با فرا رسیدن بحران کرونا گمانه زنی ها در مورد آثار و نتایج آن نیز رونق گرفته است. برخی با خوشبینی و بعضی با بدبینی به ارائه ی احتمال های سیاه و سفید پیرامون آینده ی جهان در این راستا پرداخته اند. تعدد و تفاوت این نقطه نظرات، در عین حال، امری طبیعی است. متفکرین و صاحب نظران تلاش دارند به نوعی این پدیده ی سرکش را به مهار نقد و درک درآورند و چشم اندازهای ممکن را تصور کنند.
بدیهی است که قضاوت در مورد درستی یا نادرستی دیدگاه های مطرح شده در این باره تابع زمان و رویدادهای آینده است، اما هر نظری که بر اساس بدیهیات شکل گرفته باشد و وارد حوزه ی تخیل و رویاپردازی های ایدیولوژیک نشود، می تواند اعتبار خود را حفظ کند تا سیر رویدادهای پیش روی جهان آن را مورد راستی آزمایی قرار دهد.
نویسنده نیز در اینجا به سهم خود برخی از اندیشه ها را در پیوند با پدیده ی بحران کرونا به اشتراک می گذارد تا شاید چارچوبی باشد برای قرائت آن چه در راهست. این اندیشه ها بر روی رخدادها و نیز بر اساس احتمال هاست. به هر روی در عرصه ی گمانه زنی می مانیم.
برشماری چند امر برجسته
بحران ویروس کرونا دیگر یک پدیده ی مربوط به بهداشت و سلامت نیست، بلکه دربرگیرنده ی ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی است. هر چند که موضوع اصلی شیوع ویروس و همه گیری آن است اما به واسطه ی گستره و توان خود، کووید-19 بسیاری از ضعف ها و ایرادات جوامع بشر را به نمایش گذاشت.
- تاریخ جهان در آینده به دو بخش پیش از کرونا و بعد از کرونا تقسیم خواهد شد. اما این خبر از پایان یک دوران نمی دهد.
- کرونا یک بحران زمانمند و محدود نیست، یک روند کمّی است که تا ایجاد تغییرات کیفی ادامه پیدا می کند. برای این ویروس عمر نمی توان تعیین کرد. بسیاری از بیماری های فراگیر قبلی نیز، مانند طاعون و وبا، پایان نیافته اند، مهار شده اند؛ اما در مورد ویروس کرونا حتی صحبت از مهار هم دشوار است، چرا که این ویروس انعطاف پذیر، با هوش، انطباق پذیر و از همه مهمتر، غافلگیرکننده است. منطبق با دنیای جهانی شده است. شیوع ویروس به طور اطمینان در آینده محدود می شود اما حضور آن و نیز آثار و عوارض فردی و اجتماعی ماندگار آن به شکل های مختلف خود را بازتولید و تمدن بشری را به چالش خواهد کشید. یا همین روایت کووید-19 یا اگر شرایط ادامه پیدا کند به شکل کووید-20 یا بالاتر.
- به دلیل دو ویژگی فراگیری و تخریبگری بالا این ویروس موفق شد چرخ زندگی جهان را از حرکت باز دارد.
- یکی از کارکردهای این توقف، اندیشیدن در مورد منطق کارکردی حاکم بر جهان بود. منطقی که بر اساس سود سازی فزاینده عمل می کرد و می رفت که کره ی زمین را با خطر نابودی مواجه سازد. ویروس این منطق را زیر سوال برد.
- ویروس نشان داد در پشت ثروت تریلیونی سرمایه داری یک نظام درمانی و بهداشتی فقیر، ضعیف و ورشکسته نهفته است. معلوم شد سرمایه داری آن جایی پول خرج کرده که پول می ساخته نه آن جا که جان و رفاه انسان تامین می شده است.
- معلوم شد صدها برابر بیش از آن چه برای نجات زندگی آدمیان پول خرج شده باشد، برای نابودی آنها در قالب تسلیحات هسته ای و شیمیایی هزینه شده است. جان انسان در مقام آخر محاسبات سرمایه داریست.
- معلوم شد که تحریف و دروغ پردازی درباره ی واقعیت مرگ مردم برای دولت ها و حکومت ها ساده، عادی و متداول است.
- معلوم شد که در مقابل یک تهدید سلامت همگانی، فقرا هزاران بار شانس بیشتری دارند بمیرند تا ثروتمندان.
- معلوم شد که انسان ها باید هوای یک دیگر را داشته باشند و روی دولت های دزد، دروغگو و نوکر طبقه ی حاکم نباید حساب آن چنانی باز کنند.
