در شامورتی جنگ روانی ترامپ و شرکا از یک سو، و خامنهای و شرکا از سوی دیگر، همیشه بازنده اصلی مردم هستند.
خدا میداند در دل آقای خامنهای چه میگذشت وقتی در نماز میت به آقای سلیمانی، اشک میریخت.
خدا میداند در دل آقای ترامپ چه میگذشت وقتی بعد از حمله موشکی ایران به پایگاههای نظامی امریکا در عراق به او خبر دادند که هیچ امریکایی کشته نشده است و او تویت زد که: «...همه چیز خوب است...»، و نیز روز بعد، وقتی که پیام ۹دقیقهای خود را قرائت میکرد.
گاهنگار وقایع اخیر به این شکل بوده است:
جمعه ۱۳دی۱۳۹۸ آقای قاسم سلیمانی توسط پهباد امریکایی به قتل میرسد. در این عمل تروریستی، چند ایرانی دیگر و نیز معاون حشد الشعبی و چند عراقی دیگر هم به قتل میرسند. در جنگ روانی رژیم علیه مردم، در رسانهها، آقای سلیمانی را برای استفاده تبلیغاتی از جسد وی، به مقام «قهرمان ملی» رساندند. او را که «شخص دوم مملکت» میدانستند، بیشک یک مهره مطرح در سیاست داخلی ایران بود، و این پتانسیل را داشت که بعد، و یا حتی قبل از مرگ آقای خامنهای، در مقام و موقع مهمتری قرار بگیرد. این مسله مهم، در جو سیاسی خشن و بیرحم حاکم بر ایران، میتواند برای هر کسی بسیار خطرناک باشد. رقابت و حسادت در صاحب منصبان و کسانی که مصدر قدرت هستند، میتواند تمایل و یا حتی نیاز به حذف فردی را برانگیزد،
چهارشنبه ۱۸دی۱۳۹۸ (سهشنبه شب به وقت امریکا) ارتش ایران، بعد از باخبر کردن عراق، به پایگاههای نظامی عراق که در آنها امریکاییها هم بودند، حمله میکند. اقای خامنهای ساعاتی پس از حمله موشکی، این حمله را "یک سیلی" خوانده و گفته "باید حضور فسادانگیز آمریکا در منطقه به پایان برسد"
آقای خامنهای در زمانی که قافیه را تنگ میبیند عبارت «نرمش قهرمانانه» را بکار میبرد. این حمله که قرار بود «انتقام بزرگ» باشد، در یک «نرمش قهرمانانه» به حد یک «سیلی» نازل گردید و حتی یک نفر امریکایی هم کشته و یا زخمی نشد، و خسارات مالی چندانی را هم ببار نیاورد.
آقای محمد مرندی که از ماموران جنگ روانی رژیم است. در مصاحبه با رسانهگر امریکایی، مهمترین هدف حملات موشکی به پایگاههای امریکا را نشان دادن قدرت این گونه حملهها اعلام کرد و نه الزاما کشتن سربازان امریکایی. جالب است که وی به رسانهگر امریکایی اعتراض میکرد که چرا برای نام بردن از دولت حاکم بر ایران، از عبارت «رژیم» استفاده میکند و اصرار داشت که از عبارت «جمهوری اسلامی» استفاده کند!
آقای خامنهای و مشاورانش، خوب میدانند که جایگاه مردمی ندارند، و به گفته خود مقامات عالی رتبه این رژیم، در جامعه بیش از ۴-۵درصد طرفدار ندارند. خوب میدانند در حالی که سیاست خارجی را به بحرانهای بزرگ و کوچک تبدیل کردن و آن را محور سیاستهای داخلی گرداندن، چقدر موقعیت آنها را برای حفظ رژیم ولایت مطلقه، متزلزل میکند. برای همین از بالا بردن میزان تنش، هراسناک هستند.
همان روز چهارشنبه ۱۸دی۱۳۹۸، یک هواپیمای مسافربری اوکراینی کمی بعد از پرواز از فرودگاه تهران سقوط میکند، و به گفته مقامات غیرایرانی، علت سقوط، هدف موشکهای ضدهوایی ارتش ایران شدن بوده است. همه ۱۷۶نفر سرنشین هواپیما، جان خود را از دست میدهند. جاستین ترودو نخستوزیر کانادا روز پنجشنبه ۱۹ دی در یک کنفرانس گفت: «اطلاعاتی از منابع متعدد داریم، از کشورهای مختلف و سازمان اطلاعاتی خودمان، که این هواپیما در اثر شلیک یک موشک زمین به هوای ایرانی سقوط کرده است».
