سه روز پیش یکی از مجریان شبکهی تلویزیونی من و تو به نام» سالومه سیدنیا «، با گذاشتن یک نظر سنجی، جنجال بسیاری به پا کرد. او در این نظرسنجی اسامی چند سیاستمدار و روشنفکرها را در گزینهها گذاشت و از مخاطبان خواست تا نظر دهند کدامیک از آنها خائن تر هستند! آن سه نفر عبارت بودند از خاتمی، ظریف، مصدق و کلا مثلا روشنفکرها به زعم خودش!
او با یک کاسه کردن روشنفکران و گذاشتن اسم مصدق به عنوان گزینهی خائن از سوی بسیاری به ناآگاهی، بی سوادی و بی اطلاعی از تاریخ متهم شد.
نگارنده در سطور زیر قصد ندارد خود را در جایگاه حامیان یا منتقدان این مجری بنشاند و به هواداری از یک طرف قلم بزند بلکه بر این باور است که سالومه یک نفر نیست. نماینده تفکر خاصی هم نه! او و نگاهش به تاریخ و سیاست یک پدیده است.
او شاید زبان نسلی سوخته است که جز تحقیر، مرگ، نفرت و تبعید در این چهل سال چیزی نصیبش نشد و اکنون تصور میکند، بهترین راه این است که همان نفرت آوار شده بر سر خود را بر سر کسانی خالی کند که با نظم پیشین (پهلوی) همراهی نکردند و چندین نسل را به روز سیاه نشاندند. برایشان مهم نیست حتی اگر در این میان، تاریخ هم نادیده گرفته شود یا تحریف شود.
آنها خشمگین و سرخورده هستند. حق هم دارند!
خیلی از ما شاید بارها همین حس انزجارگونه از نسل پیش از انقلاب - از هر تفکری - را پیش تجربه کردهایم. یک جور نفرت کور از هرآنکه حسرت پوشیدن یک لباس راحت در فضای عمومی، قدم زدن آزاد در خیابان با معشوق و حتی نوشیدن وعدهای شراب را در دل ما گذاشت.
کم نیست! کشنده است! میلیونها شهروند عادی بعد از انقلاب ابتدایی ترین آزادیهای اجتماعی خود را از دست دادند.
اما درست همینجاست که دشمن اصلی وارد صحنه میشود تا این حس ناخودآگاه انزجار از مخالفان شاه سابق را چماقی کند بر سر دیگری با تولید گفتمان حذف و دشمن هراسی. بر اساس این گفتمان هر آنکس که مانند آنها نیندیشد دشمن ایران است.
دور باطل گفتمان فرد پرستی و ترورشخصیتی مخالفان آن» نجات دهندهی موعود «ازهمینجا شروع میشود و این بسیار خطرناک و فاجعه بار است. سود و ثمره جو رعب و وحشت ایجاد شده توسط فردپرستان هم به سبد حکومت وحشت اسلامی ریخته میشود. اینجاست که رژیم انگشت خود را به سمت جمع مرعوب کنندگان فرد پرست میگیرد و مرددها یا سایرمخالفان را از پسا جمهوری اسلامی میترساند.
بدین گونه است که خشم (موجه یا ناموجه) یک نسل، نه تهدیدی برای حکومت که فرصتی است غنیمت برای دمیدن بر آتش این نفرت. در مرحلهی بعدی ارتش سایبری از» جان نثاران فرد پرست «، تشکیل میشود که چماقها را از هم اکنون برای دگراندیشان و مخالفان احتمالی آینده بلند میکنند. گفتمان ایجاد و فضا سازی میکنند. گفتمان حذف، طرد و انگ زنی جای تحلیل و تفکر انتقادی را میگیرد. در نهایت گروههای تبهکار سایبری بر این موج سوار میشوند، میتازند و به هر کس که در سر راه خود میبینند خنجر میزنند. مخاطبان را گیج میکنند مثلا در تلگرام گروه آخوند کشی راه میاندازند. اتاقهای فکر امنیتی اهداف چندوجهی را بر روی این موجها دنبال میکنند: ترساندن همه کسانی که به هر علتی در همکاری با این حکومت مردد شدهاند و قصد پیوستن به مردم را دارند در الویت این اهداف است. این مرددها میبینند تمام کسانیکه پیش از آنها از همکاری با حکومت دست شستهاند و حتی علیه آن مبارزه میکنند هر روز انگی میخورند و همین موجب میشود در پیوستن به مردم تردید کنند. فردپرستان چماقدارهمه جا هستند و بیشتر ازاینکه علیه حکومت باشند، سایرین را تخریب میکنند.