- معلوم شد که بشریت به راحتی آماده است که از هر مدار تمدنی که در آن به سر می برد به واسطه ی فقر، گرسنگی، آشوب و ترس به مدارهای توحش و نامدنیت سقوط کند.
- معلوم شد که فاصله ی طبقاتی و نابرابری طبقاتی در عریان ترین شکل خود در تمام جوامع جهان حاکم است و دهن های گشادی که این واقعیت ها را به تخیل پردازی کمونیست ها ربط می دادند اینک بسته شده اند.
- معلوم شد فاصله ی عظیم میان جهان فقیر و جهان ثروتمند آشکار است و در درون هر دو، حیات انسان ها به طور مشخص به پایگاه اجتماعی-طبقاتی آن ها باز می گردد. ویروس کرونا حقایق جامعه شناختی را به دور از دستگاه های ایدیولوژیک چپ و ضد چپ در مقابل همگان قرار داد.
ویروس مردم را کنج خانه ها و سیستم را به کنج رینگ واقعیت فرستاد. سیستم سرمایه داری که از اسب تک تاز سودسازی جنون وار زمین خورده، دچار یک سرگیجگی شده است. در این میان نگرانی اصلی قدرتمندان از این است که زمان بحران به داراز کشد و به این واسطه اتفاقاتی در افکار عمومی رخ دهد که غیر قابل جبران باشد. برای همین با وجود تمام خطرات مسلم اصرار دارند هر چه زودتر اقتصاد بازگشایی شود تا مبادا اکثریت به حقایق زیر پی ببرد:
- جامعه در یابد که این منطق «زندگی برای کار» در تضاد ماهوی و انسانی با منطق «کار برای زندگی» است.
- جامعه دریابد که ترس و هراس «یک ساعت تعطیلی سیستم و فروپاشی همه چیز» دروغی بزرگ بوده است.
- جامعه دریابد که ضرورتی برای این همه آلودگی، شلوغی، فشار و اضطراب در کار و زندگی نیست.
- جامعه دریابد زندگی، روابط، شهر و محیط می توانست چهره ی دیگری داشته باشد که تا به حال با شلوغی و آلودگی و نگرانی از او پنهان کرده بودند.
- جامعه دریابد که آه و ناله و بهانه گیری های دولت برای حذف چند ده یا چند صد میلیون دلار برای خدمات مشخص رفاهی و درمانی برای مردم رفتاری شرم آور بوده است و به موقع خود سیستم برای نجات خود هزاران میلیارد دلار پول پیدا می کند.
همه ی این موضوعات اینک بشریت را می آورد بر سر این سوال که دنیای پس از کرونا چگونه خواهد بود.
جهان پساکرونا
مهم است از حالا انتخاب کنیم آیا می خواهیم کرونای دیگر یا پدیده ای معادل آن بازگردد یا خیر. هرگونه تلاشی برای از سرگیری فعالیت ها بر اساس منطق مشابه گذشته نتیجه ای مشابه نیز به دنبال خواهد داشت. یعنی باید منتظر کوید-20 یا کوید-21 یا باقی باشیم. علت های مشابه معلول های مشابه پدید می آورند.
هرگونه توهمی درباره ی امکان پذیر ی شروع فعالیت ها با همان مبنای سود-محور و خردستیزانه ی مخرب قبلی نتیجه ای جز آن چه دیدیم و می بینیم نخواهد داشت.
اگر مردم پذیرای تلاش تبهکارانه ی قدرنمندان و بهره وران سیستم برای بازگشایی اقتصاد و جامعه بر پایه ی همان شکل بندی غلط ضد طبیعت و ضد انسان باشند، تردید نباید کنیم که روند سقوط تمدن بشر تسریع خواهد شد.
یگانه راه برای بهبود اوضاع، تغییر کیفی اوضاع است و این یعنی مسیری متفاوت منطبق با ضروریات دیکته شده ی طبیعت از یک سو و منطبق با ذات تحریف نشده ی انسان ها از سوی دیگر.
این تغییر اما بدون یک فلسفه به دست نمی آید. فلسفه ای که بتواند راه تازه ای پیش پای بشریت بگذارد. در این راستا اگر ماجرای ویروس کرونا را یک امر بشر ساخته تلقی کنیم در می یابیم که مسیر تحول زندگی انسان توام با ایجاد فراهم زجر و مرگ برای خود شده است. به این موضوع به بهانه ی ویروس کرونا اما در واقع در ورای آن نگاه عمیق تری کنیم.