چهارشنبه ۱۸دی۱۳۹۸، کمی قبل از ظهر، آقای ترامپ کنفرانس مطبوعاتی برگزار میکند. روش و منش آقای ترامپ، تداعی کننده آقای احمدینژاد است (که واقعا از یک قماش هستند!)، و کنفرانس مطبوعاتی امروز ترامپ هم، باز مرا بیاد همتای خود انداخت و هاله نورش! دوربینها، اتاق کنفرانس مطبوعاتی کاخ سفید را نشان میدهند. معاون رئیس جمهور، به اتفاق وزیر خارجه و وزیر جنگ، وارد میشوند و در اطراف تریبون خالی میایستند. رئیس ستاد و چندین ژنرال ارشد نیروهای مخلتف ارتش امریکا همه میآیند و در صف عقب قرار میگیرند. گفته شد آوردن این همه نظامی، به عنوان پسزمینهٌ کنفرانس مطبوعاتی، بیسابقه بوده است. بعد از چند دقیقه، در باز میشود و آقای ترامپ، از میان هاله نور وارد اتاق میشود! روانشناسی گفتار و حرکات صورت و بدن ترامپ جالب است، و اینبار هم مثل همه اوقاتی که نگران و مضطرب است، سخن گفتنش با شهیقهای صدادار همراه بود. ایشان که رژیم ایران را از عبور از خط قرمز حمله به تاسیسات امریکایی برحذر داشته بود، و تهدید به تلافی نظامی بسیار شدیدی را کرده بود، خدشهٌ این خط قرمز را ضروری دید، و تهدیدهای خود را به افزایش تحریمها تنزل داد. بعضی جمهوریخواهان در اعتراض گفتهاند، که این یک تهدید توخالی است و بالا بردن درجه تحریمها، بیشتر از این عملی نیست.
قدرتمندترین فرد در «تنها ابرقدرت دنیا» سخنان خود را اینطور شروع میکند، «تا موقعی که من رئیس جمهور هستم، ایران هیچ وقت اجازه نخواهد یافت که یک اسلحه اتمی داشته باشد.» و بعد از گفتن این جمله، تازه به مخاطبان خود سلام میکند و میگوید «صبح بخیر»! اندیشیدن در اینکه چرا امثال ترامپ و نتانیاهو، این همه روی دشمنی با ایران، و آرام نشدن منطقه و با ثبات نشدن کشورهای منطقه سرمایهگذاری کردهاند، میتواند برای ما راهگشایی برای برونرفت از مخمصهٌ جنگها و خشونتهای منطقه باشد. اگر این گفتاورد از آقای عبدالمهدی مبنی بر اینکه رفتن آقای سلیمانی به عراق برای رد و بدل کردن نامههایی با دولت عربستان سعودی، با واسطهگی عراق، جهت تنشزدایی بین دو کشور و در منطقه بود، درست باشد، واضح نمایانده میشود که قدرتها، بخصوص دولت اسرائیل و امریکا، هر ترفندی را بکار میبرند تا منطقه، بیثبات و ناامن و خشن، باقی بماند و در نتیجهٌ آن، دولتهای مردمسالار روی کار نیایند.
قدرتهای دنیا، قادر نیستند مثل قرون پیش به کشوری حمله کنند و آن را به سرزمین خود اضافه کنند و یا حتی مثل قرن پیش، «اپوزیسیون» وابستهای را مثل سابق بپرورانند و در کشورهای ما، بجای بدیل واقعی استبداد، به خورد مردم بدهند. این ناتوانی آنها، بخصوص در میهن ما نمایان است و منتهای تلاش آنها در خلق الساعه ناموضوعانی چون آقایان پهلوی و رجوی و مهتدی و هجری و... خلاصه شده است. در ۷ژانویه۲۰۲۰ خبر رسید که وزیر خارجه امریکا، ملاقات با این وجهالمصالحهها را برای امریکاییان، ممنوع اعلام کرده است.
Pompeo orders diplomats not to meet with Iranian opposition groups amid tensions
https://www.cnn.com/2020/01/07/politics/mike-pompeo-diplomats-opposition/index.html
آقای پمپئو، مقامات کشور خود را از تماس با شش گروه «اپوزیسیون» رژیم ایران، از جمله «سازمان مجاهدین»، «شورای گذار ایران»، «جنبش مبارزه عربی برای آزادی احواز»، «جنبش آزادیبخش ملی آذربایجان جنوبی»، «کومله»، و «حزب دمکرات کردستان ایران» منع کرده است .
ولی قدرتها در منطقه، و قدرتهای منطقه موقعیتی ناپایدار، انقباضی، و تحلیل رونده دارند، نه با تعادل قوا، که در تعادل ضعفها است که بر منطقه، سلطه دارند. این «تنها ابرقدرت دنیا» خود را در جنگ با یکی دو سه نفر، ناچیز کرده است و در آن، ناتواناییهای خود را به وضوح مینمایاند. تازه بعد از چندین سال جستجو، و چندین میلیون (و شاید چندین میلیارد) دلار هزینه برای پیدا کردن یک نفر، توانست بنلادن و سپس البغدادی را بکشد. و حالا هم به همان ترتیب، توانست قاسم سلیمانی را به قتل برساند.
بنا به اعترافات متعدد از طرف خود مقامات امریکائیان، القاعده و داعش را خود امریکاییها ساختند و در منطقه به جان مردم منطقه انداختند.
Brzezinski to Al Qaeda fighters God is on your side!
https://www.youtube.com/watch?v=rLdMdXxKCLo
Hillary Clinton: "we have helped to create the problem we are now fighting"
https://www.youtube.com/watch?v=AwpR6ngoSjQ
Hillary Clinton: We funded Al Qaeda
https://www.youtube.com/watch?v=Xcamxu0aOGA
فرمانده کل قوای امریکا، تهدید میکند که به یاد ۵۲ نفر کارکنان سفارت امریکا در ایران که به مدت۴۴۴ روز به گروگان گرفته شده بودند، ۵۲ نقطه ایران، از جمله اماکن فرهنگی ایران را هدف حملههای ارتش خود قرار خواهد داد و نابود خواهد کرد. باتوجه به اینکه این عمل وی یک جنایت جنگی محسوب میشود، و قانون تصریح میکند که اجرا کنندگان این فرمان هم نمیتوانند با بهانهٌ «مامور و معذور» استفاده کنند و آنها هم جنایتکار جنگی محسوب میشوند، وزرای جنگ و خارجهٌ امریکا، این خبر را تکذیب کردند، و مدعی شدند که رئیس جمهور، منظورش چیز دیگری بود! روز بعد، رئیس جمهور بافرهنگ امریکا صریحا تهدید به نابود کردن میراث فرهنگی وطن ما را تکرار کرد.
به نظر قدرتها و رسانههای تحت کنترلشان میآید که خون آنها از بقیه رنگینتر است و جان مردم کشورهای ما، هیچ ارزشی ندارد. درست در همان ایامی که هزاران نفر در ایران و عراق و لبنان و.... کشته و زخمی و زندانی میشدند، و خود را با نگرانی در حال دنبال کردن اخبار مییابیم، رئوس اخبار رسانهها در امریکا از جمله این بوده است که دو سه نفر امریکایی که برای تعطیلات به مکزیک رفته بودند، در استخر هتل لاکچری غرق شدند. این روزها هم از خبرها در مورد جان هزارها نفر که در اعتراضات مردمی و از جمله در جنبش خودجوش اخیر مردم از آبان۱۳۹۸ در ایران کشته و زخمی و دستگیر شدهاند، جان یک ایرانی که در عراق ترور شد، خبری نیست و اخبار همه تحت الشعاع خبر سقوط هواپیمای اوکراینی قرار گرفته است. تازه در این خبر هم، به جان ایرانیانی که در آن هواپیما بودند، کمتر پرداخته میشود و یا اصلا اشارهای نمیشود ولی کشورهای دیگر، مرگ شهروندان خود را، زیر فشار افکار عمومی، رسانهای کردهاند و خواستار تحقیقات دقیق در مورد این فاجعه شدهاند. باید پرسید که چرا یک حداقل لازمی از ما ایرانیان به جان انسانهاو یا لااقل به جان هموطنان خود انقدر اهمیت ندادهایم که دستِ به خون آغشتهٌ رژیم ولایت مطلقه، انقدر در تجاوزها به حقوق انسانها، باز است و هیچ لزومی به پاسخگویی در مقابل افکار عمومی احساس نمیکند؟
و این بیارزشی مردم تحت سلطه، منحصر به جان ما نمیشود، توهین و تحقیر ذکاوت و شعور ما هم، کاری روزمره توسط قدرتها است. حمله به حیات فیزیکی ما، به همراه حمله به حیات فکری و روحی و روانی ما، نیز امری روزمره است. آقایان ترامپ و خامنهای، دو دروغگوی حرفهای هستند. با چشمان بیارزم در چشم دوربین رسانههای سراسری نگاه میکنند، و همزمان، خبرهای متضادی را، به مردم تحویل میدهند.
آقای مایک پنس، معاون ترامپ، گفته که اطلاعات مربوط به سلیمانی، بیشتر از آن حساس است که به اشتراک گذاشته شود! بعد از ظهر چهارشنبه ۱۸دی۱۳۹۸، عدهای از بلندپایهترین مقامات شاخه مجریه امریکا: آقایان مایک پومپئو وزیر خارجه، مارک اسپر وزیر جنگ، مارک مایلی رئیس ستاد مشترک ارتش امریکا و خانم جینا هسپل رئیس سازمان سیا، در جلسهای سری در محل کنگرهٌ امریکا، برای گزارش دلایل و ضرورت ترور آقای سلیمانی ، حاضر شدند. این فرستادگان آقای ترامپ، در نمایشی ناشفاف، نمایندگان شاخه مقننه این کشور را به مضخکه گرفتند، و بجای جواب، سوالات بیشتری را برانگیختند. این نارضایتی به نمایندگان حزب دموکرات خلاصه نمیشد و برخی جمهوریخواهان نیز ناراضی و عصبانی بودند، که سران آن حزب، آنها را به «وطنپرست نبودن» بودن، متهم کردند! فرستادگان ترامپ، فقط به ۱۰-۱۲ سوال بیشتر جواب ندادند و وقتی نمایندگان اصرار برای بیشتر دانستن کردند، جلسه کنگره را ترک کردند. و وقتی هم از ایشان خواستند دوباره بیایند، گفتند وقت نداریم! بر اساس قانون اساسی امریکا، حکومت برای عمل نشامی و قشونکشی و جنگ، باید از کنگره اجازه بگیرد، ولی ترامپ و شرکا مدعی هستند که بیشتر از «مشورت» لازم نیست!
در امریکا، بسیاری، نگران درگیری در جنگ دیگری، بخصوص در منطقه ما، و بخصوص با ایران هستند.
اعتراض کنگره امریکا به ترامپ برای اینکه بدون اجازه کنگره سلیمانی را ترور کرده است، با استناد وی به قانونی (AUMF= Authorization for Use of Military Force) روبرو شد که در سال ۲۰۰۲ تصویب و بر اساس آن به رئیس جمهور اجازه داده شده بود که به صدام حمله کند و به آن اسم «عملیات آزادی عراق» داده شد!
امروزه در امریکا، بسیاری از حمله به عراق پشیمان هستند. در آن روزها، با دروغهایی که بوش توسط وزیر خارجه و رئیس سیا به دنیا تحویل دادند، هیجان جنگ بسیار تند بود و فقط ۲۱نماینده از حزب دموکرات و یک نماینده از حرب جمهوریخواه به جنگ رای مخالف دادند. آقای تونی بلر، نخست وزیر وقت بریتانیا، صریحا و در مقابل دوربینهای تلوزیون، به خاطر شریک امریکا شدن در حمله به عراق ، از مردم رسما پوزش خواست. کنگرهٌ امریکا، زیر فشار افکار عمومی، در صدد تصویب قانونی است که بر اساس آن، قدرت ترامپ در مورد حمله به ایران محدود شود.
جنگ سایبری هم، ترس دیگر امریکاییان است. بعد از حمل سایبری استاکسنت به ایران، بدافزاری که با همکاری مشترک آژانس امنیت ملی آمریکا و واحد ۸۲۰۰ ارتش اسرائیل ساخته شده بود، شاهد حمله سایبری رژیم به ارامکو عربستان بودیم که برای آن کشور بسیار زیانبار بود، که بعد از چندین ماه، و با هزینه کردن چند صد میلیون دلار توانستند آنرا ترمیم کنند.
خوب که بنگری، آنچه که در مقابل مردم، در مقابل سالار شدن مردم، در مقابل مردمسالاری در ایران قرار گرفته، قدرتها هستند، قدرتهای داخلی و قدرتهای خارجی.
و باز خوب که بنگری، هم قدرتهای داخلی و هم قدرتهای خارجی، هیچوقت در تاریخ معاصر، ضعفهای امروزه را نداشتهاند.
استعدادهای ایرانی، در ایران و در دنیا، بیهمتا هستند. در جامعهای که میزان حق و حقوق در رابطهها، افزون شوند، هزارها و هزارها استعداد نظامی، در دفاع از وطن در جنگهای فیزیکی و جنگهای سایبری، شکوفا میشوند. گذار از رژیم ولایت مطلقه است که استعدادهای ایرانی را در دفاع از میهن، در حفظ و ادارهٌ میهن در دوران گذار، و در ساختن میهن در کشوری باثبات، برجسته و پرتوان میکند.
اگر یک حداقل لازمی از ما مردم، با اعتماد به نفس فردی، و با اعتماد به نفس ملی، در میدان ساختن سرنوشت خود حاضر باشیم، برپایی، و پویایی، و پیشبرد مردمسالاری در وطن، توسط هموطنان، بسیار نزدیکتر از آن است که قدرتها تبلیغ میکنند.
علی صدارت