به جای مقدمه
این مقاله در تابستان سال ۱۳۹۴ نوشته شد، اما به دلایل مختلف نا تمام ماند (هنوز هم نا تمام است) و آن را برای انتشار نفرستادم. وقتی که مروری بر نوشته کردم به نظرم آمد که مقاله میتواند مفید باشد چرا که بخشهای زیادی از منابع استفاده شده در مقاله، بر اساس نوشته هایی رصد شده از اتفاقات آنروزها بوده است. بهر صورت مقاله حاضر بخشی از سند تاریخی است و شاید برای برخی از محققان در این زمینه مفید باشد.
هدف آموزش و پرورش
هدف آموزش میباید تلاش برای فراهم کردن شرایطی که کودکان و جوانان به پدیدهها و واقعیتهای پیرامون خود منقدانه و علمی بنگرند و در ارزیابی از وقایع پیرامون خود و جهان موجود به دنبال ریشه مسائل باشند. این که آموزش و پرورش در همه ادوار تاریخی تا کنونیاش به این حکم اولیه عمل کرده است یا نه خود مقولهای گسترده است و نیاز به بررسی جداگانه دارد. اما حکومتهای تا کنونی سعی کردهاند که آموزش و پرورش را در راستای منافع گروه معینی از جامعه سازماندهی کنند، گرچه علیرغم آن نسل جوان با بهره گیری از دستاوردهای تا کنونی بشریت توانسته است که، در راستای آموزش مسائل علمی جهان بینی خود را گسترش دهد.
در دورانی که بطور رسمی آموزش و پرورشی وجود نداشت و تنها تجارب نسلهای قبل به نسل جدید به صورت تجربی انتقال مییافت، هدف از آموزش بر طرف کردن نیازهای اولیه خود برای زیستن و نتازع بقا بود. هدف آموزش را در ابتدایی ترین شکل آن میتوان در نبرد انسان با طبیعت برای تنازع بقا خلاصه کرد.
در جوامع ابتدایی، آموزش هدف و منظور آگاهانه و از پیش برنامه ریزی شدهای نداشت. هر فرد پس از تولد، به تدریج، طی مراحل مختلف زندگی، متناسب با سن و موقعیت اجتماعی خویش سازگاریهای لازم با محیط اجتماعی را فرا میگرفت، از طریق یادگیری آداب و رسوم و سنتهای اجتماعی و الگوهای رفتاری، طی مراحلی وارد مناسبات اجتماعی و اقتصادی میشد، از آن تاثیر میپذیرفت و بر آن تاثیر گذار بود. در دوران رشد ابتدایی بشریت در امر گردآوری خوراک، یافتن جانوران زخمی یا جمع آوری میوهها و ریشههای خوردنی گیاهان، نوجوان، با پدر همراهی کرده راه و رسوم و مهارتهای لازم را یاد میگرفت. از اینرو، کسب آمادگی برای انجام دادن فعالیتهای روزمره زندگی، هدف آموزشی یا پرورشی آگاهانهای نداشت. اما زمانی که انسان وارد مرحله دیگری از تمدن خود شد، تجارب تئوریزه شده و در مرحله بعدی به صورت مکتوب به صورت علمی و از نسلی به نسل بعدی انتقال مییافت.
آموزش در ابتدا فقط در تصاحب صاحبان قدرت و ثروت بود و شامل حال تنها بخشی از جامعه یعنی پسران صاحب منصب و قدرت بودند که حق آموزش را داشتند و دختران اما باید برای بچه داری و کارهای خانگی تربیت میشدند.
در دوران قرون وسطی امر آموزش در بسیاری از کشورهای جهان به مراکز مذهبی همچون کلیسا و مکتب خانهها سپرده شده بود اما در مرحلهای از رشد صنایع دیگر اینگونه آموزشها پاسخگوی نیازهای شرایط اقتصادی موجود نبودند و میبایست رنسانسی در آموزشهای حرفهای صورت میگرفت.
در مسیر رشد نظامهای اقتصادی و سیاسی نیاز به نیروی حرفهای و آموزش دیده به ضرورتی اجتناب ناپذیر تبدیل شد. پیچیدتر شدن تولید در صنایع بزرگ و تقسیم کار در حرفهها و صنایع گوناگون دیگر نمیتوانست متکی بر کارگرانی باشد که آموزشهای لازم را برای کار در حرفههای موجود نداشتند و در این مسیر دولتها موظف شدند که برای آماده سازی حرفههای مورد نیاز صنایع آموزش رایگان را در اختیار همه اقشار جامعه قرار دهند.
در روند رشد صنایع بزرگ، هدف آموزش تربیت نسلی بود که به نیازهای علمی و صنعتی موجود پاسخ دهد و به آموزش حرفه هایی که با تقسیم کار گسترده مراکز صنعتی بوجود آمده بود همخوانی داشته باشد. در حقیقت آموزش علوم جدید در مسیری کاملا متضاد با اندیشههای کهنه شده مذهبی در حال رشد بود.
با رشد نیروهای مولد و تسخیر جهان توسط روابط سرمایه داری، آموزش به همراه پرورش نسلها باید در خدمت نیازهای همین نظام آنگونه سازمان داده میشد که رابطه اجتماعی تولید سرمایه داری را تنها واقعیت موجود و واقعیتی ابدی جلوه دهد.
به دلیل اینکه نظام سرمایه داری در کشورهایی که با رشد نیروهای مولده و در تضاد با روابط عقب افتاده فئودالیسم، که آموزش در آن نظامها کاملا تحت کنترل کلیسا و مساجد قرار داشت، پا به عرصه هستی نهاد، باید شیوه آموزش کهنه و روابط ایجاد شده توسط آنرا نیز از جلوی پای خویش، به عنوان سدی برای رشد، بر میداشت و به همین دلیل منطق و علم در جنگ با خرافه پرستی غلبه کرد و نظامهای آموزشی و پرورشی جدیدی به تدریج در سطح جهانی ایجاد شدند که هدفشان از آموزش تقویت نظام موجود و تلاش برای رفع نیازهای نظم موجود بود.
در پروسه رشد مراکز آموزشی جدید نسلی از نخبگان بوجود آمدند که با کنار گذاردن کهنه پرستان کلیسا و مراکز مذهبی، وظیفه و نقش مهمی در پرورش نسل جدید را عهده دار شدند. اما باقی مانده مراکز مذهبی با بکار گیری شیوهها، معنانی و مفاهیمی که با نظم موجود سازگار باشد مدتها برای حفظ چایگاه خود در اجتماع و هچنین در اقتصاد مقاومت میکرد.
