Sunday, Mar 29, 2020

صفحه نخست » ویروس کرونا مصیبت یا موهبت؟ مسعود افتخاری

eftekhari.jpgنگاهی چند جانبه به سخت ترین بحران تا کنونی در جهان

در چند ماه گذشته ابتدا مردم چین و سپس بسیاری از ملت های جهان درگیر مبارزه با ویروسی شده اند که تا کنون هزاران نفر را به کام مرگ فرو برده است و صد ها هزارانسان دیگر را مبتلا کرده است. اطلاعات بی شماری در مورد کار کرد و توان بیماری زائی این ویروس ، گفته و نوشته شده است. در این نوشتار نگاهی فراتر از سطح ظاهری و بیولوژیکی- زیست شناسانه این بحران، به ماجرای Covid-19 می شود.

نگاه جهانشمول

این نخستین بارنیست که بشر با قدرت بی همتای طبیعت به چالش در می آید و عجز و ناتوانی خود را به روشنی می بیند. طبیعت مقتدر، فازها و فصل های مختلفی دارد و ارگانیزم های مجتمع بر کره خاکی هر یک در تلاش برای بقای خود یا جهش و یا گونه های جدیدی از خود را به قصد تداوم زندگی خود تولید می کنند. بشر با بیماری هائی مثل وبا، طاعون، مالاریا، سل و سرطان هم دست به گریبان بوده و هست. بخش عمده ای از بیماریهای عفونی مهارشده و تحت درمان قطعی در آمده اند. با کشف پنی سیلین بشر نفس تازه ای کشید و با داروهای سه گانه سل از دست باسیل ها رهائی یافته ایم. اما ویروس ها ماجرای متفاوتی دارند و تا کنون بشرموفق به درمان قطعی و کنترل قابل قبول انها نشده است. با این همه، پژوهش های تا کنونی علم پزشکی، تنها به تولید واکسن ها و داروهای هشداردهنده سیستم دفاعی بدن توفیق یافته است.

جنبه های تخریبی و آسیب زننده ویروس

انسان

سخت ترین هزینه ای که این ویروس بر جهان تحمیل می کند ستاندن جان هزاران انسان است. به ویژه از دست رفتن کادرمتخصص و درمانی که در خط مقدم نبرد با آن هستند. انسان در حال حاضر در جدال با این ویروس کاملا بی دفاع و تنها ابزار او سیستم دفاعی بدن انسان هائی است که به این ویروس آلوده می شوند. این سناریو بیشتر شبیه خواب یا طلسم است.

اقتصاد

تاثیرات فلج کننده بر تولید و اقتصاد و معیشت مردم. تاثیرات سرنوشت ساز بر معیشت کارگران فصلی و کارگران ساعتی و حتی کارمندانی که پروژه ای کار می کنند. تعطیلی بسیاری از حوزه های تامین معیشت و داد و ستد.

ارتباطات، گردهم آئی ها، تولید صنعتی و سایر جنبه های اقتصاد و معیشت به میزان چشمگیری کاهش یافته است.

دانش و فراگیری

تاثیرات منفی

توقف فعالیت های علمی و تحصیلی با تعطیل شدن مراکز آموزشی

هم ارتقاء دانش در سطوح پیش دانشگاهی و هم تحصیلات عالی دچار وقفه شده است و این خود حتی اگر شش ماه ادامه پیدا کند تولید پزشکان، پرستاران، مهندسین و سایر حوزه های تخصصی را به همان اندازه و گاه دوبرابر مدت مذکور به تعویق می اندازد. این یک دست انداز مهم در مسیر شتابنده علم و پژوهش است که انسان برای بقای خود به آن نیاز حیاتی دارد.

تاثیرات مثبت

جستجوی راه های جدید شناخت میکروارگانیزم ها و در نتیجه امکان دست یافتن به شیوه های درمانی جدید. آماده و مجهز شدن دستگاه های درمانی برای مقابله با بیماری های فراگیر. کسب تجربیات ارزشمند در پزشکی در مدیریت آسیب های کلان و کشف شیوه های آسان، سیستماتیک و پویا در رویاروئی با بحران ها مشابه در آینده.

