Thursday, Apr 1, 2021

صفحه نخست » «قلندران بیدار»، در پاسخ به بیانیه توهین‌آمیز آقایان بهروز ستوده و حسن اعتمادی، ابوالفضل محققی

Abolfasl_Mohagheghi.jpgبه هر میزان که تلاش کردم خود را قانع بر این سازم که چشم بر اطلاعیه «دو قلندر بیدار»، آقایان بهروز ستوده و حسن اعتمادی ببندم و راه خود گیرم اما به قول سعدی «نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم»، چرا که بیانیه به‌طور مشخص و مستقیم روی سخن با من و من نوعی که از امضاکنندگان «نه به جمهوری اسلامی» هستیم، دارد. دقیق‌تر، کسانی که در توضیح این شعار و نقش تأثیرگذار و تجمع‌کننده آن می‌نویسند را مورد مذمت و شاید بهتر است بگویم تحقیر قرار داده است.

آن‌ها را ساده‌دلانی خطاب می‌کند که گویا بدون درک از عواقب چنین شعاری آن را پذیرفته و ضمن فریب‌دادن خود به فریب دیگران نیز از طریق تبلیغ و اشاعه‌ی آن پرداخته‌اند.

«شعاری که اکنون شما و برخی از امضاکنندگان کشف و شیفته آن شده‌اید و تصور می‌کنید که اکسیر رهایی و آزادی مردم ایران از شر حکومت اسلامی را یافته‌اید، باید توضیح دهید که چگونه با جمع‌آوری چند صد یا چند هزار امضا می‌خواهید همبستگی ملی ایجاد کنید و جمهوری اسلامی را براندازید؟! خود و دیگران را فریب ندهیم، در این حرکت چه چیز جدیدی وجود دارد که می‌تواند باعث وحدت ملی و به حرکت درآوردن مردم ایران شود؟.... بغرنج عبور از حکومت اسلامی را به حد شعار "نه به جمهوری اسلامی" تقلیل دادن و آن را پایه و اساس همبستگی ملی ایرانیان، با تبلیغات کاذب در فضای مسموم مجازی معرفی‌کردن و جارزدن که با هدف خدمت به جنبش و همبستگی ملی ایرانیان است، کاری است غیرمسئولانه در راه ساختن سرابی دیگر.»

این بیانیه کوتاه که به راحتی می‌توان خشم از کنار گذاشته شدن و ندادن جایگاه در خور به این منتقدان با پنجاه سال سابقه سیاسی را در آن دید، نه تنها به ساده‌دل خواندن افرادی چون من بسنده نکرده، بلکه بنا به سنت دیرینی که در تاریخ و فرهنگ ما علی‌الخصوص در فرهنگ چپ افراطی و راست افراطی به کرات می‌توان مشاهده کرد، نخست مدال افتخار پنجاه سال مبارزه سیاسی را بر گردن خود آویخته سپس به تخطئه تلاش دیگر مدافعان «نه به جمهوری اسلامی» پرداخته و آن را پروژه‌ای در خدمت قدرت‌های خارجی ارزیابی می‌کند و پیش‌برندگان آن را دلالان و شامورتی‌بازان سیاسی که هر از گاهی از کیسه خود شامورتی جدیدی بیرون کشیده تا مردم را دلخوش و مانع از شکل‌گیری یک مبارزه جدی شوند، معرفی می‌کند. من از این‌همه بی‌پروایی آقایان در اتهام‌زنی آشکار به من و من نوعی به‌راستی شوکه شدم. ممانعت از شکل‌گیری یک مبارزه جدی!:

«امیدواریم کسانی که مشغول گردوخاک کردن در فضای مجازی و تبلیغاتی پیرامون شعار نه به جمهوری اسلامی شده‌اند و امید کاذب ایجاد می‌کنند فردا که گردوخاک‌ها فرونشست جوابی برای مردم ایران داشته باشند... در پشت پرده و از درون جلسات اطاق‌های دربسته مجازی، طرح همبستگی ملی به‌وجود نمی‌آید و ما آن‌قدر ساده‌لوح نیستیم که با این شامورتی‌بازی‌ها دلخوش شویم و دیگران را دلخوش کنیم.»

