کار دشوار لابی جمهوری اسلامی ایران: ماله کشی، ذهنخوانی و دروغبافی
مجید محمدی - ایندیپندنت فارسی
درخواست سه سناتور امریکایی از دادستان کل امریکا برای تحقیق در عملکرد نایاک، گروههای متهم به لابی یا دلالی برای جمهوری اسلامی ایران را با یک دشواری حقوقی جدی مواجه ساخته است. اما مشکلات این پدیده (چه آن را لابی بنامیم یا دلالی از برنامههای جمهوری اسلامی ایران در پایتختهای اروپایی و امریکایی؛ اسم آن چندان مهم نیست) تنها از جنس حقوقی نیست.
معمولا لابی شرکتها و دولتها به ترویج و تبلیغ مواضع رسمی تامینکننده مالی خود میپردازند تا منافع آنها را تامین و حفاظت کنند. به عنوان مثال، مواضع لابی اسرائیل در ایالات متحده همان مواضع رسمی دولتهای اسرائیل (و بخشهایی از مردم اسرائیل) است؛ یا اگر دقیقتر بگوییم، مواضع مخرج مشترک دولتهایی که در اسرائیل بر سر کار آمدهاند یا احزاب قدرتمندی که در قدرت شریک هستند. اگر چنین نبود، نه تامین کنندگان مالی در امریکا از آن حمایت میکردند و نه دولتهای اسرائیل با آنها روابط حسنه میداشتند. این لابی، کاری شفاف در چارچوب قانون انجام میدهد و همه میدانند که با چه پدیدهای سروکار دارند.
اما همچنان که همه چیز جمهوری اسلامی ایران خلاف عادت است، لابی آن (با تنوع سازمانی و گروهیای که دارد) نیز کارهایی میکند که عجیب به نظر میرسد، اما مجبور است برای جریان یافتن دلارها و یوروهای حوالهای و چمدانی به سمت خود، چنین کند. لابی جمهوری اسلامی ایران، در مواردی «واقعیات» یا مواضعی را برای آن نظام میتراشد و میسازد، و بعد با مالهکشی و دروغبافی و ذهنخوانی، از آنها دفاع میکند. دفاع از جمهوری اسلامی ایران به دلیل تعارض این نظام با هرچه عقلانی و انسانی و اخلاقی است، بسیار دشوار است. به همین دلیل، کسانی که برای جمهوری اسلامی ایران در کشورهای غربی لابی میکنند، باید به دلیل ریسک بالا، قیمت بالایی نیز داشته باشند. همچنین، به دلیل نکبت نظام، مجبورند کار خود را پنهان کنند. همه کسانی که برای نظام لابی میکنند، منکر این موضوع هستند. هیچ لابیگری نمیآید و بگوید که برای نظام چنین میکند و سرش را بالا بگیرد.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
در این نوشته به ده مورد از مواردی که مواضع لابی جمهوری اسلامی ایران با رژیم حمایت کننده از آن متفاوت است، اشاره میکنم:
۲. مقامات جمهوری اسلامی ایران در دوران رهبری خامنهای، در مواضع رسمی هیچگاه در مورد ساختن بمب اتمی سخن نگفتهاند، اما یکی از اعضای موثر تیم دفاع از جمهوری اسلامی ایران در ایالات متحده رسما اعلام کرده است که در دوران احمدینژاد باید کار ساختن بمب را به انجام میرساندیم؛ بعد از خروج ترامپ از برجام دلالهای رابطه با دولت اوباما احساس کردند که قافیه را باختهاند و به سیم آخر زدهاند و ته ماجرا را میگویند: این که جمهوری اسلامی ایران در جریان دستیابی به بمب اتمی است؛
۳. جمهوری اسلامی ایران در مواضع رسمی صد در صد مخالف این امر است که زنان ایرانی در خارج کشور در مجامع عمومی بدون حجاب ظاهر شوند و صدها زن ایرانی به این دلیل از کار در ایران محروم شدهاند. اما زنانی که برای لابی جموری اسلامی کار میکنند و در شبکههای تلویزیونی برای حمایت از مواضع جمهوری اسلامی ایران ظاهر میشوند، لچک اجباری رژیم را بر سر نمیاندازند و حتی پیراهن آستین حلقهای میپوشند؛ کاری که زنان فعال حقوق بشر ایرانی کمتر میکنند. مخاطبان، نوعی دوگانگی رفتاری در منش این افراد مشاهده میکنند و نمیتوانند به آنها اعتماد کنند. اگر کسی در خدمت نظام باشد، اهمیتی ندارد چه میپوشد و چه میکند؛
۴. جمهوری اسلامی ایران همیشه رسانههای غربی را صهیونیستی و بخشی از نظام سلطه معرفی کرده است (حتی آنها که مدام خود را مثل بوق در اختیار مقامات قرار میدهند و جنایات و سرکوبهای آن را گزارش نمیدهند)، اما لابی جمهوری اسلامی ایران رابطه تنگاتنگی با این رسانهها دارد و مواضع جمهوری اسلامی ایران را از این تریبونها مطرح و از آنها دفاع میکند. صدها نویسنده و روزنامهنگار و فعال سیاسی برای مصاحبه با رسانههای خارج در ایران محاکمه و زندانی شدهاند، اما لابی این نظام همکاری بیوقفهای با این رسانهها دارد. اسامی کارکنان و مشاوران موسسات لابی یا لابیگران جمهوری اسلامی ایران را در کانادا، بریتانیا و فرانسه، در گوگل جستوجو کنید تا ببینید چقدر فعالانه در «رسانههای صهیونیستی» فعال هستند؛