از طرف دیگر با روند رو به رشد نظام سرمایه داری معلمان و اساتید و دانشجویان به عنوان مزد بگیران جامعه خود را در تناقض با نظام موجود یافتند و به نقد نظام سرمایه داری پرداختند. اما رشد تفکر منقدانه را حاکمان سرمایه و صاحبان قدرت بر نمیتابیدند و آنرا خطری جدی برای موقعیت برتر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود دانسته و با ایجاد محدودیت هایی در نظام آموزشی برای پیش گیری در از بین رفتن این موقعیت جایگاه خود محکمتر کردند.
اما در حکومتهای توتالیتر و یا تمامیت خواه که تمام امور زندگی اکثرت جامعه را در کنترل خود دارند امکان رشد فکری خلاق، مبتکر و نوآور را کم میکنند. کودکان امکان دسترسی به منابع وسیع را از دست میدهند. ناهنجاریهای اجتماعی در بین کودکان افزایش مییابد و در طولانی مدت نیروی شاداب و فعال جامعه را به رخوت و بی ارتباط به هر آنچه که در جهان میگذرد میکشاند.
آموزش و پرورش در خدمت نظام سرمایه داری
تسلط نظام سرمایه داری وپیچیدگی روزافزون مناسبات اجتماعی، موجب تنوع و کثرت تقسیم کار اجتماعی گردید. در نظام سرمایه داری انسانها برای نیازهای شخصی خود دست به تولید نمیزنند، بلکه به فکر کسب مهارتهایی کم و بیش متناسب با نیازهای نظام سرمایه داری هستند، در این میان کارگران قادر نیستند بدون آموختن مهارتهای لازم، نیروی کار خود را به آسانی بفروش برسانند. هدف آموزش و پرورش از منظر حاکمان سرمایه، کسب مهارتها و فنون کار و روابط اجتماعی متناسب با نظام سرمایه داری، گسترش و نهادینه کردن مناسبات سرمایه داری و ابدیت بخشیدن به آن است. نظام سرمایه داری تلاش دارد که آموزش و پرورش را رسما در خدمت افزایش بارآوری نیروی کار خریداری شده و افزایش ارزش اضافی قرار دهد.
مبارزات و مطالبات معلمان و کارگران بهم گره خورده است
اگر چه در دورهای که نظام سرمایه داری به درجه بلوغ نرسیده بود، معلمان به عنوان فرهیخته گان جامعه شناخته شده و شرایط اقتصادی- فرهنگی و سیاسی زندگیشان با کارگران تفاوت هایی از لحاظ سطح معیشت و موقعیت اجتماعی داشت. اما با رشد مناسبات سرمایه داری آن شرایط تغییر کرده و مناسبات سرمایه داری آنها را، به عنوان پرورش دهندگان نیروی انسانی موجود برای برطرف کردن نیازهای سرمایه، در کنار کارگران مزدی قرار میدهد.
اکنون معلم نقش تربیت آماده سازی نیروی کار مورد نیاز سرمایه داری را به عهده گرفته است و شرایط زندگی، کار و سطح دستمزد یک معلم با یک کارگر حرفهای چندان تفاوتی ندارد.
رشد نظام سرمایه داری با اصلاحات ارضی در ایران
رشد نظام سرمایه داری با طرح اصلاحات ارضی در سال ۱۳۳۹ و اجرا شدنش در سال ۱۳۴۱میدان را برای توسعه سرمایه داری باز کرد. شرایط کار و زندگی معلمان در این دوره دستخوش تغییرات بود.
معلمان حال میبایست نیروی کار متناسب با رشد سرمایه و تکنولوژی را فراهم سازند. با این شرایط جدید معلمان خود را در کنار خلع ید شدندگانی یافتند که چیزی جز فروش نیروی کار خود برای بقا در تملک خود نداشتند. بنابر این معلمان به عنوان نسل دیگری از خلع ید شدگان و صاحبان مهارت برای تربیت نسل جدید، نیروی کار مورد نیاز صنایع را با فروش نیروی کار فکری و مهارتهای خود به پرورش دهندگان نیروهای مولده تبدیل شدند.
نقش معلمان در تربیت کودکان
صمد بهرنگی معلمی که در زمان حکومت پهلوی با نوشتن داستانهای کودکان و زندگی کودکان فقر دنیای جدیدی را بروی کودکان باز کرد. صمد بهرنگی در کتاب کند و کاو در مسائل تربیتی ایران تناقضات سیستم آموزشی با واقعیات موجود در زندگی معلمان و دانش آموزان را بروشنی آشکار میکند.
در این دوره معلمان بیشتر در جمعهای سیاسی مخفی فعالیت داشتند.
تشکلات سندیکایی مستقل و علنی جایی در رژیم دیکتاتوری شاه نداشتند.
هر حرکت صنفی مستقل مساوی با زندان و شکنجه بود. اما معلمان در سر کلاس درس و در لابلای تدریس متون مختلف شرایط اسف بار زندگی فرودستان را برای دانش آموزان تشریح میکردند.
معلمانی همچون صمد بهرنگی چراغ راه آیندهای بهتر براری فرزندان طبقه کارگر از شرایط ویرانگر را توضیح میدانند و هزینههای سنگینی هم برای آن پرداختند. فرزاد کمانگر به دانش آموزانش یاد داد که تنها راه نجات از شرایط اسف بار ناشی از نظام سرمایه داری، آگاهی، اتحاد و مبارزه است و جانش را نظام سرمایه داری به دلیل این نوع از آموزش و به خاطر این گفتار عمیق انسانی گرفت.
مبارزات معلمان قبل از انقلاب ۵۷
مبارزات سازمان یافته معلمان ازدهه ۴۰ شروع شد. معلمان در سال ۱۳۴۰ روز ۱۲ اردیبهشت به سطح بسیار پایین حقوق تجمع صنفی اعتراض آمیزی را میدان بهارستان برگزار کردند. در این روز رئیس کلانتری بهارستان، به سمت تجمعکنندگان شلیک کرد که گلولهای به سر ابوالحسن خانعلی اصابت کرد و دو تیر دیگر هم دو نفر را مجروح کرد. روز ۱۲ اردیبهشت ماه ۱۳۴۰ با اعلام اعتصاب معلمان، همه مدارس تهران تعطیل شدند.