این دو پارگراف داخل گیومه چکیده بیانیه آقای ستوده و آقای اعتمادی بود که بعد از پنجاه سال مبارزه سیاسی نتیجه کارشان توهین به شعور هزاران هنرمند، نویسنده، استادان دانشگاه، ارتشیانی که اگر با همین رژیم کنار می‌آمدند امروز درجه‌ای کمتر از امیران ارتش نداشتند، توهین به پزشکان، محققان، ورزشکاران، معلمان، کارگران، دانشجویان و مجموعه رنگین‌کمانی از کنشگران سیاسی است که زیر این شعار بسیج‌گرِ وحدت‌بخش گرد آمده‌اند و بر پای آن امضا نهاده‌اند. مجموعه‌ای که حضور آقای رضا پهلوی با مواضع شجاعانه اخیرش بر اعتبار آن در بین هزاران مبارز جوان داخل کشور افزوده است.

من نیز به‌عنوان یک فرد سیاسی که سابقه فعالیت نیم قرن سیاست‌ورزیم مشخص است روی سخنم با دو محترم صادرکننده بیانیه است، هر چند که لحن‌شان در برخورد با مدافعان این کمپین محترمانه نیست. من چند بار این بیانیه را خواندم؛ متأسفانه برعکس ادعای‌شان نقدی بنیادی در اثبات غلط بودن شعار «نه به جمهوری اسلامی» نیافتم. دریغ از یک دلیل روشن‌کننده بر غلط بودن این شعار. تأسف‌بارتر دریغ از یک شعار و راهکار عملی در جایگزینی آن. آقایان دلخور عصبی به تمسخر از فیل هوا کردن مدافعان «نه به جمهوری اسلامی» می‌گویند اما خود عاجز از یک تحلیل و دادن یک شعار ساده‌ی فراگیر که ۱۰ نفر حاضر به نهادن امضا پای آن باشند و از هوا کردن یک بادبادک دو قرآنی در هوا هستند!

به‌راستی که معجون غریبی هستیم ما روشنفکران! با پنجاه سال سابقه سیاسی هنوز قادر نیستیم منافع مردم را بر منافع خود، بر محوربینی و خودبزرگ‌بینی‌های خود مقدم بداریم! حداقل از «من» خود بکاهیم و نیم من شویم و نیمی به دیگران واگذاریم. ذهنیت ناروشن خود را در بیانیه‌ای نگذاریم که بیشتر نشان عصبیت دارد تا منطق و استدلال به‌جای واقعیت.

خود را قلندران بیدار می‌دانیم و دیگران را به خواب رفتگانی که گویا قادر به تشخیص «ه» از «ب» نیستند و فردا باید جواب‌گوی شعار انحرافی خود به مردم باشند. به مردم توضیح دهند که چرا جمهوری اسلامی را نفی می‌کردند؟ چرا خواستار وحدت کلمه، وحدت عمل بر سر شعار استراتژیک و وحدت بخش «نه به جمهوری اسلامی» بودند؟ توضیح دهند چرا به‌دنبال سرابی رفتند که جمهوری اسلامی را نمی‌خواست و این‌که چرا دنبال شعار آقایان اعتمادی و ستوده که نمی‌دانم در این مرحله شعارشان چیست و چگونه کار وحدت‌بخشی و فراگیرشدن را دنبال می‌کنند، راه نیفتادند؟ بله به قول شما «شب دراز است و قلندر بیدار»!

«مست جام غروریم، "ید" و نام هشیاریست...»!

اما:

«قلندرانِ حقیقت به نیم جو نخرند / قبایِ اطلس آن کس که از هنر عاریست».

ابوالفضل محققی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy