ای که هر دم میشوی خونخوارتر
در شمار ننگ و خون، ضحاک تر
*
خون چکد از دست و از چنگالِ تو
از شغال و روبهان مکار تر
*
سر فرو در برفِ غفلت بُردهای
آن چنان کز کبکِ کوهی کورتر
*
جلوهها بر منبر و محفل کنی
گویِ نخوت در گلو، پربادتر
*
بوی خون میآید از هر تاکِ تو
مستی ت آتش زند بر خشک و تر
*
قبلهِ دزدان بُود در بیتِ تو
از طوافش فاسدان پروارتر
*
جان سِتانیای پلید از پهلوان؟
داغُ ما از لالهها بس داغ تر
*
چون نگیرد کین تو یکدم قرار
نیست کاری ازعزلِ تو، شایسته تر
*
*
*
Tuesday, Sep 15, 2020