در اردیبهشت ماه ۱۳۴۰ معلمان موفق شدند در راه کسب حقوق صنفی خویش گامی به پیش بردارند. بعد از این حادثه شریف امامی نخستوزیر وقت استعفا کرد و با افزیش حقوق معلمان هم سطح با حقوق مهدسین، تحصن یازده روزه معلمان پایان گرفت. در ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۳۴۰ مجمع عمومی معلمان، در باشگاه مهرگان، ضمن تاکید بر ادامهی اعتصاب تا نیل به حقوق به حق خود که: افزایش حقوق، برکناری وزیر وقت، محاکمهی قاتل دکتر خانعلی و دلجویی از معلمان بود؛ روز ۱۲ اردیبهشت روز معلم اعلام شد.
در آن زمان روزنامه کیهان چنین نوشت: «حقوق معلمین برابر حقوق مهندسین شد. به احتمال زیاد اعتصاب معلمین پایان مییابد و مدارس تا هفته آینده باز میشود. بر این اساس حداقل حقوق کمک آموزگاران و آموزگاران ۵۰۰ و دبیران ۶۰۰ تومان و حداکثر حقوق از ۱۰۵۰ تومان تا ۲۲۲۰ تومان برای دبیران اعلام شده است.»
قبل از انقلاب ۵۷ در فقدان آزادیهای سیاسی و صنفی، معلمان کانونی برای ارتباطات دانش آموزان و دانشجویان بودند. ارتباطات بیشتر در رابطه با مطالعه متونی بود که ممنوع بودند.
به دلیل بالا گرفتن اعتراضات دانشجویی در خارج (فدراسیون دانشجویان خارج کشور) و دنشجویان داخل کشور، اعتراضات جهانی به نقض حقوق بشر درایرن دانشجویان در آبان ماه ۱۳۵۶ در دانشگاه صنعتی به همراه کانون نویسندگان ۹ شب، شب شعر داشتند که با اقدام پلیس در برهم زدن این شب شعر که منجر به درگیری و کشته شدن یک دانشجو و صدها زخمی شد پایان نیافت و مبارزه به اشکال گوناگون ادامه یافت. و انقلاب فرا رسید.
ویژگیهای آموزش و پرورش بعد از انقلاب اسلامی
در جریان انقلاب و اوایل سال ۱۳۵۸ فضای مدارس راهنمایی و دبیرستانها فضای باز سیاسی بود. دانش آموزان آزادنه به مسائل سیاسی میاندیشیدند و در مورد مسائل روز با همدیگر به بحث مینشستند. فعالیت گروهای سیاسی در مدارس شور و هیجان خاصی را بین دانش آموزان بوجود آورده بود. معلمین هم در تجمعات خود از آموزش و پرورشی سخن میگفتند که قرار است شکوفههای جوان را برای یک زندگی عاری از اشتثمار انسان از انسان به مقصدشان هدایت کند. حاکمان تازه به قدرت رسیده اما ساکت ننشستند <<حدود ۳۰ هزار نیرو از بین نیروهای بسیج و انجمن اسلامی وارد مدارس شدند تا کنترل سیاسی آموزشوپرورش را از دست گروهها بیرون بیاورند. آنها موفق هم شدند و گروهها از مدارس جمع شدند. >>
یکی از مهترین اهداف و شاخصههای نظام آموزشی بعد از تحقق جمهوری اسلامی ایران ایجاد و بسط و تسلط گفتمان دینی و ایدئولوژیکی در ساحت نظام آموزشی است. اسلامی کردن مدارس و دانشگاه را میتوان مهمترین ویژگی نظام آموزشی کشور دانست ویژگی که باعث میگردد نظام آموزشی در ایران را در گروه معدود کشورهایی قراردهد که نظام آموزشی ایدئولوژیک و غیر دموکراتیک داشته باشد. در مدارس مربیان تربیتی وجود دارند که کارشان بیشتر جنبه جاسوسی دارد تا تربیتی.
آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی مبتنی بر بنیانی ایدئولوژیک است. یعنی معلمان باید در کلاسهای آموزشی اولا نیازهای سیاسی-فرهنگی رژیم را تامین کنند و از جانب دیگر جوانان را به گونهای تربیت کنند که مناسبات سرمایه داری را معقول و ابدی جلوه دهند.
پرورش از منظر نظام سرمایه داری یعنی آماده سازی جوانان در حفظ و تداوم مناسبات موجود سرمایه داری باشد.
فراتر از این وزیر علوم دولت روحانی محمد فرهادی میگوید: اگر استادی سکولار باشد و تنها به صورت علم صرف اقدام به تدریس کند مشکلی وجود ندارد اما اگر در دانشگاه به ویژه در علوم انسانی ترویج سکولاریسم کند موظفیم که جلوی او را بگیریم. (۱)
در زمستان سال ۱۳۵۸ اعتراضات معلمان با گرایشات چپ و دمکراتیک در تقابل با نظام اسلامی سرمایه قرار گرفتند.
مدارس ابتدایی، راهنمایی، دبیرستانها و دانشگاهها در ابتدای انقلاب تبدیل به مرکز چالشهای سیاسی شده بودند.
تعداد معلمان، دانش آموزان و دانشجویان مخالف دولت هر روز افزایش مییافت و رژیم خطر را بسیار جدی احساس کرد.
تشکلات مستقل معلمان در سراسر کشور در حال شکل گیری بود.
ابتدا معلمان توسط انجمنهای اسلامی، بسیج و جاسوسان رژیم مورد حمله قرار گرفتند
رژیم با طرح «پاکسازی» اکثر معلمین معترض را از مدارس و دبیرستانها اخراج کرد.
در مرحله بعدی، رژیم دانش آموزان مخالف را از حق آموزش محروم نمود و به دانشجویان حمله کردند و دانشگاها را بستند.
مرحله بعدی دستگیری، زندان، شکنجه و اعدام این فعالین بود.
دوره عقب نشینی
در دوران جنگ ایران و عراق اکثریت معلمان آزادی خواه، برابری طلب و دمکرات یا دستگیر، زندانی و اعدام شدند و یا جان خود را نجات داده و از کشور گریختند. در این دوره از مبارزه علنی هیچگونه خبری نبود.
