Wednesday, Jun 3, 2020

صفحه نخست » دیدگاه شیرین عبادی درباره اعتراضات در آمریکا و ایران

ebadi.jpgاعتراضات مردمی در دو کشور امریکا و ایران

شیرین عبادی - تبعیض زمینه‌ساز خشونت است و اگر با خشونت مخالقیم باید ببینیم ریشه تبعیض در کجاست. ببینیم آیا تبعیض در قانون ریشه دارد؟ آیا تبعیض از فرهنگ می‌آید و برخورد سیاستهای اجرایی یک سیستم مدیریتی با آن چگونه است.

در این روزها همگی اخبار اعتراضات مردمی در امریکا را دنیال می‌کنیم. اعتراضاتی که بعد از کشته شدن مردی به نام #جورج_فلوید به دست یک پلیس آغاز شد و دامنه آن از شهر محل ارتکاب قتل یعنی #مینیاپلیس فراتر رفت و بسیاری از شهرهای امریکا را درگیر اعتراض‌های مردم این کشور ضد نژادپرستی و به‌خصوص برخورد خشن پلیس امریکا با غیرسفیدپوستان کرد. زیرا بیشتر کسانی که در خیابان یا در شبکه‌های اجتماعی ناظر این قتل بودند، دلیل آن را رفتار نژادپرستانه علیه رنگین پوستان امریکایی می‌دانستند.

عده‌ای زیادی از ایرانیان با مردم امریکا همدلی کرده و ضد تبعیض علیه رنگین‌پوستان سخن گفته‌اند. عده‌ای نیز با استناد به خشونت پلیس در امریکا، رفتار خشونت آمیز حکومت ایران را توجیه کرده‌اند. برخی سرکوب مردم امریکا را با سرکوب مردم ایران توسط حکومت مقایسه کرده‌و نتیجه گرفته‌اند که همه جا همین است.

مقایسه بی‌ربط

از نظر من اگرچه جنبش‌های مدنی در همه جای دنیا شباهتهایی با هم دارد، اما نباید سرکوب یا مقابله با این جنبشها را در یک کشور دیکتاتوری با سایر نقاطی که حقوق مردمشان بر اساس یک قانون اساسی مبتنی بر برابری تنظیم و نوشته شده یکی کرد.

تبعیض علیه رنگین‌پوستان در امریکا غیر قابل انکار است. این کشور پیش از این ده‌ها سال زیر سایه برده‌داری قرار داشت و تجارت انسان، یکی از پر سودترین فعالیتهای اقتصادی تاجران امریکایی بود. اما جنبش‌های مدنی آنقدر قوت گرفتند که بیش از ۱۵۰ سال است که توانستند نه تنها برده‌داری را در قانون ملغی کنند بلکه قدم قدم برای به دست آوردن حقوق برابر با سایر انسانهای سفید مبارزه کنند. این مبارزه تا آنجا به نتیجه رسید که یک فرد رنگین‌پوست توانست رئیس جمهور این کشور شود. اما این موضوع اصلا به این معنی نیست که نژادپرستی در این کشور ریشه کن شده است. اما مهم است که توجه کنیم این تبعیض نژادی در قانون وجود ندارد بلکه در فرهنگ مردم هنوز ریشه دارد.

اعتراض مردم امریکا هم امروز به همین فرهنگ رایج است. آنها خواستار تغییر شرایط و مثلا مقررات سفت و سخت‌تر برای مجازات طرفداران تبعیض نژادی و به طور مشخص‌تر در پلیس این کشور هستند. سرکوب اعتراض مردم مذموم است و به همان نسبت خسارت رساندن معترضان به خانه و املاک عمومی و خصوصی هم مذموم است. و هیچ کدام را هم نباید توجیه کرد.