تفریحات، هنر و اوقات آزاد

این بحران با ایزوله کردن جمعیت جهان، امکان برگزاری کنسرت ها، تجمع در پارک ها، بازدید از مراکز هنری و باستانی مثل موزه ها و سینماها و غیره را به تعطیلی کامل کشانده است. این بحران تنها به کاهش مصرف هنر و گردشگری و رستوارن و غیره منجر نشده است بلکه تولید فیلم و موزیک و تئاتر را هم با رکود مواجه ساخته است زیرا که همه توجه و تلاش مردم، متوجه عبور از این بحران شده است.د رعین حال محدودیت های موجود به بروز خلاقیت ها و راهای جدید تولید هنر راه می برد و دسترسی به هنر را شاید حتی آسان تر بنماید.

سیاست

یکی از مهمترین تاثیرات سیاسی این بحران، انحراف افکار مردم از امورات جاری و عادی به بحرانی جهانشمول است که به نوبه خود به تقلیل خواست و انتظارات آن ها، از یک زندگی مرفه و آزاد قانع شدن به بقا و ادامه حیات منجر می شود. در عین حال بسیاری از قدرت های نظامی و سیاسی جهان در سایه این بحران بر مسائل دیگر سرپوش می گذارند. از آن جمله جنگ سوریه و ترکیه، و درگیری آمریکا در عراق و مشکل بی اعتمادی به رئیس جمهور آمریکا و مسکوت ماندن نتایج انتخابات اخیر مجلس در ایران و سایر مسائل درون مرزی و ملی است که اکنون دارند فراموش می شوند. مثلا ماجرای هواپیمای اکرائینی و کشتار آبان در ایران هم از نمونه های دیگری است که لابه لای این بحران جاسازی می شوند. حمایت فصلی و تغذیه حیوانات و به ویژه حیوانات کمیاب کاهش می یابد و سایر امور مهم زندگی، به تاریکی ناشی از این بحران پرتاب می شوند.

کوئید 19 مردم جهان را اسیر و به گروگان گرفته است اما گروهی از ساکنان زمین در کشورهای استبدادی، دراسارت مضاعف هستند. زندانیاین سیاسی هرگز عادلانه محاکمه و زندانی نمی شوند. در هیچ جای دنیا کسی را به خاطر باورهایش و یا ستیز با نظم موجود به شکلی عالادانه زندانی قضاوت و زندانی نکرده اند. در ایران زندانیان سیاسی حدیث دیگری دارند. این دسته از هموطنان ما که زندگی فردی و شخصی خویش را فدای آزادی و سعادت عمومی کرده اند این روزها به فراموشی سپرده شده اند! آزادی بی قید و شرط تمام زندانیان سیاسی و آزادی مشروط مجرمین عادی، کمترین اقدامی است که مدیران سیاسی کشور ما می توانستند در این بحران انجام دهند. نگارنده از این واقعیت تلخ دچار شگفتی می شود که تا کنون فشارهای بیشتر و تلاش های گسترده تری برای آزادی زندانیان سیاسی انجام نشده است.

این بحران نشان می دهد که در آسیب های کلان مردم تنها باید روی همبستگی و اتحاد و اشتراک عمل خودشان حساب باز کنند و مدیران سیاسی نمی توانند به تنهائی ازعهده مدیریت بحران بر آیند. همبازیگری فرد و جامعه شرط نخستین غلبه بر چنین بحران هائی است.

بهداشت و درمان عمومی

درمان و مراقبت بدتر و یا ناتمام از بیمارنی که قبل از این بحران در بیمارستان ها بستری شده اند و نیز بیمارانی که به دلایل دیگری نیاز به درمان و بستری شدن دارند به دلیل اختصاص مراکز درمانی به بیماران ویروس کورونا و نیز کاهش فعالیت بیمارستان ها به دلیل پائین آمدن سرعت حمل و نقل و تاخیر در رساندن دارو و تجهیزات درمانی، بیمار شدن و مرگ کادر درمانی همگی راه ارائه خدمامت درمانی مطابق پروتکل های علمی را می بندد. بیمارانی که از این طریق می میرند هم باید در زمره قربانیان این ویروس محسوب شوند و به این ترتیب تلفات ناشی از ویروس افزایش می یابد. بسیاری از بیمارن رشته جراحی و سرطان و حتی بخش های زایمان می توانند از این بحران رنج ببرند و آسیب های جدی ببینند. بسیاری از بیمارانی هستند که سالم به بیمارستان می روند و آلوده به ویروس مرخص می شوند.

تاثیرات مثبت بر محیط زیست

این بحران هم تولید و هم مصرف را کاهش داده است. این مستقیما به سود محیط زیست است. کاهش بسیار چشمگیر مسافرت های هوائی به تنهائی بار گاز کربنیک و سایر گاز های خطر ناک را کاهش داده است. بسیاری از گازهای ناشی از ترافیک، سرطان زا و موجب آسیب رساندن به دستگاه تنفسی و سیستم مرکزی اعصاب هستند. کاهش چشمکیر این گازها یک پدیده سلامتی زا می باشد.

تاثیرات روحی و روانی

این ویروس ترس و اضطراب فراوانی ایجاد کرده و غریزه ی انسان برای بقا را صد چندان تشدید کرده است. ترس از مرگ، یکی از قدیمی ترین و ابتدائی ترین ترس های بشر در طول تاریخ زندگی اوست. دامن زدن به بروز اضطراب عمومی و وسواس، در بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت جهان از پیامدهای غیر قابل انکار این بحران است. نادانی همیشه همزاد نگرانی است. محدودیت دانش و تجربه ما از این ویروس موجب ترس و نگرانی و بروز رفتارهای اغراق آمیز و وسواسی شده است. خطر از دست دادن جان با هر خطر دیگری متفاوت است. انسان برای بقای خویش به هر وسیله ای متوسل می شود و هرگاه در استیصال قرار بگیرد، می ترسد و به تشدید مکانیزم های دفاعی خویش می پردازد. در این بحران ، مشکلات آن دسته از جمعیت که قبل از بحران از بیماریهای روحی و روانی رنج می بردند، چند برابر می شود. آن ها ترس و اضطراب و بدخوابی بیشتری را تجربه خواهند کرد و فهم و فضای کمتری برای بروز احساسات و طرح مشکلات خویش خواهند یافت و به ویژه مراکز روانپزشکی، به منظور کاهش میزان ابتلا به ویروس، درصد مراجعه و درمان را به صفر تقلیل داده است.

علاوه بر تاثیر هم اکنونی این بحران بر روح و روان مردم، در دوره پسا کورونا، شاهد بروز و گسترش اقیانوسی از اضطراب و افسردگی در جهان خواهیم بود. ما شاهد غم و اندوه از دست رفتن هزاران انسان در گروه های اجتماعی گوناگون خواهیم بود. این بحران تا سال هاس سال آثار منفی و مثبت خود را بر ذهن و ضمیر ما باقی خواهد گذاشت.

در عین حال درگیری با این بحران یک نبرد روحی و روانی است. به انسان می آموزد که صبور باشد و منظم و روشمند عمل کند. این بحران فرصت خوبی برای بازنگری در رفتار روزانه و شکیبائی و تعامل در برخورد با یکدیگر به وجود آورده است.

تاثیر بر رفتار اجتماعی و شیوه زندگی

جامعه ایران از دیرباز مصرفی بوده است. در یک جامعه مصرفی پول به شدت مرکزیت دارد زیرا که ابزار مهمی برای خرید است. تولید پول کلان، نیاز به عبور از مرزهای معمول و مرسوم در کسب درآمد دارد و این لزوما به حرص زیاد در کسب پول از یک سو و در هم شکستن مرزهای اخلاق و اعتماد از سوی دیگرمنجر می شود. این نگاه به زندگی که در آن پول به یک هدف در خود تبدیل می شود یا به کار شبانه روزی و یا شیوه های غیر اخلاقی کسب پول، از جمله کلاه برداری و رشوه خواری و حتی به تن فروشی منجر می شود. تلاش همگانی برای پولدار شدن ، به تفاوت های طبقاتی، پولاریزه شدن اقتصادی جامعه و فقر و فرودستی جمع کثیری از جمعیت منجر می شود.

در یک جامعه مصرف محور، همبستگی بین انسانها، جای خود را به حفاظت تام و تمام منافع فردی و بی اعتنا شدن به منافع جمعی و سعادت اجتماعی، می سپارد. چنین جامعه ای به شدت اتمیزه می شود و هر فرد در تلاش است که گلیم خویش را به تنهائی و با شیوه های خاص خود از آب بیرون بکشد. این سبک زندگی به بروز ناهنجاری های سخت در رفتار اجتماعی راه می برد و در پی خود به بیماری های مزمن اجتماعی منجر می شود. مثلا در ترافیک جائی برای تعامل نمی ماند. در صف انتظارات مراجعه به نهاد های اجتماعی، افراد برای خود حق ویژه قائل شده و حتی اگر لازم باشد نوبت ها را با پول می خرند. در ایران شایع است که حتی شاهدان در دادگاه ها را برای اثبات یک امر ناحق می خرند و اجیر می کنند تا به دورغ شهادت بدهند! در سایر حوزه های زندگی، منافع فردی بر مصالح عمومی و سلامتی اجتماعی بر تری می یابد. این مکانیزم در ادامه خود به از خود بیگانه شدن انسان ها و بیگانگی با یکدیگر و نهایتا اتمیزه شدن جامعه منجر می شود. این رفتار به نوبه خود به بروز خشونت، بی رحمی و فقدان دلسوزی و ترحم راه می برد. یک جامعه در همبستگی و احساس مشترک با هم بودن است که کلیت و فلسفه وجودی اش را حفظ می کند. اما هرگاه این وجدان عمومی و این روح سالم از بین برود دچار گسست های عظیم و نهایتا هرج و مرج و بی ثباتی اجتماعی می شود. همه این ضایعات و آسیب ها را در جامعه کنونی ایران به روشنی می توان مشاهده و تجربه کرد. موج بی اعتمادی، تولید کلان و مدرن و به ویژه رشد موسسات اقتصادی بزرگ را که مبنای جامعه مدرن امروزی است غیر ممکن می سازد.

شاید یکی از جنبه های مثبت این بحران ایجاد این فرصت برای مردم است که در سبک زندگی، هدف گذاری ها، راه و رسم زیستن ، اولویت گذاری ها، تقویت اعتماد اجتماعی و بازگشت به تسلط اصول اخلاقی و وجدان و انصاف بر روابط بین فردی، یک تجدید نظر اساسی بکنند. در ایران امروز تنها آزادی نیست که ذبح شده است و تنها حقوق شهروندی نیست که روزانه از سوی استبداد مذهبی پایمال می شود، مردم در روابط افقی با همدیگر هم، به شدت ظالمانه عمل می کنند. اکنون زمان آن فرا رسیده است که ملت ما، نگاهی به درون خویش بیندازد و ببیند چه بلاهائی از دولت سر حاکمیت مذهبی بر سرش آمده است. هر فرد ایرانی، مجالی بی نظیر به دست آورده است که به سهم خود در این همه نابسامانی بیندیشد و ببیند که برای تصفیه و تزکیه این همه تباهی و تخریب که بر پیکر جامعه آویزان است، چه تلاشی می تواند بکند و چگونه می تواند در گذار ایران به مدرنیته و عقلانیت، سهیم باشد.

این بحران اعضای خانواده را به هم نزدیک و مشکلاتشان را به هم گره زده است. فرصت بی نظیری برای تفاهم و گفتگو و شناخت بیشتر اعضای خانواده به وجود آمده است. در عین حال تجمع اعضای خانواده در یک محیط محدود می تواند موجب درگیری و دلگیر های هم بشود. . این بحران در ادامه خود می تواند پاره ای تغییرات فرهنگی و رفتاری را هم موجب شود. تغییراتی که الزاما منفی و نامطلوب نیستند. ارجمله اینکه معاشرت زیاد و زندگی گروهی و تنگاتنگ ضروری نیست. بوسیدن و بغل کردن کودکان و سالمندان هم باید مورد باز بینی قرار گیرد. فرد بخشی از جامعه است و جامعه می تواند چتر حفاظت فرد باشد. تلاش فرد برای سلامتی جامعه در همه حوزه ها یک سرمایه گذاری برای خود آن فرد است. همین رابطه را در طبیعت می توان دید. امیدوارم که انسان پسا کوئید 19 به طبیعت با دلسوزی بیشتری برخورد کند.

اثبات یک حقیقت در مناسبات اجتماعی جهان

این وویروس همه را درگیر میکند و اگر زورش برسد به کام مرگ می کشاند. نه نژاد سرش می شود و نه زبان و مذهب و مال و مکنت می شناسد. حتی مقتدر ترین شخصیت های روی زمین از دست این ویروس در امان نیستند. به عبارت دیگر این ویروس همه را "عادلانه" بیمار می کند. اما این ویروس دارد کمبود کادر درمانی، تجهیزات پزشکی و ابزارهای پیشگیری و حفاظت را به روشنی برجسته می نماید.

این ویروس در بعد اجتماعی و طبقاتی هم پیامی دارد و آن اینکه زمان توزیع عادلانه ثروت های روی زمین فرا رسیده است. با بخش کمی از دارائی های انباشته شده ی تنها 100 میلیاردر در جهان می توان برا ی تک تک ساکنان کره زمین ماسک و مسکن تولید کرد. دیگر زمان تجمع و تکاثر این همه ثروت در دست افرادی محدود به پایان رسیده است و در دوران پسا کوئید 19 ما شاهد تنش های اجتماعی بی همتا و حتی شورش های سهمگینی در جهان خواهیم بود. مردمان ساکن این سیاره پی برده اند که هرگاه یک بحران جهانشمول و عظیم فرا رسد، امکانات موجود، جوابگوی مدیریت بحران نیست. اما امکانات موجود بسته و سبدی است که کلان سرمایه داران اجازه داده اند وجود داشته باشد و کم و کیف آن را با محدود کردن دسترسی به ثروت های موجود تعیین کرده اند. در دنیائی که یکی جزیره شخصی و بوئنیگ خصوصی دارد و دیگری برای خرید یک مسکن تب بر باید گدایئ کند حتما چنین بحرانی می تواند به مرگ هزاران و شاید میلیون ها نسان منجر شود.

جوزف استیگ لیتز استاد به نام اقتصاد در آمریکا، اقتصاد دان ارشد بانک جهانی و برنده جایزه نوبل در اقتصاد در سال 2001، ارقام تکان دهنده ای در کتاب خود با عنوان " بهای نابرابری" معرفی می کند. او می گوید در فاصله 3 سال، از سال 2010 تا سال 2013، یک دهم درصد( اشتباه ننوشتم! یک دهم درصد و نه حتی یک درصد) جمعیت آمریکا، 220 برابر ثروتمند تر شده اند! و این در حالی است که 40 درصد جمعیت این کشور در همین مدت زمان، 30 درصد فقیر تر شده اند. او نتیجه می گیرد که این روند، اختلافات طبقاتی و تنش های اجتماعی را به قدری ژرف می کند که هزینه های اقتصادی و نهایتا ضررهای بی شمار بر سیستم مدیریت اقتصادی آمریکا تحمیل خواهد کرد و بر خلاف فلسفه نظری خودش که لیبرالیزم و بازار آزاد است نتیجه می گیرد که برای بقای سیتسم موجود(سیستم سرمایه داری مبتنی بر بازار آزاد)، باید درجه مشخصی از عدالت در توزیع ثروت های جامعه پذیرفته شود!

ابطال باورهای نژادپرستانه در تقسیم بندی انسان ها

کوئید 19 با قرار دادن ساکنان کره زمین در یک قایق، به بشریت نشان داد که تا کنون بیهوده تلاش کرده است تا انسان ها را در سبدهای گوناگون گذاشته و آنها را در قفسه های مختلفی دست بندی کند. از این منظر، عقب ماندگی بشر در حل اختلافات و بیهوده بودن جنگ ها را به نمایش می گذارد. این حیقیت را عیان می نماید که در روز مبادا:

بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به دردر آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار

ما درستی و حقانیت نگاه انسان مدار و در عین حا ل جهانشمول سعدی به جهان و انسان را، این روزها به خوبی تجربه می کنیم.

بنا براین، بازی با هویت فرهنگی، ملی و مذهبی انسان ها و اعمال تبعیض بر بخش هائی از ساکنان کره زمین و تخریب تمدن ها به این بهانه ها و به قصد کسب منافع اقتصادی، رویکردی ویرانساز و ضدتکاملی است که برای انسان پسا کورونا پرسش های فراوان بر می انگیزد و به سختی قابل توضیح است.

بازگشت به فلسفه زندگی و معنای آن

نگارنده در کتاب خودم ( انسان، زندگی و بحران ها) در باب مفهوم زندگی، هدف و هوشیاری خلقت و ساز و کار زیستن، مفصلا نوشته ام. در آنجا زندگی را( پس از توضیحات بیولوژیکی و فلسفی این مفهوم ژرف) یک فرصت بی همتا توصیف کرده ام که آفرینش در اختیار انسان قرار داده است و او را در برابر دو گزینه قرار داده است.

یا در زندگی بدرخشد و سعادتمندانه و پربار زندگی کند و یا با بی اعتنائی به درس ها و قانونمندی های حاکم بر زندگی، در بی خبری ونادانی و ترس و ناتوانی درجا بزند.

در همان اثر، بطلان این باور که پول و ابزار بیشتر موجب شادکامی است را برجسته کرده ام و در عین حال، نقش تعیین کننده دانش و آگاهی در بهره مندی از مواهب طبیعی زندگی را محوری دانسته ام. زندگی زمانی مفهوم پیدا می کند که آگاهانه و هدف دار باشد و گر نه تکرار ملال آور ایامی است که بود و نبودشان هیچ تاثیری به حال انسان و جهان ندارد. این روز ها و در میانه این بحران بی نظیر، شاهد دوگونه فلسفه زندگی و به تبع آن، دو نوع شیوه زیستن هستیم. گروهی در خط مقدم جنگ با این ویروس حتی از جان خود گدشته اند. کادر درمانی که نگارنده یکی از آنهاست از زندگی خود برای نجات جان انسان ها مایه می گذارند. همراه با ما مردمی هستند که با رعایت ضوابط بهداشتی و تکنیک های مراقبتی، میدان تاخت و تاز این ویروس را محدود می کنند و گروهی که با بی اعتنائی به دست آوردهای علمی و تجربه های تا کنونی، موجب به خطر افتادن جان دیگران و شیوع بیشتر این ویروس می شوند.

باری، انسان امروزنیازمند بازگشت به ذات زندگی و عملکردی است که نتیجه اش پاکیزه نگاه داشتن محیط زندگی، عدالت اجتماعی، ازادی و برابری وهمبستگی انسان ها و ایجاد هارمونی با همنوعان، همسوئی دل ها و داشته هاست. انسان امروز نمی تواند بی تفاوت به وضعیت دیگران باشد. ماشینیزم و تسلط ابزارهای مکانیکی تفریح، انسان را از طبیعت گسسته است و او را روانه گوشه های تاریک مصرف بی رویه و یا شبکه های اجتماعی نموده است تا یک شبه زندگی نمایشی را جایگزین یک زندگی اجتماعی توام با عشق و محبت طبیعی کند. اموتیکون ها(نمادهای دیجیتالی) هرگز جای ابراز احساسات مستقیم و بی واسطه را نخواهند گرفت و شادی و خوشگذرانی موقتی، جایگزین سعادتمندی ماندگار نخواهد شد.

بحران کوئید 19 به تغییر پارادایم های زیادی در زندگی و در نگاه ما به جهان و انسان منجرخواهد شد. این بحران، زنگ خطری است که طبیعت به صدا درآورده است تا انسان پریشان امروزی را از خواب روزمرگی و بیگانگی از خود بیدار کند و او را به روش متفاوتی برای زندگی کردن وادار نماید. باشد که درس های فراوان این بحران به یک زندگی سالم تر و یک دنیای عادلانه تر برای زیستن منجر شود. دنیائی که ثروت ها و داشته هایش در اخیتار همگان است و تنها در چنان دنیائی است که فرصت های برابر برای رشد و تحول ذهنی و عینی در اختیار انسان قرار می گیرد.

دنیای بعد از ویروس کورونا می تواند دنیای بهتری باشد و این تنها گزینه ی بشر در راهی است که پیش رو دارد.

مسعود افتخاری

فوق تخصص در اعصاب و روان

استاد دانشگاه در سوئد

29 مارس 2020 ده فروردین 1399

[email protected]



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy