ماهها پس از اینکه محسن نامجو تمام اتهامات آزار جنسی وارده به وی را در یک پیام ویدیویی تکذیب کرد، پیام ویدیویی اخیر وی که شامل ابراز پشیمانی از رفتارها و گفتارها و برخوردهای اشتباه بوده، این تصور را بوجود آمد که شاید ایشان حداقل یک گام رو به جلو برداشته است. اما بلافاصله افشای یک فایل صوتی ۱۷ دقیقهای از او، ورق را برگرداند.
یک فایل صوتی که حاوی بدترین توهینها به زنان آزار دیده، زنان پایین شهری و بالاشهری، لزبینها (همجنسگرایان زن)، زنان خواننده و در کل توهین به کرامت و منزلت نه فقط زنان، بلکه مردان و رنگین کمانیها، و کلا موجودیت انسان بود، خشم بسیاری را برانگیخت.
این فایل صوتی، تروشات ذهنی یک "مرد" خودشیفته تبدیل شده به سلبریتی بود، که با نگاهی واپسگرایانه، تبعیض آلود و درجه بندی شده، ادعا میکرد یک ساعت نفس کشیدن او با شش ماه زندگی زنی که مدعی است از او آزار جنسی دیده، برابری میکند.
محسن نامجو در این فایل صوتی که سپس ادعا میکند یک درد دل خصوصی دوستانه بوده، (به نقل از بی بی سی)، در قالب یک مرد زن ستیز ظاهر میشود و تداعی کننده آن نگاه از بالا به پایین فرهنگ مردسالارانه و مذهبی به زن است که حتی در حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران به شکل قانون درآمده است. او در توجیه اظهاراتش در فایل صوتی، مدعی است مردم در خانه حرفهایی میزنند که اگر منتشر شود، ممکن است دنیا منفجر شود (به نقل از بی بی سی). در عین اینکه این ادعا یک عذر بدتر از گناه هست، آنچه عیان است دو اظهار نظر کاملا متناقض از یک فرد، یکی رو به عموم جامعه، یکی رو به دوست آنهم خصوصی، گواهی دهنده وجود یک استاندارد دوگانه در شخصیت وی است. اگر این فایل صوتی یک صحبت خصوصی دوستانه باشد، پس واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند، چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند. بنابراین محسن نامجو نه تنها نتوانست افشاگران و مدعیان آزار جنسی را قانع و راضی کند، و مخاطبین خود را به باور این پشیمانی برساند، بلکه با افشای فایل صوتی نفرت انگیز از وی، خشم بیشتری را نسبت به خود برانگیخت.
محسن نامجو در کمال وقاحت به حمایت از استاد نقاش (آیدین آغداشلو) قد علم میکند. استاد نقاشی که نه تنها هرگز پاسخگوی اتهامات جنسی وارده نبوده، بلکه به گفته بسیاری، حمایت هایی که بی ربط به حاکمیت موجود هم نیست، باعث شد نقاشیاش رکورد حراجی تهران را به خود اختصاص دهد، و تلاش شد که یک نوع اعاده حیثیت در افکار عمومی تلقی شود. محسن نامجو عاقبت مردانی که به آنها اتهامات جنسی وارد میشود را روشن، با مخاطبین بیشتر و موفقیت هایی در سطح استاد نقاش شرح میدهد.
محسن نامجو زنان را به مرفه و غیر مرفه دسته بندی میکند. آنها را مقابل هم قرار میدهد و از اظهاراتش اینگونه بر میآید که انگار شاگردان استاد نقاش، زنان بالاشهری بودهاند و دغدغه ستم بر زنان نداشتهاند و همه دغدغهشان یادگیری نقاشی و جلب توجه بوده است. او به همزمانی افشاگری زنان آزار دیده از استاد نقاش، با بریده شدن سر رومینا اشرفی اشاره میکند. وی قربانیان آزار و تجاوز جنسی و قربانیان قتلهای ناموسی را در مقابل هم قرار میدهد، و نه در کنار هم به عنوان قربانیان یک نظام کاملا مبتنی بر مردسالاری و ایدئولوژی ضد زن اسلام، که زن در قانون آن جنس دوم و برده جنسی است.
او زنانی که در جنبش میتو (من هم، جنبش علیه تجاوز جنسی) در ایران فعال بودهاند را تحقیر میکند، میگوید کدامشان "آدم حسابی" بودهاند؟ آدمهایی که نه "سواد" دارند، نه "تحصیلات"، نه از "مهاجرتشان" استفاده کرده و نه حتی "زیبایی خدادادی" دارند. محسن نامجو ارزشهای انسانی و هویت انسانی زن را به چنین مقولاتی گره میزند و حتی با آوردن چند اسم از فعالین حقوق زنان که از نظر ایشان واجد چنین ارزش هایی هستند، فعالین این جنبش را هم در مقابل هم قرار میدهد، رویکردی که هیچ نقش سازندهای در امر همبستگی بین فعالان یک جنبش ندارد.