آنچه که امروز در امریکا در برابر چشم دنیا رخ می‌دهد جای شک و شبهه‌ای نمی‌گذارد که تبعیض بر اساس رنگ و ظاهر،، دین و باور، جنسیت و... ریشه بسیاری از خشونتهاست؛ چه در بالاترین سطح مدیریتی و چه در اعتراض مردم خسته از تبعیض.

در عین حال نباید نادیده گرفت که هزاران نفر از این مردم از حق آزادیهای مدنی خود استفاده کرده و در شهرها و مهمترین مراکز عمومی امریکا دست به راهپیمایی علنی زده‌اند. رسانه‌ها با وجود آسیب دیدن برخی از خبرنگارانشان لحظه به لحظه در کنارمردم این اعتراضها را گزارش کرده‌اند.

تندترین شعارها علیه مقامهای سیاسی و شخص رئیس جمهور این کشور سر داده شده، حتی پرچمشان را به آتش کشیده‌اند. خبرنگاران می‌گویند اگر در میان شورش مردمی دستگیر شوند به محض نشان دادن کارت خبرنگاری همان زمان یا یک روز بعد بدون هیچ پیگیری آزاد می‌شون و به کار بر می‌گردند. اینترنت و شبکه‌های اجتماعی در خدمت معترضان است و... این ویژگیهاست که ابزار یک جنبش مدنی برای نشان دادن مطالبات مردم است.

ریشه‌های قانونی تبعیض در ایران

اگر قصد داریم این شرایط را با اعتراضهای مردم ایران مثلا در سال ۸۸ یا آبان ماه امسال مقایسه کنیم، کافی است که بگوییم در هیچ یک از این اعتراضها در ایران، حقی برای اعتراض مدنی مردم دیده نشد. حتی برخلاف قانون حق اعتراضانت مدنی، دولت هرگونه تجمع غیروابسته به حکومت را به مجوز دولتی (که هرگز داده نشده) مشروط کرد. برای نشان دادن تبعیض، کافی است به تجمع و شورش بسیجیان در مقابل سفارتهای انگلیس و عربستان در تهران اشاره کنیم که در زیر نگاه پلیس اتفاق افتاد، افراد آزادانه و وحشیانه از سفارتخانه‌ها بالا رفته و خرابکاری ‌کردند و با وجود اینکه این کار تجاوز به خاک کشوری محسوب می‌شود که به طور قانونی در ایران سفارتخانه دارد، اما کسی هم مجازات نشد. در حالی که آرامترین تظاهرات مدنی کارگران یا زنان برای حقوقشان با خشونت و سرکوب نیروهای امنیتی و پلیس همراه بوده است.
هیچ رسانه آزادی نتوانست خبرنگارانش را در اعتراضات ۸۸ و ۹۸ به میان مردم بفرستد تا از نردیک واقعیت را آنگونه که هست گزارش کنند. صدا و سیمای ایران واقعیت را واروونه جلوه داد و سرکوب حکومتی در خاموشی و خفه شدن آزادی بیان با شدیدترین شکل ممکن رخ داد. اگر شبکه‌های اجتماعی واقعیت را ثبت و گزارش نمی‌کرد شاید امروز همین اطلاعات از میزان خشونت هم قابل اثبات نبود.

خبرنگاران و مدافعان حقوق بشر و برخی از وکلا بعد از گذشت ۱۱ سال هنوز در زندان بابت کار صنفی خود که نوشتن یا دفاع از موکلان بوده، مجازات می‌شوند. از سال ۸۸ تاکنون بیش از ۶۰ وکیل به خاطر انجام دادن کاری که این شغل و قانون به عهده آنها گذاشته یعنی دفاع از موکل‌هایشان، با تعقیب کیفری مواجه شده‌اند. من فقط نام یکی را برای نمونه می‌نویسم که همچنان مظلومانه در زندان است؛ محمد نجفی.

از آزادی رسانه چه بگوییم؟ از فعالان صنفی یا مردمی که به تبعیض اعتراض دارند. از کرد و ترک و بلوچ، از سنی‌ها و بهایی‌ها؟ آنهم نه فقط تبعیض رایج در فرهنگ که تبعیض سیستماتیک و نهادینه شده در قانون. تبعیضی که اگر علیه‌اش دهان باز کنی سالها مجازات را در پی خواهد داشت و حتی ممکن است سرت را به باد بدهی.

نمی‌توانیم نفس بکشیم!

جنبش‌های مدنی علیه تبعیض مبارزه می‌کنند. در امریکا رفتار نژادپرستانه هنوز در بین برخی از مردم این کشور رایج است. بسیاری از این افراد در سیاست این کشور نقش دارند. اما مهمترین مساله این است که جامعه مدنی امریکا، دانشگاهیان و رسانه‌ها در برابر آن ساکت نیستند. حتی وقتی اعتراضها با خشونت از هر دو سوی پلیس و برخی از تظاهرکنندگان به خشونت کشیده می‌شود، اعتراض خاموش نشده و همچنان ادامه می‌یابد و دنیا هم آن را نظاره می‌کند.

رئیس پلیس یکی از ایالتها آنقدر آزادی دارد که در رسانه سی. ان. ان رئیس جمهور را مستقیما خطاب قرار داده و بگوید «اگر نمی‌توانی مدیریت کنی دهانت را ببند!» خودتان همین شرایط را با ایران مقایسه کنید که سخنان یک فرمانده ارتش برای کوچکترین نقدی که به ورود نیروهای سپاه به فعالیتهای اقتصادی کرده، از تلویزیون و خبرگزاری دولتی حذف و سانسور می‌شود. به نظر شما آیا این دو شرایط قابل مقایسه است؟

من مثل بسیاری از فعالان مدنی از مبارزات ضد نژادپرستی مردم در هرجای دنیا حمایت می‌کنم. رفتار وحشیانه و ضدانسانی کشور چین علیه اقلیت مسلمان اویغور را سرزنش می‌کنم، دخالت کشور روسیه در سایر کشورها و حمایت از دیکتاتورههای خاورمیانه توسط این کشور را نکوهش می‌کنم، همینطور از مردم امریکا برای مبارزه با نژادپرستی حمایت می‌کنم و این را حق مردم می‌دانم که برای برابری مبارزه کنند.

اما هر کدام از این کشورها ویژگیهای خاص خودشان را دارند. دیکتاتوری که از همه ابزار قانونی و غیر قانونی برای قلع و قمع حقوق مردمش استفاده می‌کند را برابر با رئیس جمهوری که مردم و جنبشهای مدنی تلاش می‌کنند به او محدوده دخالتش را گوشزد کنند یکی نمی‌دانم.
محدوده دخالت حاکمان در این کشورها بی‌حد و مرز نیست و جامعه مدنی، وکلا، نمایندگان مردم و رسانه می‌تواند در مقابل چشم همه به او بگویند دهانت را ببند!

نتیجه این تفاوت این است که در امریکا یک نفر کشته شد و یک جنبش ملی و حتی جهانی برای احقاق حقوق مردم تحت تبعیض به راه افتاده است. در ایران هزاران نفر کشته شده‌اند، اما فقط هر بار رسانه‌ها کمی مشغول شده و بعد همه منتظر اعتراض و سرکوب بعدی مانده‌اند. حتی خیلی از فعالان سیاسی و مدنی یا رسانه‌ها حاضر به همراهی با مردم تحت ستم نشده‌اند. آیا این دوقابل مقایسه است؟

سرکوب و خشونت حکومتی در قبال حقوق مردم مذموم است و باید با آن مقابله کرد. این هدف، برای دفاع ما از مبارزات مردم در همه کشورها کافی است. باقی مقایسه‌ها برای خشونت‌های حکومتگران، کار سیاست‌پیشگانی است که از آب گل‌آلود به نفع خودشان ماهی می‌گیرند.

منبع: کانال تلگرامی شیرین عبادی https://t.me/shirinebadiofficial



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy