به نام خدا
با توجه سابقه درخشان اعضای شورای نگهبان!، که یار غار و نوه امام راحلشان! را هم رد صلاحیت کردند (اولی برای ریاست جمهوری و دومی برای مجلس خبرگان)، تایید صلاحیت مصطفی تاج زاده، تقریبا محال است، اما اگر یک هزارم درصد هم، صلاحیت تاج زاده تایید شود، بدون شک به او رای خواهم داد، به چند دلیل:
بدون شک امروز، اکثریت مردم ایران جزء منتقدین و یا مخالفین جمهوری اسلامی قرار دارند و به حفظ شرایط موجود و تداوم خط مشی جمهوری اسلامی، چه در حوزه کشورداری و چه سیاست و اقتصاد، اعتراض دارند.
پرونده جمهوری اسلامی، در طی ۴۲ سال اخیر، در اغلب زمینهها، غیر قابل دفاع و اسفناک است و اگر در سالهای ابتدایی انقلاب، نابلدی و بی تجربگی، ریشه اصلی مشکلات کشور بود، امروز فساد و خیانت مسئولین نیز، به آن اضافه شده. ولی با همه وجود، برای رسیدن به یک جامعه دموکرات و به دور از ایدوئولوژی (اعم از مذهبی یا چپ و غیره)، چند راه بیشتر پیش روی ملت ایران نیست:
۱- اعتراضات سراسری و گسترده مردم، به بهانههای فقر، بیکاری و گرانی و به دنبال آن، فروپاشی نظام جمهوری اسلامی!
بر اساس تجریه چندین مرحله اعتراضات سراسری، دیدیم که طرفداران ولایت فقیه، هر چند اندک، برای حفظ نظام، ابائی از آوردن تیربار و حتی سلاح نیمه سنگین به خیابانها ندارند! در حالی که عمده طرفداران این سناریو، مخالفین خارج از کشور هستند، اما این مردم داخل کشور هستند که هزینه زندان، اعدام و کشتار را داده و احیانا خواهند داد!
از سوی دیگر، در صورت سرنگونی نظام با این روش، اپوزوسیونی قدرتمند، که هم توانایی مدیریت اعتراضات را داشته باشد و هم از مقبولیت عمومی بین سایر گروههای مخالف و مردم برخوردار باشد، وجود ندارد و لذا تا شکل گیری چنین اپوزوسیونی، باید صبر کرد!!
۲- حمله آمریکا و یا کشور ثالث به ایران و فروپاشی نظام جمهوری اسلامی، مشابه آنچه در عراق و افغانستان رخ داد!
تجربه دو کشور یاد شده و حتی لیبی، نشان داد که از میان توپ و تانک آمریکایی، نهال دموکراسی به ثمر نمینشیدند! و ایران هم با افغانستان و عراق، تفاوت چندانی ندارد و در بهترین حالت، یک نسل قربانی جنگهای داخلی خواهد شد!، کما اینکه هنوز افغانستان و عراق، به یک کشورآزاد و دموکرات تبدیل نشده! واگر در چند وجه نسبت به ایران برتری دارند، در بسیاری از زمینهها، وضعیت اسفناک تری از ایران دارند!
از سوی دیگر، با به قدرت رسیدن دموکراتها در آمریکا، حداقل تا چهار سال دیگر، گزینه حمله به ایران منتفی است! همچین تجربه تاریخ نشان داده که مسئولین جمهوری اسلامی، در برابر رهبران جنگ طلب آمریکا (مانند بوش و ترامپ) به شدت محافظه کارند و به هیچ وجه بهانه حمله به ایران را فراهم نمیکنند! (حتی اگر بنا بر عقب نشینی از بسیاری از سیاستهای منطقهایشان باشد!)
پس این خواب برخی از مخالفین نظام نیز، بعید است که به این زودیها تعبیر شود.
۳- عدم مشارکت در انتخابات و کمک به یکدست شدن حاکمیت.
با عدم مشارکت اکثریت مردم، مشابه آنچه در مجلس رخ داد، اصولگرایان و یا کاندید مورد تایید بیت، به قدرت خواهد رسید.
در این حالت نیز اگر فردی مانند سردار محمد و یا ابراهیم رئیسی هم به پاستور راه یابد، اگرچه ممکن است در یکی دو سال ابتدایی، وحدتی بین همه قوا به وجود آید، اما چون ذات جمهوری اسلامی و اقتدارگرایان با تسامح و تساهل ناآشناست، بلافاصله انشعاب دیگر رخ خواهد داد و بار دیگر، عدهای با القاب منحرف و نفوذی و غیره، از قطار انقلاب پیاده خواهند شد.
تجربه دولت احمدی نژاد نشان داد، بر خلاف نام اصولگرایان، به هیچ اصولی معتقد نیستند و بر پایه نگاههای ایدئولوژیکی که به اقتصاد و سیاست دارند، بیشترین حیف و میل ثروت ملی و به حراج گذاشتن منافع ملی در همین دورههای یکدست شدن حاکمیت رخ میدهد.
به قدرت رسیدن رئیس جمهور اصولگرا، اگرچه ممکن است در کوتاه مدت، به بهبود وضعیت معیشتی مردم بیانجامد، اما چون به سیاست غرب ستیزی و نامحرم دانستن مردم، به شدت معتقدند، سرانجامی بهتر از دوران احمدی نژاد نخواهد داشت! (تنها تفاوت در این است که دیگر از نفت ۱۰۰ دلاری هم خبری نیست!) و فساد سازمان یافته، بیش از پیش، به وقوع خواهد پیوست.
۴- استفاده از ظرفیت حداقلی ایجاد شده توسط شورای نگهبان و حمایت از کاندیداهای اصلاح طلب مانند تاج زاده و یا حتی دکتر پزشکیان.
خط مشی کلی اصلا طلبان، نه عبور کامل از جمهوری اسلامی، اما تعامل سازنده با دنیا و عقب نشینی تدریجی از برخی از اصول اولیه انقلاب هست که مانع تحقق مردمسالاری و توسعه کشور شده و
به نظر میرسد کم هزینه ترین و به نوعی بهترین گزینه در حال حاضر، استفاده از همین ظرفیت احتمالی است.
کارنامه هشت ساله دولت خاتمی نشان میدهد که کمترین میزان فساد و حیف و میل منابع ملی، در دولت اصلاح طلبان صورت گرفته و کمتر فرد اصلا ح طلبی، با اتهام فساد روبر شده! و بدون شک، اگر کوچکترین انحراف مالی در کارنامه افرادی مانند بهزاد نبوی، صفایی فراهانی، تاج زاده، ابطحی و یا حتی سید محمد خاتمی وجود داشت، مخالفین پیراهن عثمانی از او میساختند!
با به قدرت رسیدن دوباره اصلاح طلبان و یا حتی فردی مانند حسن روحانی، که اصلاح طلب محسوب نمیشود اما مخالف سیاستهای جاری است، ممکن است بخاطر تنشهای احتمالی با دیگر قوا، تغییر چندانی در وضعیت معیشت مردم به وجود نیاید، اما همین تضادها، میتواند به اصلاح ساختاری و تغییر سیاستهای مخرب جمهوری اسلامی بیانجامد!
فراموش نکنیم که مسبب اصلی ناکامی دولت روحانی در اقتصاد، به قدرت رسیدن دولت ترامپ و تحریمهای ظالمانه آمریکا بود تا جدال با اقتدارگرایان!
و اگر دولت ناسازگار ترامپ، به قدرت نمیرسد، دولت روحانی میتوانست، زیر سایه فضای ایجاد شده ناشی از برجام، هم به ساماندهی اقتصاد ایران بپردازد و هم در زمینههای اصلاحات اجتماعی و ساختاری گامهایی بردارد.
انتقادات زیادی به تصمیمات و اقدامات دولت روحانی وارد هست، اما فراموش نکنیم که اگر این شرایط بغرنج اقتصادی ناشی از تحریم، گریبان دولت مثلا رئیسی یا قالیباف را میگرفت، به مراتب وضعیت بدتر از این میشد.
کوروش مختاری