محسن نامجو در این فاصل صوتی ادعا میکند اگر ماجرایی (آزار جنسی) هم باشد، ماجرا به خود طرفین ربط دارد. در صورتی که اصلا اینطور نیست، تمام تلاشها و مبارزات همه انسانهای پیشرو در سراسر جهان این بوده که مساله ستم و ظلم و خشونتها علیه زنان، چه جسمی و چه جنسی را، از پستوی خانهها و یک مساله خصوصی بیرون کشیده و به عنوان یک مسالهای که اگر در سطح اجتماعی بررسی نشود، اگر توسط قانون جرم انگاری نشود، اگر قوانینی برای ممانعت از آن وضع نشود، میتواند دامنگیر افراد بیشتری در جامعه شود، به یک امر ضروری اجتماعی تبدیل کنند. بنابراین در جوامع پیشرو، مساله خشونتهای جنسی از سطح خشونت کلامی تا تجاوز جنسی با جدیت هر چه تمام توسط نهادها و سازمانهای مدافع حقوق انسانی پیگیری شده و در وضع قانونهای مربوط تاثیرگذار بوده است. تراوشات ذهنی محسن نامجو هیچ سنخیتی با قوانین انسانی، مدرن و پیشرو که امنیت جنسی زنان در آن تضمین شده باشد ندارد.
در فایل صوتی، محسن نامجو، کمپین "نه یعنی نه" را به سخره میکشد، "زنان ایرانی" را مقابل "زنان غربی" میگذارد، زنان ایرانی را به موجوداتی که ناز میکنند و مردان را به نیاز تشبیه میکند. او رابطه ناز و نیاز را که به قول خودش از ارزشهای ادبیات فارسی است تایید میکند. او میگوید "نه" زن غربی واقعا نه است، ولی "نه" زن ایرانی ناز است و یک تجربه از رابطه ناز و نیاز با یکی از روابطش را به عنوان مثال اثباتی بیان میکند و اشاره میکند "نه" آن زن به جایی ختم شد که حتی محسن نامجو پس از طی کردن یک شب با آن زن، از شدت "ترشح هورمونهای" آن زن، صبح روز بعد پا به فرار میگذارد. ایشان زن ایرانی را تحقیر میکند، زنی که هرگز هیچ پشتوانه قانونی نداشته و همواره نزد قانون مقصر تلقی شده. طبق ادعای ایشان "نه" ریحانه جباری به سربندی (مامور وزارت اطلاعات) هم، حتما رابطه ناز و نیاز بوده، "نه" زهرا نوید پور و سلمان خدادادی (نماینده سابق مجلس اسلامی) نیز همچنین، و بسیاری تجاوزهای دیگر که حتی داستانش به گوش کسی هم نرسیده است. او حتی با این اظهارنظرهای سخیف جنسیت مرد را نیز تحقیر میکند. آنچه از ذهنیت و باور و جهان بینی محسن نامجو بیرون میآید، متعلق به فرهنگ شرق زده، سنت زده، ارتجاعی و مذهب زده ایست که بویی از انسانیت، مدرنیسم و مدنیت نبرده است.
او زنان در دایره روابط خود را که سکوت کردهاند را به دو دسته تقسیم میکند، "زنان روانی" و زنانی که از "ترس آبرو" خود و خانواده سکوت کردهاند. محسن نامجو کلید واژه "آبرو" را بکار میبرد. و روی آبرو که اسم رمز سرکوب میلیونی زنان بوده ارزش گذاری میکند. در حالیکه آبرو یک نوع ابزار بازدارنده است که به زنان تحمیل شده، تا پاسدار سلسله ارزشهای مردسالاری و مذهب، و پاسدار ناموس و غیرت و شرف مردان و خانواده باشند. طبق ادعای ایشان بهتر است زن سکوتش را نشکند چرا که اگر این آبرو خدشه دار شود، ثابت میشود "زن" که حتی طبق آموزههای قرآنی و دینی و در فرهنگ حاکمیت جمهوری اسلامی عامل شر و فتنه و منحرف کردن مردان و جامعه تلقی میشود، از عهده حفظ آبروی خود و خانواده به خوبی بر نیامده و نتوانسته ناموس خانواده که از ارزشهای مذهبی و مردسالار میآید را حفاظت کند، لذا آبروی خانواده هم در این بین خدشه دار میشود. ناموس انگاری و مقصر انگاری زنان، دو مقولهای هستند که در اندیشههای محسن نامجو رد پا دارند. طبق ادعای او، در نهایت این زن است که مقصر است پس بهتر است برای حفظ آبروی خود و خانواده سکوت کند. برچسب روانی به زنان هم که دیگر جای بحث ندارد، برچسب بیماری روانی، دم دستی ترین توجیهی است که فرد خاطی میتواند به واسطه آن شانههای خود را از بار مسئولیت خالی کند.
