«جمهوری اسلامی» حکومتی ست منبعث از خاستگاه شریعت ایجابیِ متصلبِ اسلام. بر این پایه بیش از چهل سال است که کشور ایران در همه ابعادش زیر و زبر شده و در حال سقوط آزاد است. روحانیت شیعی ایران که زمام امور را در همه این سالها در کف خود داشته نماینده و حامل عقب مانده ترین ارزشهای فرهنگ اسلامی ما بوده و منافع قدرتش همچنان در بسط همین ارزشهای سنت اسلامی تأمین میگردد. از اینرو با تمام توان تلاش میکند تا خدشهای بر حفظ قدرتش وارد نشود اگر شده همه ایران را به حراج گذارد و بر بیدادگریاش دو چندان بیافزاید. اعدام نوید افکاری، روح الله زم و برادران ریگی در بلوچستان نمونه چنین بیدادگری از سوی این نظام جهالت پیشه است. چنین حکومت هایی که تا اعماق در لجن فرو رفته باشند قادر نمیشوند با مردم خود از در آشتی برآیند و با فضای جدید و گرایش نوین جامعه، سازگاری نشان دهند. به همین جهت چنین حکومتی هایی دیر یا زود رو به فنا میروند اما پیش از آن هر چه بر سر راهشان واقع شده باشد را نابود میکنند. اینجاست که برای پیشگیری از نابودی بیشتر کشور ایران از سوی این نظام واپسگرا، آن قدرت که قادر باشد در نقطه مقابل آن بایستد مطرح میشود. بی تردید چنین قدرتی، قدرت سکولاریسم است.
سکولاریسم را میتوان در دو وجه ترسیم کرد؛ وجه فکری/نظری و وجه سیاسی/ تشکیلاتی. در واقع وجه فکری/نظری سکولاریسم به وجه سیاسی/تشکیلاتی، رمق و جان میبخشد. از اینرو جامعه ایرانی پیش از هر چیز نیازمند تدوین نظری سکولاریسم است. درست است که دیگر در هر کوی و برزن زمزمه سکولاریسم بر زبانها جاری ست اما صدای بلندی نیست تا این نظام دینی را به لرزه درآورد. این زمزمهها فقط در همآواییشان میتوانند پژواک داشته باشند. در ایجاد این همآوایی هماهنگی لازم است تا از مجموع آنها بتوان در تدوین جمعی سکولاریسم در وجه نظر، اهتمام ورزید. در نزد ایرانیان، پیش از هر چیز لازم است تا مفهوم سکولاریسم فهم و درک شود. برای این منظور میبایست به امر تدوین جمعی و همگانی سکولاریسم همت گمارد تا تعریف معین و واقعیاش تبیین شده و به همین مناسب مقبولیت اجتماعی و سیاسی پیدا کند. واقعیت اینست که سکولاریسم در وجه نظر در نزد ایرانیان غیبت دارد. و به همین دلیل است که هر کس و هر گروه ضمن سکولار دانستن خود، خود را به تنهایی تأمین کننده منافع و مصالح ایران و ایرانی میپندارد. دلیل فرقه گرایی حاکم در میان ما، از فقدانِ تدوین و تبیین نظری سکولاریسم است. «روشنفکران» محافظه کار و فرصت طلبان در پیرامون این حکومت نیز، در ایجاد لاینحل ماندن مفهوم نظری و سیاسی سکولاریسم، نقش ایفاء میکنند.
کسانی مانند مسعود بهنود که در راه تدوین مفهوم روشنفکر در تعریف مدرن آن، سنگ اندازی میکنند کسانی هستند که در راه تدوین و ارائه جمعی مفهوم سکولاریسم نیز سنگ اندازی میکنند. این سنگ اندازی به تقویت فرقه گراییِ گروهی دامن میزند و هر نوع مجال را برای اتخاذ آلترناتیو سیاسی/تشکیلاتی سلب میکند. آلترناتیو سکولار در وجه سیاسی/تشکیلاتی، بدون تدوین نظریِ سکولار و تعریف مشخص از آن که پسندیده عموم مجامع ایرانی باشد، ممکن نیست. البته اینجا و آنجا مقالات و مطالب و حتا تألیف و طبع کتاب از سوی ایرانیان در زمینه سکولاریسم و لائیسیته صورت گرفته اما اینها هنوز نمیتوانند یک تدوین منسجم باشند. برای اینکه منظورم را از تدوین نظری سکولاریسم بهتر برسانم به تدوین دو نامه یکی در دوره ساسانی و دیگری در دوره سلجوقیان ارجاع میدهم؛ اولی به نام «نامه تنسر» و دومی «سیاست نامه» مشهور هستند. هر دو این نامهها معطوف به نوع خاص بینش دینی/شهریاری بوده که بر پایه آنها نظامهای سیاسی بنا شدند. بنابراین نظام سیاسی سکولار و تکثرگرا هم نمیتواند بدون تدوین نظری و مفهومی و درک مشترک از آن، به سامان رسد.
نیکروز اعظمی