Thursday, May 13, 2021

صفحه نخست » چرا حکومت بر ریاست جمهوری رئیسی اصرار دارد؟ هاتف آذین

raeisi.jpgرقابت بین اصلاح طلب و اصول‌گرا در بازی‌های انتخاباتی به مرحلة حساسی رسیده است. دایره قدرت در جمهوری اسلامی که همان "میدان دار" اصلی است همه مراکز اصلی قدرت در ایران را قبضه کرده است. اگر بیت رهبری و سپاه، اصلاح طلبان را به عنوان جریان سیاسی تا کنون تحمل کرده و قانونا حفظ کرده‌اند، عمدتا دلایل نمایشی دارد که گویا در ایران دمکراسی وجود دارد. همچنین اصول گرایان بیش از هر نیرویی به حضور و تداوم حیات اصلاح طلبان کنونی نیازمندند. رژیم به دلایل زیاد تمایلی به یک دست کردن پهنه سیاسی ایران را ندارد. برخی از این دلایل عبارتند از:

• رژیم تنها در صورت وجوع تنوع سیاسی می‌تواند نمایش دمکراسی صوری برگزار کند. شور شدن این آش از ماه‌های قبل از انتخابات معمولا هربار شروع می‌شود. ولی پس از انتخابات فضای سیاسی همیشه تحت کنترل بیشتر و فشار امنیتی قرار می‌گیرد. این الگوی رفتار به هیچ وجه اتفاقی نیست.

• دوم اینکه اکثریت قریب به اتفاق جامعه موافق سیاست‌های اصول‌گرایان نیستند و یک دستی می‌تواند تبدیل به حرکت‌های خشونت آمیز و براندازانه شود.
• سوم اینکه نمایش‌های هدایت شده و کنترل شدة اصول‌گرا و اصلاح طلب هنگام برگزاری انتخابات شور و هیجان مصنوعی ایجاد می‌کند و این به نفع رژیم است و از این راه می‌تواند به حضور مردم اشاره کرده و نمایش مشروعیت اجرا کند!
• چهارم اینکه حاکمیت تمایلی ندارد که پاسخگوی خرابکاری‌ها و فساد نجومی در کشور باشد. یک دست شدن اجبارا تنها قدرت باقی مانده که اصول گراست را مورد خطاب قرار می‌دهد. در حالی که وجود اپوزیسیون بی‌خطر و تحت کنترلی مانند اصلاح طلب، قدرت مانور به میدان دار اصلی می‌دهد تا خود را منزه جلوه داده و آدرس فاجعه را در جای دیگری، خارج از بیت رهبری اعلام کند. یا در بدترین حالت شریک جرمی بسازد که مورد تایید اکثریت ملت بوده است! به این ترتیب سرخوردگی نسبت به آن‌ها ایجاد خواهد شد. همان طور که تا کنون هم به مقدار زیادی این اتفاق افتاده است.
به دلایل فوق تکثر قدرت در ایران تداوم داشته و خواهد داشت. ولی درک دلایل و جایگاه این تعادل از اهمیت بسزایی برخوردار است. آن‌ها که با شور و حرارت در انتخابات شرکت می‌کنند و یا دیگران را به شرکت در انتخابات ترغیب می‌کنند و اغلب استدلالشان این است که اگر مثلا به روحانی رای ندهید جلیلی می‌آید! سال هاست که با این ترس و تهدید مردم پای صندوق‌های رای رفته‌اند.