تاکید میکنم که در وجود اپوزیسیون نماها که شکی نیست اما ماموریت ارتش سایبری که در پس گفتمان سلطنت طلبی مطلقه پنهان شده هم کاسه کردن هر مخالفی با اپوزیسیون نماهاست. آنها وظیفه دارند به هر قیمتی رعب ایجاد کنند: استراتژی النصر بالرعب.
کم کم گفتمان آنها مسلط میشود و حتی افراد عادی نیز با آنها همدلی میکنند. شبکههای اجتماعی دیگر جایی نیست جزعرصه تاخت و تاز حاملان دیدگاه حدف و طرد. کم کم کنترل افکار عمومی را در دست میگیرند و همگی سرمست از حذف مثلا رقبای غیرسلطنت طلب!
افکارعمومی کم کم یادشان میرود برای عبور از رژیم جهنمی ولی فقیه پیش از همه باید چشم انداز آیندهای
و نه رعب انگیز را به اکثریت مردم نشان دهند. فضای گفتگو، نقد و جذب حداکثری تبدیل میشود به درگیریهای کلامی، ترور شخصیت و دفع حداکثری. شرایطی که قرار است این طور نشان داده شود که به هر چیزی ختم میشود به جز آزادی و دموکراسی. این فضای مهندسی شده به خوبی توسط اتاق فکرهای امنیتی مدیریت میشود.
هدف مشخص است: وقت کشی برای عبور از بحران. کارکرد اصلی این کاربران مجازی همین است. در واقع بخش بزرگی از چماقداران سایبری مدتهاست که شوربختانه خود را در لباس سلطنت طلبی عرضه میکنند و بعد از شناسایی و هدف گیری افراد فعال عملگرا و تاثیر گذار با روشهای مختلف سعی در تطمیع و ساکت کردن آنها میکنند. فضایی رعب انگیز و شرم آور. از هیچ ابزار کثیفی هم فروگذاری نمیکنند از دخالت در حریم خصوصی افراد گرفته تا متهم کردن آنها به مزدوری و خیانت تنها بر اساس فعالیتهای سابق سیاسی.
این جماعت به مدد امدادهای غیبی سایبری، هژمونی گفتمانی در شبکههای اجتماعی پیدا کردهاند و حساسیتها و واکنشهای کافی هم از سوی عموم نمیبینند. بدون شک خیلیها سعی میکنند برای درگیر نشدن با حاشیه آنها را تحت هر شرایطی تحمل کنند. حاشیه هایی که در واقع به متن تبدیل شدهاند و ظاهرا کسی را یارای مقاومت در مقابل آنها نیست.
متاسفانه این روزها مهندسی شبکههای اجتماعی با سوار شدن بر موج و اسم رمز جاوید شاه در حال شکار همیشگی غیر خودیها و غیر هم فکرها هستند. دردناک اینست که این تسلط گفتمانی و روشی بطور ناخودآگاه تبدیل میشود به نمای تمام عیار اپوزیسیون. این دقیقا همان هدف بلند مدت سیستم امنیتی ملاتاریا است. اپوزیسیونی که شوربختانه تریبونی بزرگ و صدایی رسا برای عرضهی خود ندارد. شبکههای ماهوارهای همان رسالت خبری خود را دنبال میکنند و ابدا تمایلی به شناساندن برنامهها و یا مانیفستهای مخالفان به مردم ندارند و همه برنامههایشان روزمره و بر اساس رویدادهای روز است.
آینده در گرو گفتمان دموکراسی است، محمد برزنجه
زیدآبادی، مارکس و منطق منافع، احسان ابراهیمی