خبر ابتلای محمدرضا خاتمی به کرونا، یادآور روزی گردید که ایشان برای تبلیغات انتخاباتی مصطفی معین به دیار الوند آمده بود. ودر ان ایام اگرچه کمی فضای سیاسی کشور برای فعالیتهای انتخاباتی گشوده شده و فرصتی کوتاه مهیا گردیده بود که مطالبات فروخفته و سرکوب شده، حداقل مطرح شوند، اما در آن روز به دلیل حساسیت متحجرین شهر بر روی ایشان، شاهد حضوری چشم گیر از گروهای فشار بودیم، و ایشان نیز با همان منش و روش خویش کوتاه سخن گفت، و آنان را به تحمل رقیب و تعقل در افکار خویش نصیحت کرد، و با توجه به فشاری که از سوی قداره بندان و عربده کشان اعمال میشد، مراسم در کمتراز ربع ساعت به اتمام رسید و ایشان با کمک دوستان و یاری نیروی انتظامی به بیرون از سالن هدایت گردید.
پس از اتمام مراسم و فروکش کردن گرد و غبار آن، رضا خاتمی به همراه دوستان به منزل روحانی پیر و سالخورده رفتند که دو تن از فرزندانش اعدام شده بودند و خود نیز در انزوا و تنهائی روزگار میگذراند. پیرمرد که در ابتدا رضا خاتمی را نشناخت، بعد از معرفی از دیدن برادر رئیس جمهور در خانه خود، آنهم بدون خبر و اطلاع قبلی، بسیار متعجب و خوشحال گردید. دیداری که یادش در دل و خاطرش در یاد ماند اگرچه کوتاه و مختصر بود.
رضا خاتمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
و درپایان سفر و هنگامه بدرود، دوستی به خاتمی یادآور شد که اینان شلاق خوردههای جمهوری اسلامی هستند که به ناحق از طبیعی ترین حقوق خود محروم شدهاند، و تاکید کرد که اینها اگرچه ممکن ست که حتی رای ندهند، اما شهروند ایران زمین هستند و حقوقشان محترم و حرفهایشان شنیدنی ست.
دکتر خاتمی همانگونه که در عالم سیاست، فارغ از مرزهای خودی و غیرخودی از دیدار با شهروندان و شنیدن سخنانشان نمیهراسید وبه مقولهی تحت عنوان ژن خوب اعتقاد نداشت، در طبابت نیز کنار دیگر اطباء و کادر درمان به مداوای بیماران و طبابت پرداخت و حاضر نشد همچون برخی خود را قرنطینه خانگی امنیتی کند تا اینکه بی رحمی کرونا گریبان وی را هم گرفت و اورا به بستر بیماری فرستاد، تا یادآور آن باشد، اگرچه برخی منزلت طبابت و سیاست ورزی را در حد تجارت و منفعت طلبی پائین آوردهاند اما هستند کسانی که خود گرفتار میشوند تا از ما دفع بلا بکنند.
امیرساسان شرفی