کرونای فلسفه ساز:
راه غلط تاریخ بشر بیانگر مسیری است که در آن، رشد تمدن با رشد رنج یکی شده است. در طول قرن ها، هر پله از ترقی مادی به قیمت زجر، درد، کشتار و غارت بیشتر بوده است. این واقعیت کل تاریخ بشر است که از تمدن انسانی تفاله ی انباشته شده از رنج، زجر، مرگ و تخریب می سازد. چنین تمدنی نه فقط ارزش نیست که ضد ارزش است. ارزش اخلاقی تمدن در کاهش رنج انسان هاست، در حالی که تمدن کنونی حاصل افزایش رنج انسان ها بوده است. تمدنی که برای بقای خویش باید میلیاردها موجود زنده (انسان و حیوانات و طبیعت) را زجر دهد و از بین برد ارزش نگه داشتن ندارد.
به همین خاطر باید که این روند متوقف شود تا در یک فرایند درازمدت انسان به مسیری بازگردد که در آن، پیشرفت معادل زجر و غارت نیست؛ رشد و ترقی، معادل تخریب و مرگ نیست.
برای این منظور نیاز به باز تعریف هوشمند مسیر چرخه ی تاریخ است. بازگرداندان آن به راهی که هدف دیگر، نه پیشرفت علمی و صنعتی، نه رشد اقتصادی و نه ترقی مادی، که بیش و پیش از هر چیزی کاهش رنج انسان و سایر موجودات زنده خواهد بود.
همه ی پیشرفت و ترقی تمدن فقط زمانی ارزش و معنا دارد که از رنج انسان، حیوان و طبیعت بکاهد.
- چگونه می توان شمار بیشتری از انسان ها را از رنج و درد فقر و بیماری و گرسنگی رهانید؟
- چگونه می توان به کشتار میلیاردی حیوانات بی دفاع برای تهیه ی خوراک خاتمه داد؟
- چگونه می توان به تخریب گسترده ی طبیعت برای کسب منابع تولید اقتصادی پایان داد؟
انجام این سه با پیروی از کلیشه های گذشته ممکن نیست. باورهای پایه ای انسان نسبت به خود، طبیعت و هستی باید تغییر کند. تغییر کیفی نگاه بشر بر انسان، حیوان و طبیعت انقلاب واقعی است:
- انسان دیگر نباید خود را مرکز هستی بپندارد، بلکه جزیی از آن می شود که می بایست در همراهی با قانومندی های حاکم بر آن حرکت کند. انسان برای بقای خویش نباید بقای سایر موجودات زنده را تهدید کند.
- انسان دیگر نباید حیوانات را به مثابه فاقد شعور و عقل وکهتر از خود بپندارد و برای آنها حق حیات برابر با انسان قائل شود. رنج حیوان معادل رنج انسان است. انسان حق ندارد به اسم بقای خود یا علم یا امثال آن به شکنجه و کشتار حیوانات روی آورد.
- انسان دیگر طبیعت را به عنوان امری که باید مهار کند نمی بیند، بلکه امری که با آن همسویی، همکاری و همیاری کند. انسان باید دریابد چگونه می تواند در خدمت حفظ سلامت طبیعت عمل کند نه آن که طبیعت را به خدمت گرفته و آن را به سوی نابودی به پیش برد. کرونا هشداری در این باره بوده است.
این سه انقلاب نگرشی از انسان موجودی خواهد ساخت متواضع، مهرورز و خردمند. به واسطه ی این سه ویژگی، (تواضع، مهرورزی و خردگرایی) بشریت می تواند به درکی نو از جهان دست یافته و جهانی نو بسازد. روندی سخت و طولانی اما ضروری و ممکن.
اینک در شرایطی که سیستم سرمایه داری مانند مار زخمی در کمین بازگشایی وحشیانه ی فراکرونایی است تا مالباختگی خود را به قیمت هل دادن هر چه بیشتر بشریت و کره ی زمین به سوی نابودی جبران کند، ما شهروندان می توانیم با تجهیز خود به فلسفه ی پایان بخشیدن به رنج موجود زنده و تخریب طبیعت، یک جنبش فکری و بعد، اجتماعی را به پا کنیم و نظام ضد عقلانی سرمایه داری را با توسری وادار کنیم که از مسیر نابودسازی به مسیر تصحیح خود پا گذارد. اگر قابلیت تصحیح داشت که چه خوب، و در غیر این صورت، باید جای خود را به نظامی بدهد که در آن، حفظ و حرمت زندگی موجود زنده (انسان، حیوان و طبیعت) در راس امور خواهد بود.
کرونا زمینه را برای ساختن جهانی نو پدید آورده است. این با تک تک ماست که از این فرصت استفاده کنیم.
نیچه هم با کرونا جنگید، حمید آقایی