حال برگردیم به سئوال اصلی که چرا رئیسی کاندید اصلی اصولگرایان است؟

بسیاری این سئوال را مطرح می‌کنند که جناح اصول گرا چه کاری میخواسته انجام دهد ولی تا کنون به دلیل حضور اصلاح طلبان نتوانسته؟ و اصلا چه نیازی به فتح آخرین سنگر باقیماندة اصلاح طلبان دارد؟ این سئوال یک نکتة انحرافی در خود دارد. واقعیت این است که دولت در ساختار سیاسی مبتنی بر قدرت ولایت فقیه سد چشمگیری در مقابل آن‌ها نیست. بود و نبودش هم تاثیر آن چنان مهمی ندارد. ممکن است دولت بتواند در جزئیات گامهای کوچکی در جهت مخالف بردارد، ولی در موضوعات مهم، کلیدی و استراتژیک همانطور که آقای خامنه‌ای به صراحت اعلام کرد، دولت مجری اوامر ملوکانة ایشان است. نکتة انحرافی این سئوال آنجاست که اشاره‌اش به نقطة نادرستی است. بحث بر سر این است که چه کسی دست آوردهای مردم پسند را به نام خود ثبت خواهد کرد؟ رضایت مردمی ایجاد خواهد کرد و همین باعث تضمین بقا دایره قدرت کنونی برای چندین سال آینده خواهد شد. دعوا اکنون بر سر این "مدال افتخار" است.

اکنون ایران در نقطه عطف مهم تاریخی قرار گرفته است. از یک سو قرارداد با چین و از سوی دیگر تفاهم با آمریکا در حال رقم خوردن است. این امکان وجود دارد که قرارداد با چین تفاهمی سه جانبه بین ایران، چین و آمریکا باشد. حملات و فایل‌های متعددی اخیرا علیه روس‌ها منتشر شده است که شروع آن از فایل آقای ظریف رقم خورد. پس از آن تعداد زیادی فایل‌های ضد روسی به اشکال مختلف منتشر شده که همگی دلالت بر دخالت روس‌ها و همکاری روسیه در ترور افراد کلیدی در ایران دارند. تاریخ برخی از این فایل‌ها به ده سال پیش بر می‌گردد. اینکه چرا ناگهان پس از این همه سال دخالت‌های بی شرمانة روس‌ها، ناگهان مرکز توجه قرار می‌گیرد، به اعتقاد من اتفاقی و بی هدف نیست. این که چرا از ساعت‌ها مصاحبة آقای ظریف آن قسمت مربوط به روسیه عمده شده و بزرگ می‌شود هم اتفاقی نیست.
روکردن دست پلید روسها در مذاکرات با آقای احمد کاظمی و سپس سقوط مشکوک هواپیما و مرگ ایشان پس از درگیری لفظی با روس‌ها، فراخواندن سلیمانی به روسیه توسط پوتین و امثالهم که به تازگی (و به احتمال نزدیک به یقینِ انتشار آن توسط اطلاعاتی‌ها) انجام گرفته و همچنین احتمال توافق روسیه با غرب در ترور آقای سلیمانی در همین راستاست. این‌ها فقط بخش ناچیزی از نوک قلة کوه یخ روابط فاسد و نابرابر جمهوری اسلامی با روسیه است.
این‌ها رفتارها بسیار شک بر‌انگیز اَند و با توجه به کنترل حداکثری سازمان اطلاعات ایران، این گونه حوادث نمی‌تواند بر حسب اتفاق یا براثر بی‌توجهی به بیرون درز پیدا کرده باشد. این که چه اهدافی پشت این ماجراها خوابیده است شاید آینده آن را بهتر روشن کند. ولی یکی از احتمالات می‌تواند توافق سه جانبة ایران با چین و آمریکا باشد. روس‌ها چندین دهه به دنبال دسترسی مستقیم به آب‌های گرم خلیج فارس بوده‌اند. حتی کودتای افغانستان که توسط روس‌ها سازمان داده شد و به فلاکت چندین دهه‌ای کشور افغانستان منتهی شد، یکی از اهداف مهم آن نزدیکی به آب‌های گرم خلیج فارس بوده است. سیگنال هایی که اخیرا در این راستا ارسال می‌شود، میتواند پس زدن روسیه به عنوان بخشی از توافق با غرب و چین باشد. البته توافق با آمریکا به معنی پایان آمریکا و اسرائیل ستیزی نیست. بلکه توافقی بر سر منافع منطقه‌ای و بده و بستان بین چین و آمریکاست. ایران هم به عنوان وجه المصالحة توافق‌های بین این دو مطرح است.

