خدا گریست، ما هم گریستیم، عبدالکریم سروش
امسال آذر زودتر از راه رسید. هنوز آبان نگذشته بود که آذر آمد. آذری را میگویم که تحریمها و حرامخواریها به جان بیطاقت مردم افکند و آنان را به خیابانها فرستاد تا گلوله آتشین بستانند و جان شیرین در بازند. آذری را میگویم که گرانی بنزین بر افروخت و رخت و تخت محرومان را سوخت. معرکهای که ملکالموت دران عجب چالاک بود، جان میستاند و خون میافشاند.
امّا خدا گریست. ما هم گریستیم. آخر او این جانها را به عبث نیافریده بود. مگر او نبود که به پیامبرش داوود گفت دستان تو خون ریختهاند و شایسته ساختن معبد نیستند؟ ( تورات: کتاب ملوک.ابن عربی: فصوص الحکم.فصّ داودی)
میبینم که اینک آن جانهای از قفس رهیده در آغوش خداوندند. خدایا عزیزانشان هم محتاج نوازش تواند، مهربانیت را از آنان دریغ مدار. خدایا قاتلان هم مستوجب عقوبت تو اند، غضبت را بر آنان فروبار.
آنچه بر ایران رفت شورشی کلان و گران بود اما انقلاب نبود، پیشانقلاب هم نبود،. ارتجاع سلطانی و تروریسم آلبانی، «آن زال سپید ابرو واین مام سیه پستان»، سرخاب رخ و عنّاب لب را از جای دیگر طلب کنند که اینجا جز خون جوانان چیزی بر سنگفرش نیست.
حکّام جائر و سنگدل ایران هم اشتباه شاه را تکرار نکنند و آزموده را دوباره نیازمایند و تا مجالی برای توبه باقیست توبه کنند و دست از خونریزی بردارند و با خلق ستمدیده و آزرده و تبعیضکشیده و اشتلمشنیده و جوانباخته از درِ آشتی در آیند و در مقابل خلق نرمشی قهرمانانه و مهربانانه کنند و نصرت را با ارعاب نخرند و امنیّت را به بهای استبداد نفروشند و آزادی و عدالت را که حق مردم است از آنان دریغ ندارند و نعمت ثروت و قدرت را عادلانه توزیع کنند، به رسانهها و انتخابات آزاد تمکین کنند، اسیران سیاسی و محصوران دلیر را رها کنند و ریههای جامعه را از هوای رهایی پرکنند و به صدای مردم که صدای خداست، گوش بسپارند. مدّاحان را از خود برانند و حقگویان را قدر نهند و بر صدر بنشانند. قبای خواجگی از تن بدر کنند و کفش و دستار خدمت بپوشند. دشمنهراسی را چندان فربه نکنند که جا را بر دوستان تنگ کند، مرهمی بر جراحات مردم نهند و حقوقشان را بپردازند تا دلها آرام گیرد و غبار از جانها بر خیزد، تا طعمه راهزنان نشوند و بیگانه بدخواه را به خانه و خرگاه خود راه ندهند.
آنچه رخ داد انقلاب نبود اما میتواند به انقلاب بدل شود
به حکام مستبد و نامعتمد باید گفت شمارا به خدا راهها را چنان نبندید که راهی جز انقلاب باز نماند که در آن صورت هیچ طَرَفی از آن طُرفی نخواهد بست، نه غالبان و نه مغلوبان. میدانم که دشمنان در کمیناند و اتاقهای فکر و ارتشهای نیرومند و اندیشههای اهریمنی و مزدوران خنجرگذار و رسانههای حقپوش و باطلفروش بسیار دارند و تا تئوکراسی و اتوکراسی برقرار ست آتش طمعشان فروزانست. چرا دموکراسی را نمیآزمایید؟ چرا رهبران مستبدّ دیگر در آستین میپرورانید؟ چهل سال آزمودن کافی نیست؟
هرچه آدمیان خیرخواه و وطندوست و خدمتگزار و خردورز و شریف بود از گردونه مدیریت کشور بیرون افکندید و حالا که کارد به استخوان رسیده باز هم از کارد بهدستان در حل مشکلات یاری میجویید؟
حلقه کوران به چه کار اندرید؟ / دیدهبان را در میانه آورید
از عاقلان دلیر و دردشناسان بصیر مدد بجویید نه فقط نظامیان و سپاهیان. این دوای تلخِ مالیخولیای ستبر شماست.
با روحانیان ارشد چه میتوانم گفت جز این که چون دیگر غیرتمندان خرقه ناموس و نام بدرند و احرام کعبه غیرت بر بندند و آب شفقتی بر آتش خشم و رنج مردم فروریزند و آتش نقدی به سوی مستبدان حاکم بگشایند. آخر پسندیده نیست که خلقی بیدارند و شما در خواب.
ماهی و مرغ دوش نخفت از فغان / من وان شوخ دیده بین که سر از خواب بر نکرد
با مدیریت کلان ایالات متحده امریکا هم سخنی و سفارشی دارم. وقتی من از زندگی در ایران محروم و ممنوع شدم این کشور را برای سکونت برگزیدم، اینک سالهاست در این جا ساکنم و از مزیّت شهروندی برخوردارم. در دانشگاههای مختلف تدریس کردهام و از مردمسالاری و حقمداری سخن بسیار گفتهام و خصوصا دستگاه قضای این کشور را بسیار ستودنی یافتهام.
همزمان حکومت ایران را به سبب ستمگری و استبداد روحانی و تبعیض و نقض حقوق بشر و سلب آزادی و شکنجه و فتل مخالفان نقدهای بُرنده و گزنده کردهام و خود به عقوبتهای بسیار دچار شدهام. با اینهمه نمیتوانم دریابم که دولت ایالات متحده برای برانداختن حاکمان ظالم چرا به مردم ایران ظلم میکند؟ و برای کندن یک خاربُن چرا گلستانی را پرپر میکند؟ و اصلا چرا خار کنی و باغبانی؟ ایران را رها کنید تا رها شود.
پیمانشکنی نزد ما ایرانیان نکوهیدهترین رفتارست و به آن نامردی و نامردمی میگوییم. شکستن عهد برجام زخمی بر غرور ایرانیان و لکّه سیاهی بر دفتر سیاست امریکا نهاد. روا نیست مردم ما هم از حاکمان خود جفا ببینند هم از کسانی که مدّعیاند در کنار مردم ایران ایستادهاند.
میدانم که ارتجاع سلطانی و تروریسم آلبانی از حامیان این عهدشکنی بودهاند، امّا دولت مردان امریکا بدانند که آنان مشاورانی امین نیستد و با طناب تاییدشان از چاه سیاست آب تدبیر نمیتوان کشید. بازخوانی و بازاندیشی سیاست امریکا در قبال ایران و خاور میانه راهی به رهاییست. عزم پرزیدنت بر نیفروختن آتش جنگی دیگر در آن خطّه، رایحهای انسانی دارد. آیا میتوان منتظر تصمیمهای دیگری ازین دست بود؟
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست/ کلاهداری و آئین سروری داند
وفا وعهد نکو باشد ار بیاموزی / وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند
عبدالکریم سروش
احتمال قطع مجدد اینترنت