گزینه ماشه فعال شد و نشد
کیوان حسینی - بیبیسی
تمامی ابهام سیاسی و حقوقی ایجاد شده بر سر تحریمهای بینالمللی ایران در همین یک جمله خلاصه میشود. چرا که نه فقط کارشناسان روابط بینالملل و تحلیلگران سیاست جهانی، بلکه شخص دبیرکل سازمان ملل هم درست نمیداند با این موضوع چگونه باید برخورد کند.
نامهای که آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل برای شورای امنیت ارسال کرد، مجموعهای است از جملات پیچیده که از نظر حقوقی برای او هزینهای نداشته باشد، اما در عین محتوایی ساده دارد: دبیرکل نمیداند باید چه کند. او نوشته که به دلیل همین شرایط مبهم گامی برنمیدارد.
دبیرکل سازمان ملل پیشتر اعلام کرده که در مساله گزینه ماشه و اختلافات درون شورای امنیت، بیطرف است. قدرت اصلی در سازمان ملل در دست شورای امنیت است که در ساختار حکمرانی جهانی، عالیترین نهاد تصمیمگیری است. این نهاد به شکلی طراحی شده که در زمان اختلاف نظر میان پنج قدرت اصلی (بریتانیا، آمریکا، فرانسه، روسیه و چین) امکان تصمیمگیری ندارد.
ریشه ابهامات درباره گزینه ماشه نیز ریشه در اختلافات درون شورای امنیت دارد؛ اختلافاتی که ۳۰ روز پیش و در زمانی که آمریکا ادعا کرد گزینه ماشه را فعال کرده است آغاز شد. اگر ادعای آمریکا به رسمیت شناخته میشد، در این مدت میبایست قطعنامهای برای تمدید لغو تحریم ایران در شورای امنیت به رای گذاشته میشد تا با وتوی آمریکا روبهرو شود و عملا تحریمها باز میگشتند.
اما خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ به مبنای استدلال حقوقی دیگر اعضای شورای امنیت، از جمله متحدان اروپایی واشنگتن تبدیل شد و موجب شد تا روسای دورهای شورای امنیت در یکماه اخیر (کشورهای اندونزی و نیجر) اعلام کنند که در ارتباط با ادعای آمریکا اقدامی انجام نخواهند داد.
بر اساس متن قطعنامه ۲۲۳۱، اگر هیچ کشوری قطعنامه تمدید لغو تحریم را ظرف ۱۰ روز بعد از فعال شدن ماشه ارائه نکند، وظیفه ارائه این قطعنامه بر عهده رئیس شورای امنیت است. وقتی اندونزی و نیجر از این اقدام خودداری کردند، عملا روندی بروکراتیک که در نهایت ممکن بود تبعات حقوقی مورد نظر آمریکا را داشته باشد، متوقف شد.
اگر قطعنامه مورد نظر به شورای امنیت ارائه میشد و به دلیل وتوی آمریکا تصویب نمیشد، ابهامی در ابعاد فعلی شکل نمیگرفت. و البته اگر بعد از اینکه رئیس دورهای شورای امنیت اعلام کرد اقدامی در این زمینه انجام نمیدهد، آمریکا از موضع خود عقبنشینی میکرد، باز هم وضعیت مبهم فعلی شکل نمیگرفت.
مساله قدرت آمریکا
حالا با این وصف پرسش این است که اگر بر اساس مبانی حقوقی (از جمله متن قطعنامه ۲۲۳۱ و واکنشهای رسمی روسای شورای امنیت)، امکان بازگشت رسمی تحریمهای شورای امنیت علیه ایران ممکن نشده، پس چرا همچنان همه درباره آن سخن میگویند؟ چرا قدرتهای مختلف ۳۰ روز بعد از ادعای آمریکا، بیانیه صادر میکنند و تاکید میکنند که گزینه ماشه فعال نشده؟
پاسخ در قدرت، نفوذ و اعتبار بینالمللی آمریکا نهفته است. در ساختار بینالمللی امروز که در جهان پسا-جنگ سرد از سوی برخی نظریهپردازان روابط بینالملل یک ساختار تکقطبی توصیف میشود، آمریکا تنها کشوری است که کماکان توصیف کلیدی "ابرقدرت" را یدک میکشد؛ عنوانی که در موقعیتی مانند امروز عیارش سنجیده میشود.
میزان قدرت آمریکا (بر اساس دستهبندیهای گوناگون مانند قدرت نرم و سخت، یا قدرت نظامی و اقتصادی، یا قدرت ساختاری و نهادی و ...) به شکل قابل ملاحظهای از دیگر بازیگران سیاست جهانی بیشتر ارزیابی میشود و این کشور را در موقعیتی استثنایی قرار داده است. این قدرت موجب میشود که تصمیمات کاخ سفید، بسیار فراتر از نظرات و تصمیمات بسیاری دیگر کشورهای جهان بر مناقشات جهانی اثر بگذارد.
این موقعیت همچنین موجب شده تا نه تنها بسیاری با دقت اظهارنظرها و واکنشهای وزارت خارجه آمریکا در ارتباط با مساله گزینه ماشه را دنبال کنند، بلکه به آن واکنش نشان بدهند و تلاش کنند تا نظر آمریکا را تغییر دهند. واشنگتن اگرچه در مساله گزینه ماشه در شورای امنیت تنها ماند، اما با این حال در تلاش است تا ثابت کند که یک تنه میتواند حرفش را به کرسی بنشاند.
به بیان دیگر، فراتر از مساله ایران، وقتی آمریکا با مخالفتی قابل توجه در سطح بینالمللی روبهروست، انگیزه مضاعفی برای پافشاری بر موضع خود دارد. این انگیزه نتیجه اهمیت رویاروییهایی از این دست بر موقعیت و اعتبار بینالمللی این کشور است؛ شمشیری دو لب که اگر به نتیجه برسد جایگاه جهانی آمریکا را تثیبت میکند و اگر شکست بخورد، به این موضعیت ضربه میزند.
در مقابل، از رقبای جهانی مانند روسیه و چین، تا متحدین اروپایی مانند بریتانیا و فرانسه که احساس میکنند موضعشان هیچ اثری بر سیاستهای واشنگتن ندارد، انگیزه مشابهی برای مقاومت دارند. آنها در تنشهایی شبیه به مساله تحریم ایران، در برابر گزینه پذیرش سلطه همهجانبه آمریکا یا عقب راندن این کشور و کسب اعتبار قرار میگیرند؛ شرایطی شبیه به موضع روسیه در کوزوو و بنبستی که در شورای امنیت بر سر استقلال این منطقه به وجود آمده است.
به زبان ساده، منطق اجرا یا عدم اجرای تحریمهای قدیمی شورای امنیت علیه ایران، در حال حاضر منطق سیاست بینالملل است تا جزییات حقوقی اختلاف نظر. به همین دلیل نیز به جای عوامل حقوقی، مبانی دنیای سیاست مانند قدرت و اعتبار تک تک بازیگران، بر نتیجه نهایی اثر بیشتری خواهد داشت.
مساله انتخابات آمریکا
این میان، سایه سنگین انتخابات آمریکا نیز بر مناسبات مرتبط با گزینه ماشه و تحریم ایران قابل ردگیری است.
تا این انتخابات تنها یک ماه و نیم باقی مانده است. و اگر دونالد ترامپ در این انتخابات شکست بخورد، رقیب او وعده داده که به برجام بازگردد؛ اتفاقی که هم شورای امنیت و سازمان ملل را از یک سردرد بزرگ نجات میدهد و هم دل متحدین اروپایی واشنگتن را شاد خواهد کرد. آنها همچنان معتقدند که برجام جلوی دستیابی ایران به بمب اتمی را میگیرد.
برای کشورهایی مانند بریتانیا و فرانسه که به رغم اتحاد استراتژیک با آمریکا، در مساله تحریم ایران جلوی واشنگتن ایستادهاند، این استراتژی میتواند یک استراتژی کوتاه مدت باشد. چرا که در صورت باخت ترامپ، بحران برجام منتفی است و در صورت برد او، احتمال بازنگری در این استراتژی متناسب با رفتارهای احتمالی ایران وجود دارد.
حتی برای روسیه و چین نیز که از آنها به عنوان فروشنده احتمالی تسلیحات به ایران نام برده شده، وضعیت فعلی در زمینه انتخابات میتواند معنای متفاوتی داشته باشد. تا روزی که تحریمهای تسلیحاتی ایران به پایان برسد حدود یکماه باقی مانده. یعنی این تحریمها حدود دو هفته قبل از انتخابات آمریکا به پایان میرسند.
فارغ از اینکه اصولا جمهوری اسلامی ایران آمادگی خرید تسلیحاتی قابل توجهی دارد یا نه، فاصله کوتاه آن روز تا انتخابات آمریکا موجب خواهد شد که به احتمال بسیار زیاد، مساله تنشآفرین فروش تسلیحات به ایران به بعد از انتخابات آمریکا موکول شود. یکی از انگیزههای اصلی دولت کنونی آمریکا برای انتخاب مسیر گزینه ماشه، در واقع تلاش برای جلوگیری از تحریم تسلیحاتی ایران بوده که عملا تا انتخابات احتمال تغییر قابل ملاحظهای در شرایط ایران بسیار کم است.
اینکه سطح تنش آمریکا و ایران از امروز به دلیل ادعای آمریکا وارد مرحله تازهای خواهد شد یا نه، به عمکلرد واشنگتن در یک ماه و نیم باقی مانده تا انتخابات بستگی دارد. آمریکا این گزینه را دارد که حتی در سطح نمادین، با ارجاع به قطعنامههای پیشین شورای امنیت به اقداماتی دست بزند که بسیار تنشزا باشند. مثلا کشتیهای ایرانی را متوقف، بازرسی یا حتی توقیف کند.
اقداماتی شبیه به این میتواند با هدف اصرار بر اجرای قطعنامهها انجام شود، اما تبعاتی غیرقابل کنترل به بار بیاورد و نقطه آغاز یک پینگ پنگ تنشزای جدید تبدیل شود. برخی این نگرانی را مطرح میکنند که به جای محاسبات دیپلماتیک، اثرات احتمالی چنین تنشی بر افکار عمومی رایدهندگان آمریکایی به عاملی برای تصمیمگیری تبدیل شود .
اما این نگرانی بیشتر به یک گمانهزنی عامهپسند درباره کارزار انتخاباتی دونالد ترامپ متکی است، تا مستندات موجود. در عمل، مساله گزینه ماشه در حال حاضر چیزی بیش از جدال لفظی و نبرد بیانیهها و رجزخوانی سیاستمداران عالیرتبه نیست.