حکومت در راهِ دگرگونی در سیاست منطقه ایِ خود
پیش از هر چیز باید از دور شدنِ کنونی سایه جنگ از آسمانِ ایران و کوتاه شدنِ دست یکی از تبهکارانی که در کشتارها در ایران و در منطقه نقشِ فراوانی داشته است خشنود بود. نابودی سلیمانی و چند مزدور دیگر که حکومت برایِ ایجادِ زمینه دگرگونی در سیاست منطقهای خود به آن نیاز داشت نتیجه وضع وخیمِ اقتصادی، انزوایِ شدید سیاسی/اجتماعیِ حکومت اسلامی و نفرت شدید از حکومت در ایران و کشورهای منطقه است که خامنهای آنها را پایگاه مطمئن خود میدانست. اینها سبب شده که آخوند خامنهای از سرِ نیاز، در روش و منش خود دستِ کم در منطقه دگرگونی به وجود آورد. در آینده نتیجه آن را در منطقه خواهیم دید. در این نوشته کوشش خواهد شد از دیدِ خود آن را توضیح دهد. یاد آوری شود این برداشت هایِ نگارنده است و ادعایی در باره دادهها نیست.
نخست در باره قاسم سلیمانی.
تاریخ مصرف سلیمانی پایان یافته بود
نگارنده براین دیدگاه است که این تبهکار با همکاریِ خودِ حکومتِ اسلامی نابود شد زیرا تاریخِ مصرفش پایان یافته بود و بودنش برای حکومت دست و پا گیر شده و دیگر به سود حکومت نبود. جنجال، جسد گردانی بی شرمانه و هیاهویی نیز که براه انداختند، برایِ گم کردن و پوشش دادنِ به همین ماجرا بود. انگیزه هایِ این برنامه ریزی و فریب بزرگِ وابستگانِ حکومت در ایران و در منطقه که به اجرای نمایش هایِ تهوع آور قهرمان سازی از این تبهکار و آدمکش، گرداندن جسد او در شهرهایِ گوناگون و آن فضاحتی که براه انداختند که به مرگ بیش از ۶۰ تن زیر دست و پا انجامید، از قرار زیر است:
۱ ـ ضربه شدید به اعتبار حکومت در دو مرکز اصلی حضورش در منطقه یعنی لبنان و عراق که در آنجا مردم آشکارا در اعتراض هایِ خود، پرچمِ حکومت اسلامی را به آتش کشیده، عکسهای خمینی، خامنهای و قاسم سلیمانی را لگد کوب کرده؛ چند بار به کنسولگری هایِ ایران یورشِ برده و آنها را به آتش کشیدند؛
۲ ـ ابراز نفرتِ آشکار تظاهر کنندگان در این دو کشورنسبت به حکومتِ اسلامی، خامنهای و حضورِ آدمکشانِ سپاه قدس به سرکردگی تبهکار قاسم سلیمانی که در سرکوب خونین مردم در آنجا شرکت داشتند و همچنین دخالتِ حکومت اسلامی در سیاست هایِ این کشورها؛
۳ ـ ریزش در نیروهایِ وابسته به حکومت در این دو کشور چون حشد الشعبی، یا دستِ کم پدید آمدنِ اختلاف یا ایجاد تردید در میان این نیروها که یکباره خود را در برابر موج گسترده مخالفت با خود و حکومتِ اسلامی ایران روبرو دیدند؛
۴ ـ دادهها حتا حکایت ازآن دارد که مخالفان بشار اسد در سوریه و بیرون از سوریه نیز به شدت از حکومت اسلامی و سپاه قدس متنفر هستند. نشانه روشن آن شادی و پخش شیرینی سوریهایها پس از نابودی سلیمانی است. آنگونه که رویدادها نشان میدهد گمان میرود که نه بشار اسد و نه پوتین نیز هیچ یک دیگر نیازی به وجود سلیمانی و سپاه قدس در سوریه نمیدیدند. (توجه کنید که چندی پیش پوتین، بشار اسد و اردوغان در باره آینده سوریه بدون حضور حکومت ایران، نشست داشتند). برایِ پوتین و اردوغان اکنون رابطه با اسراییل در منطقه بیش از حکومتِ اسلامی سودمند است زیرا بیشترِ کشورهایِ عربِ منطقه نیز پایه ریزیِ رابطه دوستانهای با اسراییل را آغاز کردهاند که در سیاست بیرونی روسیه و اردوغان نمیتواند بی تأتیر باشد و مورد توجه قرار نگیرد. بنا براین نیروی قدس سپاه دیگر تنها نیرویی مزاحم، زیاده خواه، پُر ادعا و دغل کار و آتش افروز است که وجودشان در سوریه زیادی شده است. همین جا میافزایم که بی گمان پوتین از زدن و نابود کردن سلیمانی آگاه بوده است.
