مجید محمدی - کیهان لندن - در جریان اعتراضات پس از مرگ جرج فلوید رسانهها در سراسر دنیا انبوهی از واقعیات ناقص و یکطرفه و احساساتی را بعلاوه دروغ و تبلیغات سیاسی به خورد خلایق دادهاند بدون دادن پسزمینهها و اطلاعات آماری. آنها تنها از خشونت پلیس «سفید» علیه «سیاهپوستان» و «نژادپرستی جامعهی آمریکا و پلیس علیه سیاهپوستان» به عنوان پسزمینهی شورشها و اعتراضات سخن گفتند در حالی که «نژادپرستی جامعهی آمریکا و پلیس مناطق مختلف آن» یک برساختهی موهوم و بدون شواهد است و اعتراض به پلیس نیز هیچ رابطهای با آتش زدن کلیساهای تاریخی، غارت ساختمان سیانان و مغازههای مردم و آتش زدن اموال خصوصی ندارد.
وقتی اهالی رسانه خود را فعال سیاسی و رسانهها را بوق تبلیغاتی برای تحریک عمومی تصور کنند چنین بلایی بر سر رسانه و جامعه میآید.
طیف شرکتکنندگان
به مجموعههای فیلمها و تصاویر گرفته شده از اعتراضات پس از مرگ جرج فلوید نگاه کنید و شعارها و دستنوشتهها را مرور کنید. ناراحتی و عصبانیت ناشی از عدم اجرای عدالت جرقهی اعتراضات نیست چون اعتراضات پس از سه روز آغاز شد زمانی که چهار مامور پلیس اخراج و مامور خاطی نیز متهم به قتل و زندانی شده بود. مقامات قضایی غیر از این باید چه میکردند؟ جرقهی اعتراضات را کسانی زدند که فرصت را برای هرج و مرج مناسب میدیدند. حدود سه ماه جوانان ۱۴ تا ۲۵ ساله در خانه مانده و چهل میلیون نفر هم بیکار شدهاند.
ویژگی مشترک معترضان تنفر از ایالات متحده و قانون و ایدهی این کشور است. در این اعتراضات خواه نوع مسالمتآمیز و خواه خشن آن طیفی از مهاجرانی که به شهروندی پذیرفته نشدهاند (با پرچم مکزیک)، طرفداران خامنهای که میخواهند به دلیل تحریمها ایالات متحده را بهم بریزند تا ترامپ برود و بایدن بیاید، اسلامگرایان طرفدار القاعده و داعش، کمونیستهایی که از شرکتهای بزرگ متنفرند، بزهکاران و خردهجنایتکاران خیابانی که از بیعرضگی شهرداران و فرمانداران «دمکرات» برای غارت مغازهها استفاده میکنند، فرزندان طبقهی نخبه و ثروتمند که هوس چه گوارا شدن دارند (ثروتمندان فقیرنما)، دانشگاهیانی که هیچ چیز از جامعهی آمریکا نمیدانند بجز آنکه «سیستماتیک نژادپرست» است (فعلا این ادعا مد زمانه است و با آن میتوان شغل دانشگاهی گرفت) و کسانی که در سال ۲۰۱۶ از ترامپ شکست خورده و نتوانستهاند وی را در ۳.۵ سال گذشته از قدرت پایین بکشند، حضور فعال دارند.
اتحاد «مقاومت سیاسی» و «جنایت اجتماعی»
اعتراضات بعد از مرگ جرج فلوید- که در شرایطی دردناک دار فانی را وداع میگوید- هیچ ربطی به او و کشته شدنش ندارد. سه روز بعد از مرگ وی پلیسی که زانو برگردن وی نهاد بازداشت شد و سه پلیس دیگر که مانع همکار خود نشده بودند نیز از کار اخراج شدند. این سریعترین واکنش دستگاه قضایی در موارد مشابه بوده است. رفتار و سازمان و شعارهای تظاهرکنندگان اما نشان میدهد که موضوع آنها عدالتخواهی نبوده و نیست. هدف آنها و رهبرانشان در رسانهها، دولتهای محلی و ایالتی و همچنین سازمانهای تروریستی مثل «آنتیفا» تخریب جامعهی آمریکاست.
گسترش اعتراضات اخیر نتیجهی همپیمانی دو گروه است: «دمکرات»هایی که با بر هم زدن نظم و نقض قانون میخواهند دولت ترامپ را ناتوان نشان هند و او را در انتخابات نوامبر شکست دهند و چپهای کمونیستی که میخواهند جامعه آمریکا را از میان ببرند تا از خاکسترهای آن، خود به عنوان رهبران آمریکای کمونیست ظهور یابند! در این میان بزهکاران و جنایتکاران خیابانی (در کنار طرفداران خامنهای و تروریستهای اسلامگرا) از فضایی که توسط دو گروه بالا ایجاد شده برای اهداف خود بهره میبرند.
