فمینیسم یعنی چه؟ فمینیست چه کسی است؟ رابطه فمینیسم ایرانی و جنبش براندازی چیست؟
ساده ترین تعریف از فمینیسم آن را این چنین تعریف میکند: «فمینیسم، گسترهای از جنبشهای سیاسی، ایدئولوژیها و جنبشهای اجتماعی است که هدفی مشترک را دنبال میکنند. تعریف، برقراری و دستیابی به سطحی از حقوق زنان که در زمینههای سیاسی، اقتصادی، شخصی و اجتماعی، با مردان برابر باشد. این هدف شامل تلاش برای برقراری فرصتهای برابر برای زنان در آموزش، پرورش و اشتغال برای زنان است.»
بدین ترتیب، فمینیست نیز (فارغ از جنسیت) به کسی گفته میشود که خواهان برقراری و رسیدن به برابری حقوق زنان در زمینههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی؛ با مردان است.
زنان ایرانی برای رسیدن به این خواسته تلاشهای بسیار کردند و اقدامات زیادی انجام دادهاند. تاریخ مبارزات زنان ایران برای از بین بردن بیعدالتیها، تبعیضها و نابرابریهایی که تنها به دلیل جنسیت و زن بودن به آنها تحمیل شده تاریخ پرفراز و نشیبی است. اما شاید بتوان گفت مبارزات زنان ایران برای به دست آوردن آزادی و حقوق اولیه انسانیشان دست کم از صد سال پیش آغاز شده است. هرچند که پیش از آن نیز برخی از زنان بودند که در برابر جبر و تبعیض مردانه، جسورانه میایستادند و مقاومت میکردند. اما مبارزاتی که بتوان آن را یک جنبش مبارزاتی نامید، تقریبا از نزدیک به صد سال پیش شکل گرفت.
در مسیر پر فراز و نشیبی که دیوارهای ضخیمی از سنتهای مقدس و باورهای مذهبی نابرابر، همانند سدی عظیم بر سر راه زنان قرار داشته و دارد؛ رسیدن به برابری حقوق انسانی کاری بس دشوار است. در این چرخه معیوب؛ افتادن، بلند شدن، پیش رفتن، وقفه و درجا زدن امری اجتناب ناپذیر است. زنان در این راه دراز، برای رسیدن به خواسته و حقوق اولیهشان، اقدامات سازنده و اثرگذار بسیاری را انجام دادهاند. از اعتراضات خیابانی و مدنی، و درست کردن مدرسه دخترانه گرفته، تا انتشار نشریه.
نوشتن و مجله منتشر کردن و تولید محتوا، به عنوان امکانی برای آگاه سازی زنانی که تعریف و شناختی از حقوق خود نداشتند؛ آن هم در جامعهای که درصد بسیار اندکی از زنان سواد خواندن و نوشتن داشتند شاید بهترین راه ممکن برای تغییر دادن جامعه نباشد، اما همین اقدام تنها راه ممکن و شروعی برای تغییرات بنیادین و بزرگتر در جامعه بوده است. زنان پیشرو و برابریخواه ایران در حدود ۱۰۰ سال گذشته، علیرغم موانع و محدودیتها، مجلات و نشریات متعددی برای زنان و درباره زنان منتشر کردهاند. مدرسهها ساختند و انجمنها تاسیس کردند.
امروزه بسیاری از فمینیستها برای ایجاد تغییر، اقدام به تولید محتوا در شبکههای اجتماعی همچون فیسبوک، اینستاگرام، تلگرام، و... میکنند. به بحث گذاشتن و به چالش کشیدن مباحث فمینیستی و تبعیضهای جنسیتی در شبکههای اجتماعی، هرچند که کافی نیست، برای جامعهای همچون ایران، اما لازم و ضروری است. چرا که در جامعه ما امکان به بحث گذاشتن این مباحث و نقد کردن و به چالش کشیدن انواع تبعیضهای جنسیتی موجود، در دانشگاهها وجود ندارد. بحثها و نقدهای صورت گرفته در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی؛ راه را برای ورود به جامعه حقیقی باز و هموار میکند. و بدین ترتیب، این بحثها وارد زندگی حقیقی افراد نیز میشود و هرچند اندک اما کم کم تاثیرش را میگذارد.
شاید بتوان گفت بزرگترین دستاورد فمینیسم ایرانی این بود که حتی مردان امروزی باورهای مردسالارانه کمتری نسبت به مردان نسل گذشته و پدرانشان دارند و نگرش آنها نسبت به حقوق زنان و برابری حقوق زن و مرد بسیار تغییر کردهاند. امروزه بسیاری از مردان، باورها و دیدگاههای برابری خواهانهای نسبت به مادران، خواهران و حتی همسران خود دارند. حال آنکه تا همین یک نسل پیش، چنین چیزی بسیار به ندرت در میان مردان ایرانی دیده میشد.
به عنوان یک نمونه؛ درصد بسیار کمتری از مردان امروزی در ایران به حجاب و اجباری بودن آن برای همسر، خواهر و یا مادرانشان باور دارند. حال آنکه تا همین یک یا دو نسل پیش، علیرغم اجباری نبودن حجاب از سوی حکومت، این مردانِ بسیاری از خانوادهها بودند که حجاب را برای زنان خانوادههایشان اجباری میدانستند.
مساله حجاب و اجباری بودن آن یکی از مهمترین مباحث در موضوع برابری حقوق زن و مرد است. اجباری بودن حجاب در جمهوری اسلامی و اصرار حکومت، همراه با صرف هزینههای مادی و معنوی بسیار، برای اجباری نگهداشتن آن یکی از بزرگترین تبعیضها و عامل اصلی بسیاری از تبعیضهای دیگر بر علیه زنان است.
واقعیت این است که قوانین برگرفته از شریعت اسلامی در جمهوری اسلامی، هرگز اجازه رسیدن به برابری زنان و مردان را نمیدهد. در چارچوب حکومت جمهوری اسلامی که ماهیت وجودیاش در اسلام و با قوانین اسلامی گره خورده است، هرگز نمیتوان به برابری و رفع تمامی اشکال تبعیض علیه زنان رسید.
اگر به آیات گوناگونی که رسما حقوق زنان را پایینتر از مردها میبینند رجوع کنیم میبینیم هیچ اثری از برابری جنسیتی در آنها وجود ندارد.
تلاشهای بسیار و متمادی فمینیستهای ایرانی پس از انقلاب، این حقیقت را نشان داد که رسیدن به برابری حقوق زن و مرد، و جمهوری اسلامی «با هم» امکانپذیر نیست.
امروزه بخش بزرگی از فمینیستهای ایرانی که روزگاری در قالب اصلاحات بدنبال تغییر و اصلاح قوانین تبعیضآمیز بودند؛ به این نتیجه و یقین رسیدهاند که برای رسیدن به برابری، گذار از جمهوری اسلامی امری لازم و اجتنابناپذیر است.
باورهای مردسالارانه و تبعیضهای سیستماتیکی که اساس و بنیان این نظام اسلامی را تشکیل میدهد، مانع از هرگونه «اقدام موثر» برای رفع تبعیضهای جنسیتی و رسیدن به برابری حقوق زن و مرد میشود.
در طی تمامی سالهای حیات جمهوری اسلامی، به همان اندازه که زنان سعی در آگاهی رسانی و انجام اقدامات موثر (هرچند شاید ناکافی) کردند؛ جمهوری اسلامی نیز به صورت هدفمند، سعی در تخریب «فمینیسم» و «فمینیست»ها کرد و تلاش کرد تا بار معنایی منفیای برای این واژگان ایجاد کند. در نتیجه، واژه «فمینیسم» در جامعه ما نه تنها یک ارزش اجتماعی محسوب نمیشود، که یک ضد ارزش نیز به حساب میآید. هنوز در ایران هستند زنان جوان و تحصیلکردهای که با اکراه تاکید میکنند «فمینیست» نیستند. و علیرغم اینکه خواهان رفع بسیاری از این تبعیضهای صرفا جنسیتیِ اعمال شده بر علیه خودشان هستند، اما از به کار بردن نام «فمینیست» برای خودشان فرار میکنند.
فمینیسم در واقع یک رویه و نوعی نگرش به زندگی است. هر زنی که این را درک میکند که تنها به دلیل اینکه یک «زن» است حقوق و جایگاهش با حقوق و جایگاه پدر، برادر، همکار و در مجموع با یک شهروند مذکر متفاوت است و برابر نیست؛ و به این نتیجه رسیده که باید برای حقوق برابر و فرصتهای برابر بایستد، اقدامی انجام دهد و مبارزه کند، آگاهانه یا ناآگاهانه یک اقدام فمینیستی انجام میدهد. این خودآگاهی جنسیتی همان آموزه و نگرشی است که فمینیسم میخواهد گسترش دهد.
فمینیسم ایرانی سه دورهی پیش از مشروطه، پس از مشروطه و پس از جنبش سبز را تجربه کرد و زنان ایرانی در جنبشهای مختلف مدنی و سیاسی مشارکت داشتند. فمینیستهای ایرانی در این سالها تجربیات منحصر به فردی را بدست آوردند که همین دستاوردها سبب ایجاد تفاوت دیدگاه مرد مسلمان ایرانی نسبت به زن و جایگاه زن در جامعه، با دیدگاه مردان مسلمان ترک و یا عرب منطقه نسبت به زن و جایگاه زن شده است. این نگرش برای «فمینیسم ایرانی» یک دستاورد محسوب میشود.
همینکه حتی دولتمردان حکومتِ به شدت مردسالارِ جمهوری اسلامی برای کسب رای و بدست آوردن محبوبیت و مشروعیت (هرچند مقطعی و کوتاه مدت) ناچارند تا حتی در ظاهر هم که شده به زنان و خواستهای زنان ارج بنهند و وعده احقاق حقوق زنان را بدهند؛ یک دستاورد برای جنبش زنان ایران و فمینیسم ایرانی است.
این دستاوردها شاید هنوز به هدف اصلی که همانا برابری حقوق زن و مرد در جامعه است منجر نشده، اما تاثیراتش را در بطن جامعه و حتی در میان برخی از خانوادههای سنتیتر نیز گذاشته است. اهمیت این تاثیرات زمانی بیشتر میشود که میدانیم این تغییرات در کشوری با حاکمیت عمیق مردسالارانه در لایههای مختلف اجتماعی آن، روی داده است.
در پایان، جنسیت نباید در زندگی انسانها عاملی تعیینکننده برای جایگاه اجتماعی، سیاسی و اقتصادیِ آنها باشد. همانگونه که نژاد و قومیت نباید عامل تعیین کننده برای این جایگاهها باشد. اما متاسفانه علیرغم تمامی تلاشهای صورت گرفته، هنوز راه درازی تا رسیدن به برابری زن و مرد در تمامی مراحل زندگی سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی در پیش داریم که مهمترین گام؛ گذشتن از نظام مردسالارِ اصلاح ناپذیری است که تبعیض سیستماتیکِ جنسیتی، از ارکان اصلی آن است.
"منه" این منم، ابوالفضل محققی
بحران پیش رو، کاوه کامرانیان