اعتراضات معلمان در دهه ۶۰
سال ۶۰-۶۱ دورانی بود که رسانههای رسمی دانش آموزان را تشویق به رفتن به جنگ میکردند و بسیاری از نوجوانان را به جبهههای جنگ فرستادند و جان بسیاری را گرفتند و تعداد زیادی هم برای همیشه معلول شدند. در جنگ بر طبق گزارشات حدود ۳۶ هزار دانشآموز و ۲ هزار معلم و مربی جان خود را فدای سیاستهای جنگی رژیم کرد.
<<رایجترین واکنش در دهه ۶۰ سکوت بوده، هیچ گزارشی از تجمع اعتراضآمیز دسته جمعی در این زمان ثبت نشده است. مخالفت معلمان به صورت فردی از اواخر دهه ۶۰ به تدریج میان معلمان رواج یافت و اواسط دهه ۷۰ (با جنبش دوم خرداد) واکنش مسلط را میان معلمان سبب شد. >> (۲)
کانون صنفی معلمان در سال ۷۸ تاسیس شد اما به گفته محمود بهشتی لنگرودی <<دوسال اول کانون صرف سازماندهی وتشکیلات واصلاح هیات مدیره شد>>. با رشد مشکلات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی اعتراضات معلمان از سال ۸۰ <<توسط چند تشکل ازجمله سازمان معلمان، خانهی معلمان، کانون همبستگی معلمان و اساتیدو،،، رهبری میشد. >> (۳)
تجمعات معلمان بین ۸۰-۸۳
اعتراضات معلمان و کارکنان آموزش و پرورش از سال ۸۰ وارد دور تازهای شد. اعتراضات معلمان در سال ۸۰ در تهران و چند شهر بزرگ ایران << توسط چندتشکل ازجمله سازمان معلمان، خانهی معلمان، کانون همبستگی معلمان واساتید و،،، رهبری میشد. >> (۴)
در سال ۸۰ یک تجمع محدود برای اعتراض به لایحه بودجه منجر به سلسله راهپیماییها و تجمعاتی شد که مدت ۱۲ روز بخش بزرگی از معلمان را به خیابانها کشاند و اوج آن تجمع ۱۰ هزار نفری معلمان در برابر مجلس بود. این اعتراضات در روز ۶ بهمن در میدان پاستور تهران جایی که دفتر ریاست جمهوری در انجا قرار دارد، به دنبال ضرب و شتم معلمان، بدون دستاورد ملموسی به پایان رسید.
سال ۱۳۸۲ صدور اطلاعیه کانون صنفى معلمان
در سال ۸۲ بخشی از معلمان در اعتصاب عمومی شرکت کردند. در دی و اسفند ۸۲ جمعی از معلمان از رفتن سرکلاسهای درس خودداری کردند.
در فاصله ۱۶ تا ۲۲ اسفند تعدادی از معلمان در مدارس حاضر میشدند اما به کلاس درس نمیرفتند و در واقع در دفتر مدرسه تحصن میکردند. ۱۶ اسفند صبح روز شنبه معلمان در تهران و بعضی شهرستانها با تجمع در ادارات آموزش و پرورش و مدارس، نسبت به مشکلات صنفی خود اعتراض کردند.
از سال ۸۰ تا ۸۲ چهار تجمع در تهران شکل گرفت که نقطة اوج اعتراضات تلقی میشد. تا اینکه شاهد تحصهای هشت روزه در شهرها شدیم. اعترضات سال ۸۳، شکل دیگری داشت. اعتراضات به صورت عریضه نویسیهای جمعی خطاب به مدیران آموزش و پرورش و نهادهای مربوطه دولتی درآمد.
یکی از مطالباتی که در این دوره طرح شد در خواست اضافه حقوق ۲۵ درصد بود. معلمان همچنین خواهان پرداخت حقوقهای معوقه خود بودند. بیمه درمانی معلمان هم از جمله مطالباتی بود که در این دوره طرح شد.
یکی دیگر از مهمترین خواستهها که در سال ۱۳۸۱ توسط معلمان مطرح شد اجرای نظام هماهنگ حقوق بود.
در این دوره << رهبری خانهی معلم با آقای رحمان شمس بود. وابستگی شمس به جناح راست کاملا محسوس بود. خود او از معلم تربیتیهای آموزش وپرورش بود وشایع شده بودکه جناح راست در اعتراض به طرح ادغام امورتربیتی معلمان را تحریک به اعتراض علیه حاجی کرده است. >> (۴)
اعتراضات چنان به سرعت صورت گرفت و گسترش یافت که <<دولت و نیروهای امنیتی گرفتارشده بودند و اوضاع به ظاهر از کنترل آن هاخارج شده بود >> (۴)
۲۰ تیرماه ۸۳ اولین دستگیری فعالان کانون دردولت آقای خاتمی اتفاق افتاد. آقای بهشتی لنگرودی و آقای ذاتی درمنزل بازداشت وخانههایشان تفتیش وکلیهی وسایل شخصی ازجمله کامپیوترازمنزلشان برداشته شد. در<<سال ۱۳۸۳ لایحهی مدیریت خدمات کشوری ازطرف تشکلها به عنوان یک خواست عمومی مطرح و به عنوان محورخواستهها مطرح شد. درچندین دوره بازجویی دردولتهای مختلف متوجه شدم که نوع برخوردهای بازجویان به دولتها ربطی ندارد. بازجوییهای سخت و ۳۱ روز انفرادی برای من و ۴۱روز انفرادی برای آقای ذاتی که درآن دوران سخنگو بود، درهمه دولتها علی الظاهر بازجویان وظایف خودشان را انجام میدهند. بازجویی باچشم بند و... >> (۴)
در ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۸۴ تجمع معلمان مقابل مجلس شورای اسلامی نمایش دیگری از قدرت نمایی معلمان را نشان داد. معلمین بار دیگر بر خواستهای خود پافشاری کردند. اعتراضات به صورتی پراکنده و خودجوش در شهرهای مختلف صورت میگرفت.
در دى ماه ۱۳۸۵ به مدت سه روز و در اسفند ماه به مدت یک هفته شاهد اعتصاب معلمان بودیم و ۱۲ مورد هم تجمع به صورت پراکنده اتفاق افتاد و معلمان در حالى که نسبت به حقوق پایین فرهنگیان در مقایسه با سایر ادارهها و ارگان هاى دولتى معترض بودند خواستار پرداخت هماهنگ حقوق شدند و اغلب معلمان در مناطق مختلف آموزش و پرورش در اعتراض به برگشت لایحه مدیریت خدمات کشوری در کلاسهای درس حاضر نشدند
اعتراضات بهمن و اسفند ۱۳۸۵
در بهمن و اسفند ماه ۱۳۸۵ بیش از ۶ تجمع گسترده برگزار کردند. معلمان در ۱۵ بهمن ۱۳۸۵ در برابر مجلس شورای اسلامی تصریح کردند که در صورت عدم انجام درخواستها از رفتن به کلاسهای درس خودداری خواهند کرد. در چند تجمع پایانی بیش از ۳۰ هزار نفر از سراسر کشور حضور داشتند.
محمد داوری، مسئول آموزش و اطلاع رسانی سازمان معلمان ایران، در ۲۳ اسفند سال ۱۳۸۵ به همراه دیگر فعالان صنفی و مدنی مقابل مجلس شورای اسلامی بازداشت و در تاریخ ۲۵ شهریور ماه به زندان اوین منتقل شد.
فرزاد کمانگر، فعال حقوق بشر و معلم در مرداد ماه ۱۳۸۵ بازداشت شد. فرزاد در بازداشت گاههای تهران، سنندج و کرمانشاه تحت شکنجه و اذیت آزار قرار گرفت ومحکوم به اعدام شد.
اعتراضات معلمان ۱۳۸۶-۸۷
در ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۳۸۶ معلمان و فرهنگیانی که قصد یک تجمع مسالمت آمیز در مقابل مجلس شورای اسلامی، در میدان بهارستان را داشتند توسط نیروهای انتظامی و امنیتی ضرب و شتم، دستگیر و به زندان برده شدند. و معلمان معترض، این حرکت ضد انسانی نیروهای انتظامی را مغایر با اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی که "تشکیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد، را آزاد میداند" اعلام کردند.
در فروردین ماه سال ۱۳۸۶ ماموران امنیتی ۹ تن از معلمان شهر همدان را بخاطر شرکت در حرکتهای اعتراضی صنفی در این شهر دستگیر کرده و روانه زندان کردند. آقایان یوسف زارعی، مجید فروزانفر، جلال نادری، یوسف رفاهیت، هادی غلامی، نادر قدیمی، علی نجفی، محمود جلیلیان و علی صادقی ۹ معلمی بودند که برای مدتی در سلول انفرادی نگاه داشته شدند و بعد از دادگاهی شدن به ۹۱ روز زندان محکوم شدند.
دیدبان حقوق بشر، در بیانیهی خود یادآور شده است: از سال ۲۰۰۹ تا سال ۲۰۱۲ در ایران ۳۹ معلم با اتهاماتی امنیتی بازداشت شدهاند اما همگی آنها کاری جز استفاده از حق جهانی آزادی بیان و حق برگزاری اجتماعات مسالمت آمیز نکرده بودند.
همچنین در این گزارش آمده است که تا سال ۲۰۱۲ در ایران ۱۵ معلم به زندان محکوم شدهاند و سه معلم به اعدام محکوم شدهاند، و همچنین چندین نفر دیگر توسط سازمانهای امنیتی، قضایی و انتظامی، احضار، بازجویی و مورد اذیت و آزار و تهدید قرار گرفتهاند.
مسعود کردپور، معلم و فعال حقوق بشر اهل بوکان در تاریخ ۱۷ مردادماه سال ۱۳۸۷ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به اتهام تبلیغ علیه نظام پس از تحمل یک سال حبس تعزیری آزاد شده بود. پس از آزادی به حکم هیات رسیدهگی به تخلفات اداری استان آذربایجان غربی در تاریخ ۱۱ شهریورماه همان سال به باز خرید از خدمت علیرغم حدود ۲۲ سال سابقه کار محکوم شد. لازم به ذکر است این فعال صنفی پیرو حکم صادره دادگاه انقلاب محکوم به تبعید به شهرستان تکاب نیز شده است. (هرانا)
سال ۱۳۸۸-۹۲
در آواخر سال ۸۷ و دوره سر و صدای انتخاباتی کانون در صدد جمع و جور کردن خود شد. در این دوره کانون صنفی معلمان خود را تسلیم فضای سیاسی آن دوران کرد. تلا ش کانون در قامت تشکلی سندیکایی-صنفی جهت آگاهی معلمان به حقوق حقه خود جهت گیری دیگری به خود گرفت. کانونیان بر این باور بودند که در دوران انتخابات برای جلب توجه کاندیداهای ریاست جمهوری و برای اینکه " سیاسیون وادار گردند در معادلات خود نقش بیشتری برای فرهنگیان در نظر بگیرند.... با همین هدف نامهی سرگشادهی مشابهای به تمامی چهار کاندید ریاست جمهوری فرستاده شد و از ایشان خواسته شد تا برنامههای خود را برای ۴ سال اینده مطابق با خواست هایی که در نامه ذکر گردیده بود اعلام نمایند. آقای کروبی به این درخواست بلافاصله پاسخ مثبت میدهند و با فرستادن آقای نجفی به عنوان مشاور خود و وزیر محبوب پیشین به محلی که کانون در نظر گرفته بود و سخنرانی برای همکاران بیشترین جلب اعتماد و نظر را در کانون ایجادکرد. پس از او آقای رضایی با فرستادن یکی از مشاوران به همراه دخترش و سخنرانی در میان همکاران نگاه همکاران را به ایشان تعدیل کرد هر چند طی سخنرانی چالش هایی ایجاد گردید که برایند مثبتی در میان همکاران ایجاد نشد. آقای موسوی نیز با ارسال نامهای (آقای فانی آن زمان مسئول واحد فرهنگیان بودند) تقریبا از تمام خواستهای کانون حمایت کرد و قول داد در صورت انتخاب شدن همه را مد نظر قرار دهد. این پاسخ آقای موسوی نیز با استقبال همکاران کانون مواجه شد.
<<در تاریخ ۶ اردیبهشت ماه ۱۳۸۸، دهها تن از معلمان حقالتدریسی که پایهی حقوقی معادل ۷۰ تا ۱۰۰ هزارتومان دارند در اعتراض به عدم مشخص شدن وضعیت استخدام خود با استناد به طرح یک فوریتی تعیین تکلیف معلمان حقالتدریسی در مجلس، مقابل در اصلی مجلس شورای اسلامی تجمع کردند. این معلمان از شهرهای اصفهان، لرستان، شیراز، ایلام، شهرکرد، چهارمحال و بختیاری، گلستان و قزوین به تهران آمده بودند. >> (گزارش ماموستا دوم مهر ماه ۱۳۸۸، منبع هرانا)
دستگیریها
رسول بداقی در ۱۱ شهریور ۸۸ دستگیر و بند ۲۰۹ اوین انتقال یافت و پس از آن در؛ شعبه پانزده دادگاه انقلاب توسط قاضی صلواتی به شش سال حبس محکوم شد. ایشان در تمام مدت محکومیت خود حتی یکساعت مرخصی نداشته است. (اسماعیل عبدی، حقوق معلم و کارگر)
آقای احمدی نژاد و گروهش نیز اصلا پاسخی به نامه و تماسهای مکرر کانون ندادند. در نهایت بیانیهی قابل دسترسی به تاریخ خرداد ماه ۸۸ از سوی کانون منتشر گردید و آقایان موسوی و کروبی به عنوان نمایندگان همسو با معلمان معرفی گردیدند ولی جهت گیری سیاسی روشنی داده نشد و تصمیم گیری را به خود معلمان سپرد خلاصهای از شرح ماوقع نیز در بیانیه امده است. " (۵)
"رسول بداقی یکی از فعالترین نیروهای صنفی عضو شورای هماهنگی کانونهای صنفی معلمان کشور است و تا کنون در اجتماعات اعتراضی معلمان کشور در سال ۸۵ جلوی پارلمان، در شهریور ۸۶ در نشست شورای هماهنگی معلمان کشور، در دیماه ۸۷ در دیدار با فراکسیون اقلیت مجلس و در شهریور ۸۸ توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده است. او پس از دستگیری آخر توسط قاضی صلواتی به شش سال حبس با اتهام واهی تبلیغ و تبانی علیه نظام و تجمع غیر قانونی محکوم شد. این کنشگر صنفی فرهیخته چهارسال و نیم از دوره محکومیت خود را در بندهای ۲۰۹ اوین، کچویی و رجایی شهر گذرانده و حتی یک روز مرخصی نداشته است. به رسول بداقی حتی برای مراسم تدفین مادرش نیز اجازه خروج ندادند. " (حقوق معلم- اسماعیل عبدی ۱۷ اسفند ۹۲)
در همین دوره "مهندس هاشم خواستار عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان مشهد ۸۱۳ روز بدون مرخصی در زندان وکیل آباد گذراند و آزاد شد. عبدالله مومنی پس از گذراندن پنج سال دوره محکومیت خود روز ۲۳ اسفند از زندان اوین آزاد میشود. محمد داوری نیز که پس از افشاگری وقایع کهریزک با پنج سال حبس مواجه شده بود پس از گذراندن دوره محکومیت در شهریور ۹۳ آزاد خواهد شد. سید محمود باقری عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان که حدود دو سال از حبس خود را گذرانده نیز منتظر مختومه شدن پروندهاش است. عبدالرضا قنبری با حکم ۱۰ سال حبس در تبعید به برازجان رفته و مسعود کرد پور روزنامه نگار با بازخرید اجباری به ۴ سال حبس محکوم شده که یک سال از آن را گذرانده است.... پرونده علی اکبر باغانی و محمود بهشتی لنگرودی برای اعمال ماده ۱۸ و اعاده دادرسی رفته است. باغانی به شش سال حبس و ده سال تبعید به زابل و محمود بهشتی لنگرودی به نه سال حبس محکوم شده بودند. اسماعیل عبدی نیز به ده سال حبس محکوم شده که حبس او به مدت پنجسال تعلیق شده است. " (حقوق معلم و کارگر- اسماعیل عبدی- ۱۷ اسفند ۹۲)
دولت احمدی نژاد برنده انتخابات اعلام شد. از آن تاریخ فعالین معلمان عملا قادر به هیچگونه فعالین صنفی نبودند. چرا که وارد معاملهای شده بودند که در آن معامله رقیب مقابل برنده شده بود. در طی دوره احمدی نژاد کانون صنفی جلسات هفتگی خود را در پارکها و خانههای شخصی برگزار میکرد. ارتباط بدنه کانون با کانون بسیار ضعیف شده بود ودر محدودههای معینی و در برخی مدارس شب نامه هایی توزیع میشد.
در ۱۱ اسفند ماه ۱۳۹۲ پیمان نودینیان عضو هیات مدیره انجمن صنفی معلمان استان کردستان به دادگاه " شعبه یک تجدید نظر کیفری کردستان احضار شد. قرار بود که حکم عجیب ۲۰ ضربه شلاق به اتهام واهی توهین به مامور دولت حین انجام کار توسط دادگاه شعبه ۱۰۵ کیفری صادر شده بود، بررسی و تجدید نظر شود. پیمان را از سر کلاس درس فراخواندند و به شکلی غیر قانونی حکم را اجرا کردند. ایشان در تماسی تلفنی به حقوق معلم گفت: حکم را اجرا کردند و پس از گذشت دو روز، در سه شنبه ۱۳ اسفند حکم تجدید نظر به دستم رسید!... پیمان نودینیان در آخرین نشست شورای مرکزی کانونهای صنفی معلمان کشور در آذر ماه و در شهر تبریز در کنار محمد خاکساری به عنوان نماینده ایران در سازمان جهانی معلمان (ei) انتخاب (ابقا) شد. " (۶)
این وقایع در دولت آقای روحانی درست چند ماه پس ار روی کار آمدنش اتفاق افتاده است. آیا با همه این فشارها هیچ جای شکی باید برای معلمان باقی مانده باشد که این دولت نه نتها هیچ فرقی با دولتهای قبلی از لحاظ سرکوب فعالین معلمان ندارد بلکه با شیوه جدیدی حملات به معلمان و کارگران را تشدید هم کرده است؟
به نظر میرسد جریان هایی درصدداند با ایجاد ابهام و فضای شک و تردید و اطلاعات ناقصی که به همکاران میدهند همان سناریو هایی که به کانون بارها ضربه زده است بیازمایند تا باز بتوانند کانون صنفی را به پیاده نظام جریان خاصی تبدیل کنند.
کانون صنفی معلمان ۹۳-۹۴
با روی کار آمدن دولت یازدهم حسن روحانی که خود را دولت اعتدال اعلام کرد، با استفاده سمبلیک و در دست داشتن کلید همه مشکلات وارد کارزار انتخاباتی شد و انتخابات را هم برد معلمان با استفاده شرایط مصنوعی "باز" انتخاباتی فعالیتهای علنی خود را گسترده تر کردند. تماس با بدنه برای ترمیم ضرباتی که در دوران دولت نهم و دهم، دولت احمدی نژاد، بر کانون صنفی معلمان وارد شده بود در دستور کار فراگیر همه فعالین صنفی معلمان قرار گرفت.
اعتراضات معلمان که سالها به محاق رانده شده و مطالباتشان بی پاسخ مانده است منتظر کوچکترین روزنهای است که سر بلند کند و خود را بار دیگر با سازماندهی جدید و آگاه سازی در بین معلمان برای نبردی دیگر برای کسب مطالبات آماده کند.
اوج اعتراضات سا ل ۱۳۹۳ در دی و اسفند ماه بود. معلمان با استفاده از امکانات اینترنتی از اپلیشنی به نام تلگرام برای بحث و تبادل نظر در مورد مطالبات معلمان، آموزش فعالیتهای صنفی و سازماندهی اعتراضات استفاده میکردند. با استفاده از این اپلیکیشن اینترنتی، که امکانات نوشتاری، عکس و حتی صوتی (صدای ضبط شده و موسیقی) دارد، به سرعت و در سرتا سر ایران معلمان خود را در گروهای معلمی اینترنی سازمان دادند. برای حفظ امنیت گروه و به هدر نرفتن وقت، هر گروهی برای خود ادمین و مقرراتی را تعیین کرد و همه اعضای گروه موظف به رعایت از این مقررات شدند.
معاونت توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش در مهر ماه سال ۱۳۹۴ اعلام نمود که که مدت زمان تبدیل وضعیت معلمان پیمانی ۵ سال است.
با وجود آن که تعداد قابل توجهی از این همکاران تا مهر ماه ۱۳۹۴ شامل این وضعیت میشدند اما تاکنون بلاتکلیف ماندهاند.
(http://sedayemoallem.ir)
البته بسیار اهمیت دارد که به مجموعهای از شیوهها و تاکتیکهای مختلف در به محاق کشاندن جنبش آگاه باشیم. کاری که حاکمان کرده و میکنند علاوه بر سرکوبگرانه بودن، رواشناسانه و یا روان کاوانه هم بوده است. میبینیم که همه تحرکات گردانندگان دولتی مرتبط بهم و در هماهنگی با هم بوده است یعنی یک پروژه کاملا از قبل مهندسی شده و هزینه دار.
مبارزات معلمان در دی ماه و اسفند ماه ۹۳ و همچنین در فروردین و اردیبهشت سال ۹۴ نشان داد که قدرت سازماندهی مبارزات سراسری معلمان برای رسیدن به اهدافشان به درجات زیادی بالاتر از بخشهای دیگر طبقه کارگر در ایران میباشد اما در عین حال شکننده تر.
آیا در شرایطی که حاکمان همه راههای قانونی را برای معلمان برای تلاش در راه رسیدن به اهدافشان را بستهاند راه دیگری برای یک مبارزه متحد برای گرفتن حقوق حقه معلمان وجود دارد؟
حاکمان تمام ابزار تخریبی را دست دارند. رسانهها، برای شستوی مغزی، دستگاه سرکوب با هزینه خود ما، زندان با هزینه خود ما و همچنین جاسوسانی باز هم در بین همین مردم زحمتکش خریداری شده ادند.
لازم است در مواردی مثل: ساختار کلی تشکل معلمان چگونگی انتخات هثیت مدیره، اختیارات این هئیت، نحوه تصمیم گیری در آن، اختیارات و کارکردهای واحدهای استانی و شهرستانی - مثلا اگر اسمش را قبول کینم به عنوان اتحادیه معلمان که با استانداردهای بین المللی هم همخوانی داشته باشد- و چگونگی انتخاب نماینده از سوی این واحدها برای مجمع عمومی، چگونگی انتخابات در خود مجمع عمومی و بطور دقیق در اساسنامه تصریح، تعریف و تعیین شود. بنابراین برای تدارک حتی یک طرح کلی از اساسنامه نیاز به یک کار جمعی است و بعد از آن لازم است که طرح پیش از علنی شدن توسط یک یا دو نفر حقوق دادن وارسی شود. به نظر میرسد که قبل از اینکه نمایندگان شهرها و استانها را تعیین کنیم باید اول اعضا از حقوق خود و حدود اختیارات شهرها و استانها و نحوه رای گیری آشنا بشوند.
شاید بهتر باشد که یک بار دیگر باید مروری بر اساسنامه کانون صنفی بشود.
۱- بطور مشخص در انجمن صنفی معلمان سه گرایش عمده را میشود به به روشنی دید: گرایشی که به ظاهر رادیکال و خواهان "تغییراتی ساختاری" در انجمن صنفی است اما تا به حال آلترناتیو عملیای را ارائه نداده است. دیدگاه دوم همان دیگاه جنا ح هایی از قدرت است. اینها حتی اصلاح طلب هم نیستند. به هر صورت اگر بطور جدی نیاز به تشکل مستقلی (منظور نه تنها مستقل از دولت بلکه مستقل از همه احزاب، چه اصلاح طلب، چه غیر اصلاح طلب) از معلمان وجود دارد، - که دارد، باید فرا گرایشی و فرا حزبی عمل کرد.
گرایش سوم هم خواهان تشکلی صنفی با استانداردهای بین المللی است. یعنی با بررسی اوضاع موجود اتحادیه معلمان - که احتیاج به تعریف دقیق دارد- یکی از آلترناتیوها است. ما بافته جدا بافته از دیگر معلمان جهان نیستیم. همانگونه که نظامهای سرمایه داری جهانی، بین المللی عمل میکنند. ما معلمان هم باید از همکارانمان و تجاربشان در سطخ بین المللی درس بگیریم. بیهوده است که شرایط ایران را ویژه اعلام کنیم و از زیر بار مسئولیتها طفره برویم. به دنیای دور بر خود نگاهی بیاندازیم، تعفن، فساد و دورویی، شستوی مغزی توسط رسانهها حال آدم را بهم میزند. راهکار را فقط با خرد جمعی میشود یافت. بهم اعتماد داشته باشیم. به نیروی خود باور داشته باشیم و متحد شویم و یکصدا هدف خود پیش ببریم بقیه چیزها را به مرور زمان بسپاریم.