تبعیض و تعصب ملک شخصی هیچ گروهی نیست
در همهی جوامع تبعیض و تعصب وجود دارد. اما مشکل تبعیضها و تعصبات در ایالات متحده یک مشکل دولتی و سیاسی و قانونی نیست چون در قوانین و تصمیمات سیاستمداران، قانون و سیاست تبعیضآمیز و متعصبانه وجود ندارد. اگر چنین میبود تا کنون به دیوان عالی ارجاع شده بود. تبعیضها و تعصبات در رفتار خود مردم با یکدیگر است که دولت حقوقی و قوانین آن را به درستی مهار میکند. تفسیر و تعمیم «رفتار خود مردم» به عنوان نژادپرستی به ساختارهای جامعهی آمریکا نادرست است چون این تبعیضها و تعصبات یکطرفه نیست. اگر جامعهی آمریکا را بطور سیستماتیک نژادپرست تلقی کنیم هیچ قوم و اقلیتی از آن مبرّا نمیمانَد چون یک گروه نمیتواند ادعا کند که بر فراز سیستم نشسته است.
از سوی دیگر بسیاری از تبعیضهای یادشده درواقع یا توهم تبعیض است (مثل جریمه شدن اعضای یک گروه به خاطر تخلف رانندگی) یا روال عادی جامعه است مثل اینکه امروز اکثر بازیکنان تیمهای خوب بسکتبال آفریقاییتبار هستند چون خوب بازی میکنند. این موضوع را نمیتوان تبعیض علیه اروپاییتبارها یا آسیاییتبارها دانست. به همین ترتیب سهم نسبی بالای دانشجویان آسیاییتبار در دانشگاههایی با رتبهی برتر به واسطهی تبعیض علیه دیگران نیست بلکه به دلیل تلاش بیشتر آنهاست. اتفاقا بسیاری از دانشگاهها برای دانشجویان یهودی و آسیاییتبار که نمرات خوبی دارند سهمیهی محدودکننده میگذارند و علیه آنها تبعیض روا میدارند تا دیگر اقلیتها نیز در آنها حضور داشته باشند.
مد «نژادپرست» و «زندگی سیاهان اهمیت دارد»
در روزهای اعتراضات و شورشها در ایالات متحده برخی جوانان ایرانی که در عمر خود در برابر سرکوب جمهوری اسلامی سکوت کردهاند، تحت تاثیر مُد روز یکباره ضد آمریکایی و طرفدار سیاهان آمریکا شدهاند. آنها که حکومت شبانهروز اسلحهاش را روی گردنشان گذاشته و روی آنها ایستاده یکدفعه متوجه شدهاند که باید غم دیگران را بخورند آنهم کسی را در جامعهای که هر دو، نه آن فرد و نه آن جامعه، را نمیشناسند. این مُد روز نه تنها جوانان طبقات ممتاز در اروپا و آمریکا را فرا گرفته تا حدی که از غارت و آتش زدن کلیسا و کتک زدن صاحبان کسب و کار دفاع میکنند بلکه کشوری را که پلیس شهرهایش با حداکثر خودداری با فاشیستها و کمونیستها و اسلامیستها برخورد میکند، فاشیست و نژادپرست میخوانند.
افسانهی نژادپرستی پلیس در آمریکا
رهبران «دمکرات»ها همراه با چپهای کمونیست و اسلامگرایان بر این باورند که سیستم عدالت کیفری در ایالات متحده با «سیاهان» به گونهای متفاوت از «سفیدها» رفتار میکند. این ادعای بیاساس امروز به یک آموزه در همهی دانشگاههای آمریکا تبدیل شده که گویا جامعهی آمریکا «بطور سیستماتیک» نژادپرست است و بر نژادپرستی بنیان گذاشته شده است. این سخنان کلیگوییهای بیپایه است و با هیچ آمار و تحقیقی قابل اثبات یا تبیین نیست. رفتاری که با جرج فلوید صورت گرفت اصولا رفتار جاری در ۳۷۵ میلیون مواجههای که پلیس در شهرهای مختلف آمریکا با مردم دارد نیست. شواهد موجود در نظام کیفری آمریکا هیچگونه گرایش منفی نسبت به یک نژاد یا قومیت یا جنسیتی را در بازداشتها، تحقیقات و فرایندهای قضایی نشان نمیدهد. جرم و رفتار ظنآلود تعیین کنندهی واکنش پلیس است و نه رنگ پوست افراد.
در سال ۲۰۱۹ افسران پلیس ۱۰۰۴ نفر را مورد اصابت گلوله قرار داده و کشتهاند که اکثر آنها مسلح یا خطرناک بودهاند. آفریقاییتبارها کمتر از یک چهارم این افراد را تشکیل میدادهاند (۲۳۵ نفر). این نسبت از سال ۲۰۱۵ تغییر نکرده است. سهم قربانیان آفریقاییتبار کمتر از نرخ جرم آنهاست چون تیراندازی پلیس تابع مواردی است که پلیس با افراد مسلح و خشن روبرو میشود. در سال ۲۰۱۸ افریقاییتبارها ۵۳ درصد ارتکاب به قتل و ۶۰ درصد سرقتها را انجام دادهاند با اینکه تنها ۱۳ درصد جمعیت هستند.
پلیس در این سال ۹ آفریقاییتبار غیرمسلح و ۱۹ اروپاییتبار غیرمسلح را با اسلحه به قتل رسانده است. این ارقام در سال ۲۰۱۵ به ترتیب ۳۸ و ۳۲ بوده است. در سل ۲۰۱۸، ۷۴۰۷ آفریقاییتبار توسط پلیس کشته شدهاند که آن ۹ قربانی تنها یک دهم درصد از این رقم است. احتمال کشته شدن یک افسر پلیس ۱۸.۵ برابر آفریقاییتبارانی است که به دست پلیس کشته شدهاند. در هفتهی قبل از مرگ جرج فلوید، ۸۰ آفریقاییتبار در شیکاگو مورد اصابت گلوله قرار گرفتند که ۲۱ تن از آنها جان خود را از دست دادند و تیراندازان در همهی موارد خود آفریقاییتبارها بودهاند. علت قتل هشت برابری آفریقاییتبارها نسبت به اروپایی تبارها نه تیراندازی پلیس بلکه خشونت مجرمانه در میان خود آنها بوده است. تحقیقی که در سال ۲۰۱۹ توسط آکادمی ملی علوم منتشر شده نشان میدهد که «هیچ شاهدی مبنی بر شکاف ضد سیاه در احتمال اصابت کشندهی گلوله توسط پلیس وجود ندارد.» تحقیقی که در فیلادلفیا در سال ۲۰۱۵ توسط وزارت دادگستری انجام شد نشان میدهد که احتمال تیراندازی افسران آفریقاییتبار پلیس به مظنونان غیرمسلح آفریقاییتبار بیشتر از افسران اروپاییتبار بوده است. مطالعهی دیگری توسط رولاند گریر اقتصاددان دانشگاه هاروارد نشان داد که هیچ شاهدی برای تبعیض نژادی در تیراندازیها در ایالات متحده وجود ندارد. البته کسانی که انگیزهی سیاسی و نگاه فرقهای و قبیلهگرا به عالم دارند، همهی این تحقیقات را نادیده میگیرند.
رهبران ناشایست، جنبشهای کور
در یکصد سال گذشته جنبشهای سیاهان راهبردها و رهبران متفاوتی داشتهاند. این راهبردها و رهبران تقریبا همیشه در ارتقای زندگی همراهان خود شکست خوردهاند بجز یک نفر و راهبرد وی: جنبش ضد خشونت مارتین لوتر کینگ. او توانست بسیاری از تبعیضها را از پیش پای آفریقاییتبارها بردارد (مثل جدایی مکانی از اروپاییتبارها) و علت موفقیت وی نیز مسالمتآمیز بودن حرکتاش بود. تا کنون چندین بار در اعتراض به قتل مردان سیاه بدون اسلحه توسط پلیس حرکتهایی صورت گرفته اما چون به غارت و آتشسوزی انجامیده نتیجهی معکوس داده یا اصولا نتیجه نداده است. اگر جامعهی آمریکا بطور سیستماتیک نژادپرست میبود، امکان رفع تبعیضهای گذشته وجود نمیداشت. در نتیجهی عمل رهبران ناشایست، جنبشهای سیاهان به ابزار سیاسی چپ برای کسب قدرت و سوء استفادهی اسلامیستها تبدیل شده است. پیوند عمیق اکثر رهبران جنبشهای آفریقاییتبارها با جریان چپ آنها را به زائدهای از این جریان تبدیل کرده و همین امر مانع پیشرفت آنها در حیطههای مختلف شده است. «دمکرات»ها برای خرید رأی اقلیتها به سیاست هویتی دامن میزنند اما در حل مشکلات آنها ناتوان بودهاند.