باید سرمایه‌ی اجتماعی از جایی کسب شود و بتواند سر تصمیمات ضروری اما غیر محبوب خرج شود. وقتی تعداد تصمیماتی که اکثر مردم با آنها مخالفند توسط حکومت گرفته می‌شود، زیاد می‌شود و حکومت همه‌ی سرمایه‌ی اجتماعی‌اش را خرج کرده است، چنین وضعیتی بستر مناسب ناامنی و بی‌ثباتی است.

۲- عدم شفافیت: مردم از کجا می‌توانند بفهمند یا مطمئن باشند که بودجه‌ی عمومی چطور هزینه می‌شود؟ کجا خرج می‌شود؟ پرونده‌ی حقوق‎های افسانه‎ای طرح شد؟ خوب الان می‌شود حقوق‎های کسانی که در هر جای حکومت کار می‎کنند را بررسی کرد؟ بودجه عمومی کشور کاملا شفاف است؟ قسم حضرت عباس فایده ندارد. مردم باید خودشان بتوانند بروند و بررسی کنند. ما نیازمند سازوکارهای نهادی برای ایجاد شفافیت هستیم. شبیه کارهایی که خانم آروین در شهرداری تهران می‌کند. این تجربه می‌تواند به کلِ حکومت تعمیم داده شود.

۳- تبعیض: که از همه‌اش بدتر است. یعنی در شرایط سخت اگر مردم می‌دانستند که خوب شرایط سخت است اما برای همه سخت است، نه اینکه سختی‌اش برای مردم باشد اما برخی از مسوولان حقوق‌های ۵۰ و ۱۰۰ میلیونی به خودشان بدهند و از امکانات عمومی سوءاستفاده‌ی شخصی کنند. بودجه نداریم، درست، اما ببینند که هم‌زمان موسسات وابسته به یک گرایش سیاسی با بودجه‌ی عمومی کشور کاخ و بارو برای خود بسازند؛ هیچ چیزی بیشتر از احساس تبعیض افراد را عصبانی نمی کند.

بالاخره سوبسید بنزین را باید چکار کرد؟

به نظر حذف سوبسید بنزین در مجموع کار درستی است. اینکه ۸۰۰ هزار میلیارد تومان از سرمایه‌ی کشور را دود کنیم برود هوا، وقتی طبق آمار بانک مرکزی نصف جمعیت کشور که از مستضعف‌ترین هستند به خودروی شخصی دسترسی ندارند، کار غلطی است. اما خوب تصمیم سختی است. یکی از کارهایی که هر منتقد اقتصادی یا سیاستمداری الان باید بکند این است که توضیح دهد طرح برای سوبسید بنزین چیست؟ اصلا پول نفت را چطور باید خرج کرد؟ اینکه بگویی فلان تصمیم دولت جای نقد دارد، هنری ندارد و مشکلی را هم حل نمی‌کند. بیایید جلو و توضیح بدهید طرح شما برای اصلاح نظام یارانه‌های کشور چیست. یکی از کارهایی که شما در رسانه می‌توانید بکنید پرسیدن همین سوال از صاحبنظران اقتصادی و البته از آن مهم‌تر هر حزب و گروه سیاسی که ادعای اداره‌ی کشور را دارد است. از آنها بپرسید که شما بودید سوبسید بنزین و کلا نظام یارانه‌های کشور را چطور اصلاح می‌کردید؟ کسی که طرحی نداشت، جواب روشنی برای این سوال نداشت و همه حرفش انتقاد به تصمیمات دیگران بود ایرادی ندارد، اما صلاحیت ادعای مشارکت در سیاستگذاری را ندارد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy