داستان حکومت جمهوری اسلامی داستان غریبی است، حتی عجیب تر از داستان دو رئیس جمهور در افغانستان. حداقل آن جا کشمکش بر سر اختلاف آرائی است که بسیار به هم نزدیک است و هر رئیس جمهور خود را نماینده نیمی بیشتراز مردم کشور میدانند وبرسر یک لحاف در کشا کشند.
اما در حکومت جمهوری اسلامی یک رئیس جمهوربی لحافی است که به هر حال در انتخاباتی با رای بخشی از مردم انتخاب شده ویک رهبر که سالها قبل انتصابی هاشمی رفسنجانی بودو با خجالت نیمی از لحاف دارالخلیفه اسلامی را گرفت و حال به رهبر دائم العمری با تمامی لحاف تبدیل شده، که حکم حکومتیش بر سر سر نیزه سپاهیان، بر صغیر و کبیر، بر هر سه قوه کشور نافذ.
بیاد دارم وقتی مسئله گنجاندن ولایت فقیه در قانون اساسی طرح شد و حزب توده با آن قانون اساسی رای مثبت داد. کیانوری در جواب انتقاد برخی اعضای حزب گفته بود که این ولایت تنها در زمان خود خمینی مهم است و شنلی است تنها بردوش خمینی و بعد از او نمیتواند بر دوش کسی دیگر باشد.
حال خمینی رفته واگر او به اعتبار آن روزهای انقلاب وتوده وسیع نشئه در وعدههای او بر دهان دولت بختیار میزد و دولت تعین میکرد و دولت بازرگان را به چاقوی بی دسته مبدل میساخت و اقتصاد را مال خر میدانست. این رهبر"فرزانه" شنل را بردوش انداخت و محکم بست. با این تفاوت که نه با تکیه بر مردم بلکه با تکیه بر سر نیزه نظامیان خود.
حال بر دهان دولت میزند. اگر خمینی بر دهان مجلس نزد، او بر دهان مجلس هم میزند.
چرا که امر بر او مشتبه شده، که بهتر از همه میفهمد، بهتر از همه تصمیم میگیرد و بهتر از همه عمل میکند! سه بهتری که اورا در جایگاهی مینشاند که به خود حق میدهد خود را صاحب کشور و قیم مردمی بداند که به قول خمینی نیاز به چوپان دارند.
چوپانیکه از ریز تا درشت مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، علمی وفرهنگی، جامعه دخالت مینماید، دستور میدهد، بدون آن که کسی را یارای سوال باشد و او پاسخگو.
هیچ عرصهای از حیات اجتماعی و قوانین نیست که توسط او لگد مال نشده باشد و به گونهای تحت سیطره او قرار نگیرد. خود شیفتهای که هرگونه مخالفت با وی جرمی در حد توهین به والی خدا در ایران بخوان روی زمین محسوب میشود.
آخرین احکام صادره در مورد پانزده امضا کننده، خواهان برکناری او، پانزده سال زندان بهمراه داشت. نتیجه چنین خود شیفتگی و خود بزرگ بینی و آن میشود که امروز هیچ عرصهای از حیات اجتماعی این کشور نیست که دچار مشگل نباشد و فساد نهادینه شده در این سالهای وبائی شاید کرونائی که بیشتر هم خوانی داردکشوررا در منجلابی سخت فرو نبرده باشد.
هیچ قوهای از قوای سه گانه نیست که از تعرض بی خردانه رهبر مصون مانده باشد. مجلس این قوه مقننه بی هویت شده توسط حکم حکومتی رهبر" که به قول علی لاریجانی" چرا که ولایت فقیه مافوق قانون است و هرگاه تشخیصی داد میتواند دستورهای ورای قانون (که به موجب کلمه ولایت مطلقه که در قانون اساسی پیشبینی شده) صادر کند.
در رابطه با قوه قضائیه در ۹ فروردین ۱۳۸۹ صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه گفت با پایان یافتن مهلت اجرای قانون آزمایشی آیین دادرسی این قانون با اجازه رهبری برای یکسال دیگر تمدید شد. وی از عنوان دستور ولایی استفاده کرد که تا آن زمان بیسابقه بودهاست.
اما قوه خنده دار مجریه که آخرین نمایش درد آور آن در خواست روحانی از رهبر جهت برداشت یک میلیارد ارز از صنندوق توسعه بود و برخود رهبر با او واولتیماتوم این که آخرین بارت باشد! حال آن طبق قانون ناظر بر تاسیس این صندوق نامی از رهبر و نظارت او بر صندوق نیست. کسانی که حق تصمیم گیری در مورد نحوه تخصیص بودجه صندوق ذخیره ارزی را دارند. به شرح زیر است
هیئتی مرکب از رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی، وزیر امور اقتصادی و دارایی، رئیس کل بانک مرکزی و ۴ نماینده به انتخاب رئیس جمهوری (حداقل ۲ نفر از بین وزیران)
در این بین مطلقا نام از رهبری وجود نداشته و رهبری مطلقا حق اعمال نظر در باره امر برنامه و بودجه را ندارد. اما مگر میشود لقمه چربی بنام صندوق ارزی دور از دسترس رهبر بخوان سپاه باشد. نهایت در این رابطه نیز باب جدیدی به نام اذن رهبر گشوده شد، که این صندوق ملی را نیز در جمع تیول رهبر قرار داد. تا بر قدرت رهبر ونیروهای نظامی بیفزاید و تضمینی برای حکومت اسلامی با تکیه بر قدرت پولی و نظامی باشد. دولت بی دولت رای بی رای "من تو دهن دولت میزنم. "
همین امروز زمانی که روحانی باآه وناله از تخصیص یک میلیون وام بر سه میلیون مردم مستاصل و نیازمند سخن میگوید! صغرا، کبرا میکند، به دروغ متوسل میشود، با سیلی صورت سرخ میکند ودست آخر باید هم پاسخگوی بی لیاقتی خود رابطه با بحران کرونا در برابر رهبر وملت باشد. با اذن رهبری و خنده او بر لب سرداران رشید اسلام خبر از بر پائی قرار گاه جدیدی به نام قرار گاه حسن مجتبی میدهند که وظیفه زیر پوشش قرار دادن سه میلیون خانوار را برعهده خواهد گرفت. همان سه میلیونی ویا سه میلیون دیگری که روحانی هنوز در کش و قوس گرفتن و یا نگرفتن بهره دوازده در صدی از یک میلیون وام به آن هاست. همراه با خبر راه اندازی واحد بزرگ تولیدی با سرمایه گذاری ستاد اجرائی امام. دهن کجی علنی رهبر وسپاه به دولت بی یال ودمی که حتی دلخوشی کبوتر حرم را هم ندارد
ازبکها اصطلاحی دارند وقتی مچ کسی را میخوابانند میگویند "منه "، یعنی "این منم" حال داستان دولت تدبیر امید نیزدر برابر رهبر چنین است "منه"
ودردا بر ملتی دردمند، خسته ومستاصل از این حکومت که در بازی قدرت جانش به لب رسیده جانی که نه برای دولت ونه حکومت بشیزی ارزش ندارد. باش تا برسد روزی که ملت گوید"منه"
ابوالفضل محققی
غزل ۳۶۶ صدای سخن عشق، منوچهر تقوی بیات
فمینیسم ایرانی و جنبش براندازی، مهناز همدانیان