نیمه شب به خانهتان میریزند، هر چه هست جمع میکنند، از موبایل تا کتاب و عکس، سوال جواب میشوید، شاید هم کتک بخورید و بازداشت شوید. از کسب و کار و تحصیل محروم میشوید یا قبلا شدهاید، بعضی مواقع حتی جمهوری اسلامی در قبر هم آرامتان نمیگذارد: جرمتان ساده و در چهل سال گذشته ثابت بوده است: هویت دینی شما و گفتن نه به حکومت. آنچه نوشته شد، «یک اتفاق تکراری» در چهل سال گذشته و خاطره در ذهن بسیاری از اعضای اقلیتهای دینی است که تسلیم اراده حکومت و سیاست هویتزدایی آن نشدهاند. حکومت فقط درپی انسانزدایی از اقلیتهای دینی و محروم کردن آنها از حقوق برابر مانند سیاه پوستان در دوران آپارتاید آفریقای جنوبی نیست؛ بلکه درپی نابودی هویت آنها و ذوب آنها در چارچوب دینی حکومت است. همانطور که در دهه شصت میلادی برای سیاه پوستان آمریکا حضور در برخی از فروشگاهها و رستورانها ممنوع بود و برای نژادپرستان سفید پوست آزاردهنده، حضور بسیاری از بهاییان و نوکیشان مسیحی در جامعه ایران برای اسلامگرایان حاکم نشان از شکستشان در محو اقلیتهای «نامطلوب» است که ایدئولوژیشان را به چالش میکشد.
«خودکشی هویتی»
برخی اوقات فشار و جفا حکومت بر اقلیتهای دینی، به ضربه جسمی و روانی بر قربانیان ختم نمیشود، بلکه این افراد دست به خودکشی هویتی میزنند و گفتمان سرکوبگر را در مورد خود میپذیرند که شهروند دسته چندم هستند و باید از هر آنچه گفته میشود اطاعت کنند: درونی کردن خواست جلاد توسط قربانی.
رضا کاظم زاده، نویسنده و روانشناس مقیم بلژیک، میگوید: «با یکـی از جــلوههای پدیدهی شناختهشدهی درونی کردن خواست جلاد توسط قربانی روبهرو هستیم. این اعتقاد که هر چه در بیرون کمتر از ما بدانند کمتر هم به فکر آزار و اذیت ما میافتند. نوعی بیاعتمادی عمومی، نه فقط به ظالمان بلکه به نوع بشر به طور کلی، به هر کس که مثل ما نیست و در سرنوشت ما شریک نمیباشد.
به همین دلیل نیز هست که اساساً هر نوع دادخواهی با خود نوعی ترمیم و بازسازی پیوندهای اجتماعی را نیز به همراه دارد. از این زاویه، فرآیند دادخواهی نوعی مرهم گذاشتن بر زخمهای اجتماع و تقویت پیوندهای انسانی محسوب میشود». این طرز فکر موجب میشود که حتی بسیاری قبول کنند در کشوری که در آن اجدادشان صدها و هزاران سال زندگی کرده و برای دفاع از آن مانند دیگر شهروندان جان خود را دادهاند، حق یک شهروند درجه اول را فقط به دلیل باور دینیشان ندارند. جیمز بالدوین، نویسنده و از فعالان جنبش مدنی برای برابری حقوق سیاهپوستان در آمریکا مینویسد: «متقاعد شدن از این که یک زندگی ارزش کمتری از زندگی دیگران دارد و افراد سرکوب شده باید با شرایط دیکته شده زندگی کنند، از ارتکاب جرم بدتر است... گناه است.»
نه ترس، نه شرمساری
حکومت ایران دههها است که سعی کرده ترس را در اقلیتهای ایران نهادینه کند و آنها را شهروندانی کاملاً مطیع و درجه چندبسازد یا آنها را بهاییان، یارسانها و نوکیشان مسیحی آنها را مبدل به اشباح کند و وجودشان را به رسمیت نشناسد. افراد متعلق به گروه آخر، در صورت تاکید بر هویتشان و نپیوستن به دین حکومت، هدف اذیت و آزار حکومت قرار میگیرند؛ از محرومیت از تحصیل و کسب و کار گرفته تا زندان و اعدام. حکومت ایران با تبلیغات اقلیت هراسی خود حتی شهروندانی عادی را که در زمان جنگ مانند دیگر ایرانیان از کشورشان دفاع کردهاند، مبدل به موجوداتی غریب با صفاتی میکند که برای فهمیدن آن احتیاج به لغتنامه و گوگل کردن است، و نوکیشان مسیحیان، مبدل به «مبلغان مسیحیت تبشیری صیهونیستی» میشوند و بهاییان به «فرقه ضاله».
حکومت فقط درپی سرافکنده کردن اقلیتها برای پنهان کردن هویتشان نیست، بلکه حملات متعدد به منازل مسکونی این افراد، بستن محل کسب و کار، آنها را زیر سایه ناامنی نگه میدارد. علیرغم تلاشها و سرکوب حکومت، بسیاری از اقلیتها نه شرمسار شدند و نه ترس حکومت آنها را از تاکید بر هویتشان بازداشته است. آنها در زمان ثبت نام دانشگاه یا در دادگاه، زیر بار انکار و تقیه نمیروند با اعلام آن که «چه کسی هستند» به مقاومت مدنی خود ادامه دادهاند، و ایدئولوژی حکومت دینی را به چالش میگیرند، امری که برای بسیاری از ما که با فرهنگ «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» همخوان نیست. بهای چنین مقاومتی در بسیاری از موارد محرومیت از کار، زندان و اعدام بوده است. اعدام دویست بهایی از اول برقراری حکومت اسلامی در ایران و سلاخی رهبران مسیحی، نمونه بارز سنگینی این هزینه است. در این چهاردهه هزاران شهروند ایرانی محروم از حقوق اولیه خود، دست به مقاومتی مدنی و خشونتپرهیز زده و هویت خود را حفظ کردهاند، اگرچه بعضی مواقع این امر به قیمت زندگیشان تمام شده است. این مقاومت مدنی به صورت فردی یا گروهی صورت گرفته و برخی اوقات به صورت خلاق.
ازعبادتگاه خانگی تا دانشگاه مجازی
فشار حکومت فقط محدود به افراد متعلق به جامعه اقلیتهای دینی که تسلیم ارادهاش نمیشوند، نیست. سیاست اقلیتستیزی جمهوری اسلامی و تلاش مستمر حکومت برای از بین بردن حضور فرهنگی آنها، موجب از بین بردن بسیاری از مراکز و نهادهای اقلیتها در چهار دهه گذشته شده به طوری که حتی در مورد بهاییان به قبرستانها نیز رحم نکردهاند. دهها قبرستان عمومی بهائیان در شهرهای مختلف ایران تخریب شده یا با هدف ممانعت دفن اموات، آن را به طور کامل بستهاند. بسیاری از کلیساهای فارسی زبان و مراکز مسیحیان از جمله بیمارستانها تعطیل و تصاحب شده. اخیرا نیز خانه تصاحبی اسقف کلیسای انگلیکن مبدل به عزاخانه محرم شده بود. حتی اخیرا محل دفن کشیش اعدامی به اتهام ارتداد تخریب شده است.
اقلیتهای دینی به رسمیت شناخته شده (یهودیان، زرتشتیان ومسیحیان که عبارتند از ارمنیها و آشوریها)، سنیها و حتی مسلمانان شیعه نیز از تبعیض ساختاری و خشونتهای حاکمیت در برابر خوانشهای دیگر از اسلام در امان نبودهاند. بارها حسینیه دراویش گنابادی تخریب شده است.
عبادتگاه، فقط محلی برای دعا و برگزاری مراسم نیست بلکه مکانی است برای ایجاد هویت اجتماعی افراد متعلق به جامعه اقلیتهای دینی؛ جایگاهی که شدیدا حکومت ایران در پی از بین بردن آن است. گروهی از اقلیتهای دینی، آلترناتیوی برای جایگزینی عبادتگاههای تعطیل و مصادره شده به وجود آوردهاند و خانه خود را مبدل به محلی برای گردهمآیی همباوران خود کردهاند.
کلیساهای خانگی، علیرغم حملات و یورش نیروهای امنیتی که با ضبط کتاب مقدس، صلیب و بازداشت نوکیشان همراه است، در گوشه و کنار ایران به رشد خود ادامه داده است، از رشت تا بوشهر، از یافت آباد تهران تا ملایر. جمعیت چند صد نفری نوکیشان قبل از انقلاب اسلامی به صدها هزار نفر رسیده است. حکومت اسلامی در کنار حذف اقلیتها، تلاش کرده گروهی از آنها را از سواد دانشگاهی محروم کند. دههها به بسیاری از وفاداران خود رانت تحصیلی داده، از اعطای بورس تا سهمیه در دانشگاه. حکومت از همین ابزار برای مجازات اقلیتهای دینی «نامطلوب» استفاده کرده است. برای جمهوری اسلامی، اعدام و زندانی کردن و اخراج بهاییان از محل کار کافی نبوده و از ابزار محرومیت تحصیلی نیز در دانشگاه استفاده کرده است.
در واکنش به این تبعیض، بهاییان در اقدامی خلاقانه دست به تاسیس دانشگاه آزاد خود زدند. این دانشگاه مجازی با همکاری ۲۹۵ استاد و کارمند اداره میشود و بیش از ۹۲۲ درس ارائه میدهد و دانشجویان بهایی قادرند برای ۱۴ مدرک لیسانس و ۳ مدرک فوق لیسانس در علوم، علوم اجتماعی و هنر، در این دانشگاه تحصیل کنند.
بهاییان همچنین با همیاری یکدیگر به یاری همباوران خود که کسب و کارشان توسط حکومت توقیف شده، شتافتهاند و تشکیلاتی را نیز برای مراقبت از سالمندان بهائی که حقوق بازنشستگی خود را به دلیل بهایی بودن از دست دادهاند، ایجاد کردهاند.
مقاومت خشونتپرهیز
اقلیتهای دینی برای حفظ هویت خود فقط به ادامه فعالیتهای عقدیتی صلحآمیز مانند برگزاری جلسات خانگی و یا ایجاد تشکیلات الترناتیو مانند دانشگاه مجازی بسنده نکردند و در مواقعی از روشهای مختلف خشونتپرهیز برای آگاه ساختن جامعه و افکار عمومی از جفای روزانهای که با آن روبرو هستند و «فشار» بر حکومت استفاده کردهاند:
تظاهرات پیروان آیین یارسان در اعتراض به توهین در اسلام آباد غرب، نوشتن نامههای سرگشاده متعدد از سوی مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان به رهبران حکومت برای پایان دادن به تبعیض، نوشتن نامه یک نوکیش مسیحی به وزیر اطلاعات در مورد محرومیت نوکیشان از داشتن کلیسا و کمپین اینستاگرامی «کلیسا حق مسیحیان است»، اعتصاب غذای نوکیشان مسیحی زندانی از جمله یوسف ندرخانی برای حق تحصیل فرزندانش، اعتصاب غذای دراویش گنابادی بازداشت شده به اعتراض به وضعیت زندان، تحصن دراویش گنابادی مقابل دادگستری و تجمع مقابل مجلس شورای اسلامی برای اعتراض به تخریب محل اجتماعشان در اصفهان، از جمله فعالیتها و واکنشهایی است که افرادی که به دلیل باورشان تحت جفا بودهاند در مقابل حکومت «آپارتاید دینی» از خود نشان دادهاند تا بار دیگر از حقوق انسانی خود دفاع کرده و بگویند «ما هستیم و تسلیم نمیشویم.»
زنان متعلق به جوامع اقلیتهای دینی و مذهبی از راههای مختلف در حفظ هویت و مقاومت مدنی نقش اساسی داشتهاند؛ از برگزاری جلسات عبادتی و دورههای آموزشی تا اعتصاب غذا در زندان. در طول چهار دهه گذشته، بسیاری از این افراد متحمل هزینههای زیادی برای این مقاومت شدهاند از جمله محکومیت به زندان، شکنجه و حتی اعدام. در این مورد میتوان به مونا محمودنژاد ۱۷ ساله اشاره کرد که متهم به آموزش دین بهائی به کودکان شد و او را به همراه ۹ زن دیگر بهایی در شیراز به دار آویختند. در کتاب «شکنجه سفید» که اخیراً منتشر شده، پنج زندانی عقیدتی زن از جمله دو درویش، دو بهائی و یک نوکیش مسیحی، روایت خود را در مورد آزار و اذیت در زندان و مقاومت در برابر بازجویان، بیان کردهاند.. این زنان، مانند بسیاری دیگر، به حکومت اسلامی گفتنهاند «هویت خود را حفظ میکنیم و تسلیم گزینه ما نیست.»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از سایت [صدای اقلیتها در ایران]