انتخابات اخیر در چنین شرایط و نقطه عطف تاریخی صورت می‌گیرد و از اهمیت به سزایی برخوردار است. از سویی هدایت، مدیریت و انجام این مذاکرات باید در دست دایره اصلی قدرت (بیت و سپاه) باشد و از سوی دیگر احتمال اینکه پس از انجام این توافق‌ها شرایط اقتصادی ایران کمی بهبود بیابد زیاد است. چیزی که خلاف تصور بسیاری از نیروهای اپوزیسیون ایران است. گمان من بر این است که با آمدن تیم رئیسی، شرایط اقتصادی ایران کمی بهبود خواهد یافت و در مقایسه با دولت به اصطلاح اصلاح طلب آقای روحانی بسیار موفق‌تر عمل خواهد کرد. از هم اکنون بسیاری در داخل کشور معتقدند که آقای رئیسی در قوه قضائیه خوب عمل کرده و رضایت نسبی از او به وجود آمده است. اگر او بتواند به عنوان رئیس جمهور اصول‌گرایی که یکی از کاندیداهای رهبری هم هست به موفقیت برسد، بسیاری از اهداف اصول‌گرایان یک‌جا برآورده شده است، شامل:

۱- ثبت موفقیت در بهبود شرایط اقتصادی به نام اصول گرایان
۲- انجام توافق‌های نهایی با آمریکا و چین و ثبت آن به نام خود
۳- برجسته کردن نام رئیسی، ایجاد کارنامة موفقیت برای او و ایجاد پیش زمینه برای کاندیداتوری رهبری وی.
۴- شلیک نهایی به اصلاح‌طلبان و برگزاری نمایش مبنی بر ناتوانی، فساد و عدم کارآیی آنها، شلیک دقیق و حساب شده‌ای که آن‌ها را نکشد و به مرگشان ختم نشود، بلکه موجودی ضعیف و ناکارآمد از آن‌ها باقی بگذارد.

اگر نتایج فوق به دست آیند، شرایط برای کسب محبوبیت از دست رفتة اصولگرایان فراهم خواهد شد و تضمینی برای تداوم حاکمیت بلامنازع اصولگرایان برای چند سال دیگر نیز حاصل می‌گردد. اصلاح طلبان حاشیة قدرت نیز تا کنون نقش مکملِ بازی‌ها، سناریوها و نقشه‌های اصول‌گرایان را داشته‌اند و بهترین یاور آن‌ها بوده‌اند. متاسفانه اصلاح طلب‌ها فاقد برنامة صریح، واضح و شفاف هستند. خط قرمزهای اصلاح طلبان مشخص نیست. این‌گونه عملکرد سیاسی از جانب اپوزیسیون فَشَل اصلاح طلب در داخل و خارج از کشور، ارزشمند‌ترین موهبت و بهترین گزینه برای اصول‌گرایان است. آن‌ها قطعا برای حفظ و بقای این نوع اپوزیسیون رام و دست آموزی که هویت خود را در آرامش، عدم خشونت و حفظ ساختار می‌بینند، ممکن است حتی هزینه هم بکنند! چه چیزی بهتر از این برای اصول گرایان؟!

به گمان من انتخابات سال ۱۴۰۰ را باید در چنین سپهر سیاسی ارزیابی کرد. اپوزیسیون نباید ساده لوحانه و برای چندمین بار در این دام بیفتد. چه به صورت موافق دو آتشه و یا مخالف دو آتشة شرکت در انتخابات. بلکه ارزیابی درست و دقیقی از شرایط باید داشته باشد و متناسب با آن چنان موضع مستقلی اتخاذ کند تا بتواند تاثیر گذار بوده و در راستای خواست، درک و منافع مردم امکان بسیج توده‌ای داشته باشد. نیروهای اصلاح طلب که دستشان از همه ارکان قدرت کوتاه شده است، تنها یک راه برایشان باقی مانده، آن هم رجوع به نیروی توده‌ای برای ایجاد فشار حداکثری به حکومتی است که به جز زبان زور و فشار اجتماعی، زبان دیگری نمی‌فهمد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy