این روزها شاهدیم که گفتگوها پیرامون «پیمان نوین» شاهزاده رضا پهلوی در میان ایرانیان، بویژه ایرانیان برانداز، بسیار بالا گرفته است. بحث و گفتگو بر سر نوع نظام آینده نیز به یکی از موضوعات مورد توجه مخالفین جمهوری اسلامی و حتی «عاملی برای تفرقه افکنی میان براندازان»، از سوی حامیانِ نظام، تبدیل شده است.
البته شاهزاده رضا پهلوی در یکی از کتابهایشان با نام «زمان انتخاب» میگویند: «امروز بحث کردن در مورد شکل حکومت آینده، زودرس است. پیش از آنکه چپ باشیم یا راست، مدافع حکومت پادشاهی باشیم یا جمهوری خواه، ما دموکراتهای عرفی گرایی هستیم که میخواهیم به نظام حکومت دینی در ایران پایان دهیم .امروز مهم مخالفت اساسی و بدون سازش ما با جمهوری اسلامی است. نمی توان در این مورد موضع بینابینی داشت. یا باید مدافع جمهوری اسلامی بود، یا مخالف آن. در اینجا روی سخن من با طرفداران جمهوری اسلامی نیست. اما کسانی که مخالف نظام کنونی هستند، باید با یکدیگر گفتگو کنند و به جبهه واحدی برسند.»
به همین سبب گفتگو میان براندازان و مخالفان جمهوری اسلامی از هر دو گروه پادشاهی خواه و یا جمهوری خواه مهم و ضروری است.
گمان نمیکنم رسیدن به دموکراسی تنها دغدغه گروهی از جمهوری خواهان باشد. و منطقا مشروطه خواهان نیز به دنبال ایجاد یک دیکتاتوری دیگر، آن هم پس از تجربه «دیکتاتوری جمهوری اسلامی» نیستند. و خواهان رسیدن به یک دموکراسی پایدار برای آینده ایران می باشند. غیر منطقی به نظر میرسد که باور کنیم تنها این، «گروهی از جمهوری خواهان» هستند که دغدغه دموکراسی و حقوق بشر دارند و باقی ایرانیان به دنبال برپایی یک دیکتاتوری دیگر در ایران می باشند.
شاید در این بین، توجه به برخی نکات مورد بحث میان این دو نگرش، به گفتگوی بهتر و منطقی تر کمک کند. برای نمونه، برخی مخالفین پادشاهی پارلمانی بر این باورند که در حکومت با پادشاهی پارلمانی رییس دولت نمی تواند انتخابی باشد. حال آنکه در کشورهای با پادشاهی پارلمانی، همچون سوئد، هلند، انگلستان، نروژ، دانمارک، بلژیک، ژاپن، وغیره نیز نخست وزیر توسط پارلمان که منتخب مردم است؛ «انتخاب» میشود.
این گروه از منتقدان پادشاهی پارلمانی، بر این باورند که قیاس کردن ایران با کشورهایی همچون سوئد، نروژ، هلند و ... اشتباه است و ایران به دلیل بافت فرهنگی و شرایط جغرافیایی که در آن قرار دارد هرگز نمی تواند به سوئد، نروژ، هلند، انگلستان، و یا حتی ژاپنِ غیر اروپایی تبدیل شود و در نهایت به یک دیکتاتوری منجر خواهد شد.
اگر فرضیه این گروه از منتقدان را درست در نظر بگیریم، پس بنا بر گفته آنها پیرامون بافت فرهنگی و شرایط ویژه ایران، یک جمهوری جدید در ایران نیز هرگز به دموکراسی نخواهد رسید و در نهایت یکبار دیگر به یک «جمهوری-دیکتاتوری» ختم خواهد شد. و یا در خوشبیانه ترین حالت به جمهوری پاکستان، افغانستان، ترکمنستان، آذربایجان، روسیه ی پوتین، و یا جمهوری اردوغانی خواهد رسید.
با نگاهی به کشورهای با «پادشاهی پارلمانی» در جهان خواهیم دید که تقریبا بیشتر کشورهای با ثبات، رفاه اقتصادی، برخوردار از دموکراسی پایدار و برابری میان حقوق شهروندان فارغ از جنسیت، قومیت و مذهب؛ کشورهای با پادشاهی پارلمانی هستند. و از قضا، میبینیم که بسیاری از دیکتاتوری های جهان امروز، حکومتهایی با «نظام جمهوری» هستند. و نمونه های موفق جمهوریت تنها به چند کشور همچون آمریکا، فرانسه، و کانادا ختم می شود. که با استدلال همین دوستان جمهوری خواه، که بافت فرهنگی، شرایط جغرافیایی و همسایگان ایران را دلیل دیکتاتوری شدن پادشاهی پارلمانی در آینده عنوان می کنند، جمهوریت ایران نیز هرگز به همین چند نمونه موفق نخواهد رسید و تبدیل به یک «جمهوری-دیکتاتوری» دیگر خواهد شد.
یکی دیگر از ایرادهایی که برخی از این گروه جمهوریخواهان به طرفداران پادشاهی پارلمانی وارد میکنند این است که چرا مشروطه خواهان شاهزاده رضا پهلوی را «رهبر» میدانند. و اینکه در طیف جمهوریخواه هیچ شخصی به عنوان رهبر وجود ندارد را دلیل بر دموکراتیک تر بودن خود میدانند. بسیاری از مشروطه خواهان شاهزاده را نه تنها به این دلیل که فرزند پادشاه فقید است، بلکه به عنوان شایسته ترین، خردمندترین و میهندوست ترین فردی که میتوان برای رهبری ایران برگزید، باور دارند.
و در مقابل، بسیاری از مخالفان شاهزاده نه تنها هیچ دلیل و توجیه منطقی برای دشمنی و مخالفت با وی ندارند؛ که گاها حتی برخی از آنها، به اصول ابتدایی دموکراسی نیز پایبند نیستند. و شاید به همین دلیل نیزنمی توان در میان آنها آلترناتیوی پیدا کرد.
گروهی نیز میگویند اگر قرار است پادشاه در امور کشور دخالت نکند، اصلا چرا باید وجود داشته باشد. نباید فراموش کرد که نظام پارلمانی، که موفق ترین نمونه های دموکراسی های پایدار در جهان از این نوع نظام هستند، در دو شکل «پادشاهی پارلمانی» و «جمهوری پارلمانی» وجود دارند. در جمهوری پارلمانی - همچون آلمان - نیز «رییس جمهور» یک نهاد تشریفاتی است و نخست وزیر یا صدراعظم، رییس دولت است. البته با این تفاوت که به طور مثال فرانک والتر اشتاین مایر رییس جمهور کنونی آلمان، - به دلیل اینکه در یک مدت زمان محدود و مشخصی در کاخ بلویو زندگی می کند، و پیش و پس از او رییس جمهوران دیگری بودند و خواهند آمد - از محبوبیت پادشاهی همچون ویلهلم الکساندر، پادشاه هلند، و یا پادشاه و خاندان سلطنتی سوئد برخوردار نیست و نمیتواند نقشی در حفظ «وحدت ملی» کشور داشته باشد.
و در پایان، پیام «پیمان نوین» شاهزاده رضا پهلوی، تعیین نوع حکومتِ آینده ایران نیست. بلکه دعوتی است برای همکاری و دوستی میان براندازان، ایرانیانی که خواهان گذار از این رژیم و رسیدن به «ایرانِ نوین» هستند. یادآوریِ «مسئولیت فردی» یکایک شهروندان در براندازی است. «دستی برای دوستی»ست، که خواهان اتحاد مردم است. دوستی و اتحاد میان گروهها و افرادی که پراکنده اند. ما به اتحاد و «پیمانی نوین» برای گذشتن از این دیکتاتوریِ ایران ستیز، نیازمندیم.
سرنوشت ایران بعد از ترامپ، کورش عرفانی
درسهایی از انتخابات امریکا! ناهید حسینی