۵. از مواردی که لابی جمهوری اسلامی ایران احتمالا مجبور به خوردن صدها قرص آرامبخش میشود، مالهکشی مواضع جمهوری اسلامی ایران در باب محو اسرائیل است، چون مواضع خامنهای و منصوبان وی در این باب بسیار روشن است و لابی جمهوری اسلامی ایران میخواهد آنها را صِرف انتقاد از نتانیاهو معرفی کند. در دوران احمدینژاد که این مواضع از سوی وی اعلام میشد و نابغههای رسانههای غربی آن را مواضع رسمی نظام میدانستند (بدون این که بدانند خامنهای رهبر نظام است، نه احمدینژاد) مالهکشی بسیار شدیدتر بود، چون احمدینژاد دستی گشادهتر و جیبی پر برای پولپاشی داشت. دروغبافیهای لابی جمهوری اسلامی ایران در موضوعی به این روشنی، اظهرمنالشمس است، و وقتی لابیگران برای توجیه آنها میکوشند، ترحم برانگیز میشوند؛
۶. لابی جمهوری در عادی نشان دادن وضعیت جمهوری اسلامی ایران، برگی هم از دفتر اصلاحطلبان بیرون میکشد: این که نظام قابلیت اصلاح دارد و تحولخواهان باید صبر داشته باشند. این ادعا برای چهار دهه نقض شده است، اما باور ایدئولوژیک و حوالههای ارزی نمیگذارد واقعیت دیده شود. رهبر جمهوری اسلامی ایران و نهادهای انتصابی تحت نظر وی، همیشه ایدههای اصلاحی را نفی و رد کردهاند. لابیگران جمهوری اسلامی ایران در این موضوع، به مورخان تاریخ چند صد ساله غرب تبدیل شدهاند و گذشته و داستان تحول در این جوامع را برای توجیه جنایات و قساوتهای جمهوری اسلامی ایران به میان میکشند؛ بدون توجه به این که در این دوران در غرب نه ولی فقیهی حاکم بوده است و نه یک نظام تمامیت خواه حاکم، و نظامهای تمامیتخواه نیز توسط دولتهای غربی برافتادند. تحولات در جوامع باز و دمکراتیک غربی هیچگاه با سد حکومت توتالیتر مواجه نبوده است، بلکه قوانین به دلیل عرفی بودن، همیشه راه را بر تغییر باز میگذاشتهاند؛
۷. لابی جمهوری اسلامی ایران در کشورهای غربی برای فریب افکار عمومی، خود را طرفدار حقوق بشر یا حقوق ایرانیان مقیم خارج کشور و مدافع آنها معرفی میکند، اما جمهوری اسلامی ایران قهرمان نقض حقوق بشر و حقوق ایرانیان است. لابی جمهوری اسلامی ایران هیچگاه در برابر این پرسش قرار نگرفته است که چگونه میتواند لابی رژیمی باشد که قهرمان نقض حقوق بشر و حقوق ایرانیان در داخل و خارج است. وقاحت اعضای لابی جمهوری اسلامی ایران در این مورد، مثال زدنی است؛
۸. لابی جمهوری اسلامی ایران از نظامی سراسر مذهبی-ایدئولوژیک دفاع میکند، اما هیچ یک از اعضای آن مذهبی-ایدئولوژیک نیستند. آنها اصولا تظاهر هم نمیکنند که شریعت ایدئولوژیک شده را رعایت میکنند، چون میدانند که این تظاهر نه خریدار دارد، نه باور میشود، و نه تاثیری میگذارد. آنها خود را به رنگ جامعه ایرانیان خارج کشور که اکثرا سکولار و منتقد رژیم هستند در میآورند تا باور شوند، اما منتقد رژیم نیستند و خود را نه سکولار و نه مذهبی معرفی میکنند.
۹. لابی جمهوری اسلامی ایران اصولا وارد موضوع دمکراسی نمیشود؛ این که رژیم دمکراتیک است یا خیر. فرض پشت سخنان و مواضع لابی جمهوری اسلامی ایران، این است که رژیم، مردم را نمایندگی میکند، اما نمیگویند چگونه. در برخی موارد از انتخابات سخن میگویند، اما رویشان نمی شود که رژیم را دمکراتیک معرفی کنند. آنها نمیتوانند روشن سازند که چگونه رژیم مورد دفاع آنها نماینده مردم است، و در عین حال، از روش انتخاب آن هم سخنی نمیگویند. در دورههای بیعت سراسری در ایران، لابی ایران معمولا ساکت است.
۱۰. لابی جمهوری اسلامی ایران در مورد گروگانگیری شهروندان غربی و دو تابعیتی برای مبادله با قاچاقچیان و تروریستهای رژیم در کشورهای غربی، مشارکت آن در کشتار صدها هزار سوری، درگیر بودن در تجارت مواد مخدر در دنیا و پولشویی، فساد درون رژیم و بقیه مشکلات آن، ساکت است، در حالی که این موضوعات مدام از سوی منتقدان رژیم مطرح میشود. این موضوع نباید چندان خوشایند کارفرماهای آنها باشد، اما کارفرمایان در خارج کشور انتظارات تخصصیتری دارند و از لابی انتظار دارند که در موضوعات امنیتی از رژیم حمایت کند.
حتی یک تن از اعضای نهادهای لابیگر جمهوری اسلامی ایران یا مدیران آنها تا کنون به این تناقضات پاسخ نداده است. آنها تا زمانی که دلارهای حوالهای و چمدانی میرسد، مشکلی با تعارض و تناقض ندارند. حتی یکی از رسانههای فارسی و غیرفارسیزبان خارج کشور، این سوالات را از اعضای لابی جمهوری اسلامی ایران که مدام به برنامههاشان دعوت میشوند، نپرسیده است.