بطور بی سابقهای فضای انتخاباتی در ایران سرد و کرخت است. مردم ایران تصمیم گرفتهاند انتخابات غیر دمکراتیک، غیر آزاد و ناسالم ریاست جمهوری رژیم را که در اواخر خرداد برگزار میشود تحریم فعال نمایند. با تحریم انتخابات مجلس توسط آحاد مردم رژیم جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور هر چه بیشتر بی اعتبار شد. مردم بنا دارند با تحریم انتخابات ریاست جمهوری، نظام ولایت مطلقه ورشکسته و فروپاشیده را به چالش بکشند و آنرا بی اعتبارتر نمایند تا به جهانیان نشان دهند که این رژیم سرتاپا فاسد و تامگرا متعلق به انان نیست و در درون کشور هیچ پایه مردمی و مشروعیتی ندارد. برای آن بخش از مردمی که هنوز توهمی نسبت به رژیم داشتند با روی آمدن روحانی و عملی نکردن وعدههای دروغیناش در ارتباط با بهبود وضعیت اقتصادی و رفع فقر و بیکاری، واقعیت و محتوای این رژیم آشکار شد. بعد از کشتار بیرحمانه معترضان جنبش دی۹۶ و آبان ۹۸ و سرنگونی هواپیمای اوکراینی و بی لیاقتی و ناکارآمدی در مدیریت شیوع ویروس کرونا واقعیت ضد بشری جمهوری اسلامی بر همگان آشکارتر و عریان تر گشت. خوب که نگاه کنیم نامزدهای انتخابات این دوره ریاست جمهوری مشتی قاتل راهزن فاسد میباشند که یکی از آنها همانی است که آیت الله منتظری خطاب به او گفت، شما جنایتکار تاریخی میباشید. این تازه گل سرسبدشان میباشد. اکثریت مردم ناراضیاند و از کل نظام رو برگرداندهاند و رژیم پایگاه مردمی خود را از دست داده چون محتوای رژیم جمهوری اسلامی کاملا عیان و عریان شده است.
پایه اصلی جمهوری اسلامی مستضعفین و مستکبرین بودند.
در جریان ۹۶ و ۹۸ مستضعفین به خیابانها آمدند و دل از اسلام ناب محمدی مدل ولایت فقیه کندند و با شعارهای خود خواهان برچیدن کل نظام اسلامی شدند. در واقع جنبش ۹۸ یک جنبش همگانی بود که گسترش نیافت. با سرازیر شدن گرسنگان و زحمتکشان در خیابانهای شهرهای مختلف ایران جمهوری اسلامی پایه اصلی خود را از دست داد و داده است.
میماند مستکبران که اهل میدان میباشند که همین مافیاهای نظامی مالی را تشکیل میدهند. آنان شاید در میدان رقمی باشند ولی در جامعه عددی نیستند و اکثر آنان لباس میدان را بیرون آورده و با کت و شلوار به میدان انتخابات آمدهاند و تلاش میکنند مردم را فریب دهند.
یک معمم خون آشام که جنایتکار تاریخی لقب گرفته است در میان آنان میباشد که او هم اهل میدان است و میخواهد به میدان انتخابات بیاید.
کنترل اوضاع از دست جمهوری اسلامی خارج شده است و هر کسی ساز خودش را میزند. هیچ چیزی در رژیم اسلامی برپا و برجا نیست. علی خامنهای بازی را باخته است و دیگر انتخابی در اختیار برای ممانعت از فروپاشی همه جانبه جمهوری اسلامی ندارد. از راه اتفاق نیست که مشتی پاسدار نامزد انتخابات شدهاند. او چیزی برای ارائه به مردم در بساط مارگیری خود ندارد تا بدینوسیله بخشی از مردم را فریب دهد. البته اکثریت جامعه به ماهیت ضد بشری رژیم پی بردهاند و دیگر حاضر نیستند از آخوندهای با عمامه و بی عمامه فریب بخورند و با وعدههای سرخرمنی آنان خود را فریب دهند.
آخوندهای جمهوری اسلامی از اولین انتخابات ریاست جمهوری که در آن آقای بنی صدر با بیش از ۷۶ درصد آرای بعنوان رئیس جمهور انتخاب شد تا به امروز همواره بین ۴ تا ۵ درصد هوادار دو آتشه داشتهاند.
جمهوری اسلامی بعد از جنگ و یک دهه کشتار سبعانه توسط خمینی و بخصوص بعد از کشتار در رستوران میکونوس در آلمان و ترک سفرای کشورهای اروپائی از ایران و قتلهای زنجیرهای تصمیم گرفت به اصطلاح چهرهای صلح جو و کمتر خشن تر در سطح داخل و خارج از خود نشان دهد. پس در این زمان عامدانه جریانی بنام اصلاح طلبی را در سال ۷۶ علم کرد. بسیاری دل خوش شده بودند که استبداد دینی چهره عوض کرده و گورباچف ایران آمده و بسیاری در داخل و خارج زیر علم اصلاح طلبی سینه زدند. هر چه گفتیم و نوشتیم که استبداد اصلاح پذیر نیست و نمیتواند خلاف محور خود عمل کند اثر چندانی نبخشید.
بعد از هشت سال سید محمد خاتمی علمدار اصلاحات آمد و گفت بابا والله ما یک تدارکاتچی بیشتر نبودیم. اصلاحات بی اصلاحات. جامعه مدنی وعده داده شده هم شد جامعه النبی یعنی کشک. بعد هم با مهر تایید بر انتخابات قلابی مجلس و ریاست جمهوری، کشور را گرفتار احمدی نژاد کرد و این شد نتیجه اصلاح طلبی جریان اصلاح طلبان حکومتی.