محسن نامجو جنبش میتو در ایران را شلوغ بازی میداند. او افرادی که در این جنبش فعالند را تشبیه به "حاجیه خانمهای کوچههای خانی آباد" مربوط به سالهای دور میکند که در حال باقالی پاک کردن مشغول حرفهای بی اساساند. او فقط زنان مرفه را تحقیر نمیکند، او به زنان به اصطلاح پایین شهری هم با نگاه طبقاتی برخورد میکند. او ضمن تنزل دادن این جنبش، با برخورد از بالا، زنان کوچههای خانی آباد را هم تحقیر میکند. او زنان "پایین شهری" را دونشان میداند و به آنها هم توهین میکند. او تفاوت جنبش میتو در آمریکا و ایران را در این میبینید که جنبش "می تو" در آمریکا میداند چه میکند، اما جنبش "می تو" در ایران نمیداند و سر در گم است. در حالیکه تفاوت در اینجاست که جنبش میتو در آمریکا با فرهنگ و اخلاقیات مردسالارانه و بخشا با قوانین نابرابر سر و کار دارد، اما جنبش میتو در ایران با یک حاکمیت مبتنی بر قوانین اسلامی که حتی تجاوز شوهر به زن را قانونی کرده، طرف حساب است. حاکمیتی که به زنان باکره قبل از اعدام تجاوز میکند تا به بهشت نروند، به معترضان و فعالان سیاسی در زندانها تجاوز میکند، فعالان حقوق زن را دستگیر میکند و زنان را فتنه هایی تعریف میکند که به انحراف کشیدن مردان و جامعه در ذاتشان است. جنبش میتو ایران، اتفاقا لجن ته نشین شده از قوانین و دولت و دستگاه قضایی در این حکومت زن ستیز را نمایان کرده است که با هیچ جای دیگر دنیا قابل مقایسه نیست.
محسن نامجو در حوزه آوازه خوانی زنان ایرانی نیز، زنان را زیر سوال میبرد و ضمن انتقاد بسیار سست و ضعیف از جمهوری اسلامی، باز هم زنان را مقصر میداند. گویا شرایط چنان مهیا بوده، ولی این زنان بودهاند که نتوانستند از فرصتها استفاده بهینه کنند.
آنچه محسن نامجو در این فایل صوتی تحویل مخاطب میدهد زنگ خطر دیگریست بر جامعه ایران که از چه معضلات هولناک و چه خلاءهای وحشتناکی رنج میبرد و تا چه حد زنان قربانیان این معضل و خلاءهای موجود هستند.
هولناک ترین معضل جامعه ایران، وجود حاکمیتی چون جمهوری اسلامی است که منشا تجاوز جنسی در ایران است که شامل هر دو جنسیت مرد و زن و ترنس و کودک دختر و پسر است. (در این نوشته بنا به اتفاقی مشخص، صرفا روی تجاوز مرد به زن تمرکز شد). تحت این حاکمیت است که ارزش و منزلت انسانی زن وجود ندارد و زن به مثابه یک کالا یا برده جنسی تعریف میشود. محسن نامجو چه خواسته چه ناخواسته در ترویج فرهنگ حکومتی که زن در آن، یک انسان با هویت انسانی محسوب نمیشود، نقش داشته است.
در این نوشته قصد برگزاری دادگاه وجود نداشته چرا لازمه رسیدگی به دادخواهی آزاردیدگان در صلاحیت یک دادگاه عادل و مدرن و عاری از قوانین مذهبی است. بنابراین مدعیان تجاوز جنسی توسط محسن نامجو در حین اینکه همانند هر قربانی آزار جنسی لایق بیشتری حمایتهای روحی و روانیاند، اگر قصد دارند قطعا میتوانند شکایت و دادخواهی خود را به دادگاههای عادلانه که خوشبختانه در مورد آزارهای جنسی در اروپا و آمریکا نسبتا جدی هستند واگذار کنند.
اما خلاء نگران کننده به این برمیگردد که جنبش میتو در ایران هیچ مرجع قضایی رسمی برای دادخواهی ندارد، و تا زمانی که جمهوری اسلامی از قدرت سیاسی ساقط نشود، نمیتوان برای میلیونها زنی که حداقل یکبار در زندگی تجربه آزار جنسی داشتهاند دادگاهی برگزار کرد.
لذا جنبش "می تو" ایران، شایسته و لایق بیشترین حمایتها از جانب رسانهها، حقوقدانان، فعالین حقوق زن و حتی حمایتهای جهانی است. باید این جنبش جهانی را که در ایران، دستاورد مبارزه نفس گیر زنان علیه قوانین مذهبی و فرهنگ مردسالارانه و حکومت حاکم است، به قدرتمندانه ترین شکل ممکن در فضای سیاسی ایران علیه ستم بر زنان و علیه بردگی جنسی تقویت کرد و اجازه نداد که هیچ شخص حقیقی و حقوقی برای منفعت خود به این جنبش که در بستر یک انقلاب زنانه در حال رشد و پیشروی است، آسیبی وارد کند. در حین اینکه باید سکوتها را شکست و افشا کرد و خواهان محاکمه متهمین خشونتهای جنسی بود، نوک پیکان اعتراض و نوک حمله را به سمت حاکمیت و ساختاری حاکمی گرفت که مسبب اصلی تراژدی انواع خشونتهای جنسی است.
شیرین شمس