۵ ـ بر دادههای پیشین بیافزاییم:
ـ خیزش بزرگِ آبانماه مردمِ ایران و فریادهای مرگ بر خامنهای و مرگ بر دیکتاتور و سرکوبِ خونینِ این اعتراض هایِ به حق مردم با کشتاری وحشتناک. اعتراض هایی که این بار بیشترین نیرویش لایه هایِ فرودست جامعه بودند که حکومت در توهم خود آنان را همچنان تکیه گاه اصلیِ خود میدانست و خیزشِ آنان ضربهای حساس و شوک آور به آخوند خامنهای و دولت پنهان او وارد نمود. دادهها از ایران نشان میدهد که سرکوب و کشتارِ گسترده مردم حتا در بسیج و سپاه نیز مورد پرسش قرار گرفته است؛
ـ هزینه سنگینِ بودنِ سپاه در کشورهایِ گوناگون و تامین مالی و نظامی گروه هایِ تروریست و مفت خور وابسته در منطقه با توجه به گرفتاریِ مالی حکومت که بارِ سنگینی است؛
ـ وضعِ آشفته و نا روشن اقتصادی حکومت، مشکل جابجایی پول، بسته شدن بخشی از راه هایِ قاچاق و فروشِ مواد مخدر به رویِ حکومت اسلامی و حزب الله لبنان و... همه و همه دست به دست هم دادند تا خامنهای و دولت پنهان در اندیشه چاره باشند. بزرگترین مانع برای اجرایِ یک سیاست تازه و خلافِ مسیر گذشته در منطقه، قاسم سلیمانی و چند رهبر مهم حشد الشعبی بودند که باید از میان برداشته میشدند تا راه باز شود.
چرا باید دستِ حکومت را در نابودی سلیمانی دید؟
در غوغا و نمایشِ پُرهزینهای که پس از نابودیِ تیهکار سلیمانی براه انداختند، شنیده و دیده نشد که قلم بدستانِ مزدور و افسانه ساز و دروغ پردازِ حکومت چون حسین شریعتمداری که خود را مرکزِ اطلاعاتی و کشف جاسوس در حکومتِ اسلامی میپندارد، بنویسند و پرسش کنند که آمریکا چگونه چنین دقیق از سفرِ سلیمانی با همراهانِ تبهکارش در حشد الشعبی آگاه شده است؟ چگونه حتا دقیق میدانسته است که از چه راهی از فرودگاه خارج میشوند؟ چه کسی یا دستگاهی این دادهها را در اختیار آمریکاییها قرار داده است؟
حکومت چنان هیاهویی براه انداخت و با هزینه هایِ گزاف مردمانی ساده انگار را به خیابانها کشاندند که مجالی برای چنین پرسش هایی به میان نیاید. برنامه ریزی برای آگاه کردن آمریکاییها یا از درونِ ایران و یا در عراق و درتماس پنهان و مستقیم با ایران بوده است.
۶ ـ در پیِ فریادها از انتقام گیری سخت و تهدیدها که میزنیم و میکشیم ولی جهانیان به روشنی و با شگفتی دیدند که آمریکاییها پیش از موشک پرانیها، از آن آگاه بوده و پشت پرده توافقها شده است. آمریکا حتا یک کشته هم نداد و ظریفِ بی آبرو با ندانم کاری، قضیه را خراب تر کرد چرا که با شتاب و به دروغ ادعا کرد که هشتاد آمریکایی کشته شدند و ماجرایِ انتقام نیز پایان یافت گرفت!
ـ نکته مهم دیگر این است که در همین گیر و دار عربده کشیها که میزنیم و میکشیم یکباره دستور جلوگیری از ایجادِ درگیری از سویِ آخوندخامنهای به گروههای وابسته و مزدور در منطقه صادر میشود و در روز بعد دستور ناگهانی پمپئو به دیپلماتها و سیاست ورزان امریکایی و منع آنها از تماس هایِ شخصی با چند گروه ایرانی از آن میان سازمان مجاهدین، کومله و الاحواز منتشر میشود و دو روزی پیش نیز مقتدا صدر با تاکید بر پایانِ درگیری، از هواداران خود میخواهد دست به عملی نزنند. این برخوردها چه معنایی جز سازشی پشتِ پرده دارد؟
زدن هواپیما نیز با حسابِ دقیق انجام گرفته است.
چرا و چگونه؟
در این چهل سال به خوبی آشکار شده است که هر گاه حکومت در دام و رسوایی گرفتار شده است فورن دست به اجرایِ جنایت و جنجالی زده است تا آن رسوایی را پوشش دهد و نگاهها را به سوی دیگری بکشاند. همیشه هم کوشش داشتهاند با یک تیر چند هدف را بزنند و در این راه از هیچ تبهکاری و جنایتی سر باز نزدهاند. هر که را مانع بر سر راهِ حکومت خود دیدند از میان بر داشتند و پس از آن هیاهویی براه انداخته و جنایت دیگری را سازماندهی کردند تا آن را پوشش دهند. توافق پنهان با آمریکا و کلاه گذاری بر سر حتا نزدیکان، وابستگان و باورمندان به حکومت را باید با رویداد و جنایتِ بزرگِ دیگری پوشش میدادند تا هم رسوایی معامله پنهان با آمریکا پوشش داده شود و هم قضیه انتقامِ قلابی برایِ کشتنِ سلیمانی نیز پایان یافته اعلام شود و توجه همه به انفجارِ هواپیما جلب شود. میدانستند که موشک پرانی، با آن همه جنجال و عربده کشیها، بی آنکه خون از دماغ یک آمریکایی بیاید، رسوایی بزرگی خواهد بود و برایِ کم کردن دامنه این رسوایی، هواپیمایی را با برنامه ریزی دقیق زدند و ۱۷۶ انسان را کشتند بی آنکه خم به ابرو بیاورند و فورن نیز به دروغ پردازی دست زدند که هواپیما "نقص فنی" داشته است. ولی این هم به رسوایی تازهای کشیده شده است چرا که قیلم کوتاه منتشر شده به روشنی نشان میدهند که هواپیما را با موشک زدهاند. حتا اگر در جعبه سیاه هم نشانی ازنقصِ فنی یافت شود، دستکاری خود حکومت در هواپیما پیش از پرواز بوده است. انجامِ چنین کاری در دنیایِ پیشرفته تکنیکی امروز، برایِ یک حکومت مردم فریبِ تبهکار کار سختی نیست.
چرا هواپیمایِ اوکرایینی؟
پاسخ ساده است، زیرا اوکرایین کشور قدرتمندی نیست؛ امکانِ پی گیری سر سختانه رویداد را ندارد؛ رئیس جمهور تازهاش با پوتین رابطه خوبی دارد و اگر حتا مسئله بیخ پیدا کند رفیق پوتین به گونهای مشکل گشا خواهد بود! به هواپیمایِ فرانسه، آلمان یا انگلستان که جرأت شلیک نداشتهاند.
بیچاره مردمی که زیر دست و پا له شدند و آنها که صف بستهاند تا به زیارت گورِ تبهکاری چون قاسم سلیمانی بروند!
اینها به زنده یاد تختی هم اهانت بزرگی کردند و در مسابقه کشتی بزرگداشت تختی که در کرمانشاه برگزار میشود، تصویرِ قهرمان ملی و پُر آوازه ایران تختی را در کنار تصویر آدمکشِ بد نام و مایه ننگ ایران و ایرانی قاسم سلیمانی قرار دادند! براستی چه بلایی بر سرِ مردم ایران آمده است؟