مردم دلزده از اصلاح طلبان به احمدی نژاد و وعدههای پوپولیستی و دروغین او رو آوردند. او لباس پهلوان پنبهها را پوشید و گفت آمدهام تا مستکبران را ناک اوت کنم و پول نفت را بر روی سفره مردم بیاورم. در عرض ۸ سال مستکبران مستکبر تر شدند و چیزی هم که روی سفره مردم نیامد پول نفت بود. تازه معلوم نشد درآمد ۸۰۰ میلیارد دلاری نفت در دوران زمامداریش کجا نفله شد. روابط با غرب در دوره احمدی نژاد رو به نابودی رفت. در سال ۲۰۱۰، شورای امنیت سازمان ملل متحد با وضع قطعنامه ۱۹۲۹، دور جدیدی از تحریمها را علیه ایران به دلیل نگرانی از برنامه هستهای تهران اعمال کرد. این قطعنامه نقطه آغاز رکود اقتصادی در کشور بود. اقتصاد کشور در دوران احمدی نژاد نابود شد.
بعد از احمدی نژاد و شکست جنبش سبز، جمهوری اسلامی توسط جناح اصلاح طلب خود اینبار انتخاب بین بد و بدتر را در داخل و خارج علم کرد.
جمهوری اسلامی خواهان رنگارنگ در داخل و خارج تز بین بد و بدتر را تئوریزه کردند. آنان روحانی را بالا بردند و گفتند که اگر به روحانی رای ندهید لولو خورخوره اصولگرایان میآید که چهها که نخواهد کرد تا اینکه در این فضای فریبنده بد و بدتر بخشی از مردم را به پای صندوقهای رای کشاندند. دو دور انتخابات هم با تئوری بد و بدتر با پشتیبانی گرم و بی مانند اصلاح طلبان از روحانی و دولت تدبیر و امید او گذشت.
این بار یعنی برای انتخابات خرداد امسال دیگر هم دست اصلاح طلبان خالی است و تحفهای برای فروش به مردم در بساط ندارند و هم بساط اصولگرایان خالی بوده و خالی تر شده است چون دیگر برای رهبر آنان یعنی سید علی خامنهای نه آبرویی مانده و نه مشروعیتی و نه کسی برای او تره خورد میکند. خود خامنهای هم خمینی زدایی کرد و برای خمینی هم آبرویی نگذاشت. اینگونه است که هنوز کمتر از چهل روز به انتخابات مانده ولی هر دو جناح هیچ شخصیت معتبری برای معرفی ندارند.
نتیجه بی آبرویی سرسپردگان جمهوری اسلامی یعنی اصلاح طلبان و اصولگرایان در جامعه در شعار زیر انعکاس یافت:
اصلاح طلب اصولگرا دیگه تموم شد ماجرا. این شعار با تحریم همگانی انتخابات امروز از سوی مردم بعمل درآمده است.
واقعا دیگه ماجرا برای این دو بالی که جمهوری اسلامی را توانا به پرواز کرده بود پایان یافته است.
امروز خوشبختانه توهمی بنام اصلاح نظام خریداری ندارد. در شرایط حاضر شعار رای بی رای و تحریم انتخابات و پشت کردن به صندوقهای رای در میان مردم حتی اعتراضات روزانه طنین انداخته است. لذا نه به انتخابات و اساسا نه به جمهوری اسلامی و تحریم انتخابات به خواستی سرتاسری و وجدان همگانی جامعه مبدل گشته است. تحریم انتخابات وظیفهای ملی است و بسیاری میدانند که هر رای کارت سفیدی به خامنهای و سپاه سرکوبگر او جهت استمرار وضع فلاکتبار و سیاه کنونی میباشد.
جنبش تحریم فعال انتخابات در راه است. انتخابات تحریم میشود چون جمهوری اسلامی ناقص حقوق و حاکمیت ملی و ملت است. تحریم انتخابات قدمی در راه تغییر اساسی و تغییر رژیم زورمدار و پر فساد کنونی و تبدیل آن به رژیمی حقوق مدار میباشد. پس منبعد وظیفه تمام کنشگران سیاسی ملی و هواداران استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی و تمام آنهایی که دل در گرو آزادی و دمکراسی دارند سنگین و سنگین تر میشود. آنان باید متشکل تر و سازمان یافته تر با برنامهای منسجم برای دوران گذار شوند و برای ارائه قانون اساسی پیشنهادی گام بردارند. تا در صورت هرگونه تغییر و تحول احتمالی بعد از جمهوری اسلامی بتوانند بعنوان نیروی جایگزینی خود را بعنوان بدیل دمکراتیک در جامعه مطرح نمایند. برنامه عمل و قانون اساسی دوران گذار و قانون اساسی پیشنهادی برای دولت ملی و حق مدار موجود میباشد و باید به آنها رجوع نمود.
هیچ جنبشی بدون اندیشه راهنما و هدف و برنامه عمل و تشکیلات سازمان یافته به ثمر نرسیده است و نخواهد رسید. نمونه آن جنبش سبز و جنبشهای بهار عربی، جنبش وال استریت و دیگر جنبشها که در عراق و الجزایر و سودان در دوسال گذشته جریان یافتند.
به باور من رئیس جمهور انتخاب شده است. او کسی است که باید بتواند در دوره تصدی ریاست جمهوری خود مسئله جانشینی بعد از مرگ احتمالی آقای خامنهای را راحت یا به خودش یا به مجتبی خامنهای انجام و انتقال دهد. آنچه مسلم است این فرد نه از میان اصلاح طلبان انتخاب میشود. نه احمدی نژاد خواهد بود و به احتمال زیاد از میان افراد سپاه هم انتخاب نخواهد شد.