در هر صورت وجود نظرات مختلف در کار مشترک و متشکل نقاط قوت و صعف خود را دارد. اما وجود چنین تشکلاتی با رعایت و احترام به نظرات مختلف در کل نشانه وجود دمکراسی در جمع است. اگر بحثها در محیطی سالم و پویا هدایت شوند میتوند ما را به دستاوردهای بزرگی برساند. تحمل نظرات مخالف و احترام به نظر مخالف چیزی است که ما احتیاج به تمرین روی آن داریم. ما شاید سالها با فرهنگ یا با منی، یا دشمن من، عادت کردیم. این نوع نگرش را باید به زباله دانی تاریخ انداخت. ما باید بیاموزیم که ما میتوانیم و قدرت آنرا داریم که روی پای خود بمانیم و با قدرت متحد خود بر سر آنچه به نفع ما و کلیت جامعه است کوتاه نیاییم.
کانون صنفی معلمان تنها تشکلی از تشکلات معلمان است که استقلال خود را تا کنون توانسته از همه جریانات سیاسی و دولتی حفظ کند و بر سر پای خود بیاستد. این تشکل در این سالها فعالینی را به عرصه تلاش برای تشکل مستقل به میدان آورده است که از تواناییها و پنانسیل سرشاری برخوردارند اما هنوز در سنین نوجوانی بسر میبرد و تمامی درس هایی را که یک فعال سندیکایی مستقل باید بیاموزد را ناموخته است. این جنبش به دلیل اهمیتش از چند طرف مورد حمله قرار گرفته است.
سه نمونه از این چند نمونه را بطور مختصر توضیح میدهم:
۱- فعالینی که به ظاهر با کانون صنفی همراهند اما در هر گامی بر علیه فعالین مینویسند و عمل میکنند. نوشتههای این دسته را میتوان در سخن معلم به صورت روشنی مشاهده کرد. سر دسته این دشمنان دوست نما را میتوان شیرزاد عبدالهی نامید اما وسعت این طیف بسیار فراتر از شیرزاد است.
۲- تشکلات رسمی دولتی
۳- ارگانهای سرکوب
به نظر من اولی بسیار خطر ناکتر از دو تای دیگر میباشد و باید جداگانه به همه اینها پرداخت. حتما باید به این مسئله در نوشتهای جداگانه بخصوص بخش اول پرداخت.
معلمان در مورد دستمزد آن شیوهای را انتخاب نکردهاند که کارگران انتخاب کردهاند. شاید دلیل آنهم این باشد که معلمان حقوقشان شامل قانون کار نمیشود. اما هر چه هست این است که شیوه کار معلمان با کارگران متفاوت است
اما آیا این دلیلی میشود که معلمان نتوانند به همراه کارگران برای افزایش حداقلی مزد تلاش کنند؟
مشکل فاصله گیری معلمان با کارگران در کجا است؟
طیف وسیعی از معلمان هنوز خود را بخشی از طبقه کارگر به حساب نمیآورند. این "فرهیخته گان" خود را بخشی از توده میلیونی مزد بگیرانی که تحت نظام سرمایه داری از تمام وسایل تولید خلع ید شده و تنها سرمایهای که برایشان باقی مانده همانا نیروی کار فکری و توان و دانش علمیشان است که در معرض فروش قرار گرفته تا از طریق فروش آن روزگار بگذرانند، نمیدانند. اما در حقیقت حقوق معلمان در این نظامها به اندازهای است که معلمان قادر به بازتولید نیروی خود برای ادامه کار خود باشند. از این منظر معلم با کارگر هیچ فرقی ندارد.
اما برگردیم به تشکل معلمان، کانون صنفی معلمان. آیا این تشکل یکدست و متحد است؟ آیا این تشکل توانایی پاسخگویی به نیازهای سراسری معلمان را که تشنه همبستگی، عدالت و یک زندگی انسانی هستند را دارد؟
به نظر میرسد مسئله بسیار بغرنج تر از آنچه که به ظاهر دیده میشود است. تشکل معلمان یک مشکل ندارد کانون صنفی معلمان دهها مشکل دارد. کانون صنفی معلمان هم با خود و اعضای خود مشکل دارد و هم با آنطرفیها.
کانون صنفی در درجه اول باید روابط درونی خود را بتواند نتظیم کند. اگر کانون صنفی تشکلی واقعا صنفی و از نوع اتحادیههای کارگری است بنا بر این باید همانگونه عمل کند که سند یکاها و اتحادیهها در سرتا سر جهان عمل میکنند. به این موضوع بعدا بیشتر در نوشتههای دیگر خواهیم پرداخت.
اما کانون صنفی بر سر دو راهی دیگری هم هست. اگر به سمت کارگران برود دسته اول مخالفانش به صف ایستادهاند تا کانون را تشکلی کمونیستی ارزیابی کرده و حتی شاید جلو تر بروند و لطمات دیگری را وارد کنند. اگر صف خود را از تشکلات کارگری جدا کند دیگر جایی برایش باقی نمانده که اتکا کند و کمک بطلبد! تمام حامیان کانون در سرتا سر جهان کارگران و معلمان و به اصطلاح هم طبقهایهایش هستند. خوب با این معضل چه باید کرد؟
بنا بر این بحث اصلی این خواهد بود که کانون تکلیف خود را با ارتباطات درونی خود روشن کند. استراتژی طولانی مدت خود را تعیین کند و به فکر فعال کردن اعضا برای گسترش و تثبت خود در دراز مدت باشد.
بسیاری از نکات عمدا فقط بصورت طرح بیان شده است تا بشود بحثها را در این زمینه باز کرد. من معتقد هستم که هیچ مشکلی در دنیا وجود ندارد که راه حلی نداشته باشد. اگر مشکلی باشد که راه حل ندارد به نظرم دیگر آن مشکل وجود خارجی ندارد.
مشکلات معلمان:
آمار شگفت کودکان بازمانده از تحصیل، که شمارشان هم اکنون بیش از چهار میلیون برآورد میشود، کاهش تقریبا ده درصدی پوشش دانش آموزان دبیرستانی در ده سال گذشته، افزایش نارضایتی و بی انگیزگی معلمان، افزایش مشکلات اقتصادی مدارس، به ویژه مدارس مناطق فقیر، که با کاهش چشمگیر کمکهای مردمی روبرو شدهاند و حتی در پرداخت قبضهای آب، برق، گاز و تلفن، با دشواریهای فراوانی دست به گریباناند، تنها بخش کوچکی از نابسامانی هایی است که مستقیم ریشه در همین شرایط اقتصادی آشفته دارد.
در مجموع مدارس در ایران، نه تنها از استحکام لازم در برابر حوادث طبیعی مانند زلزله برخوردار نیستند، بلکه نامناسب بودن فضاهای عمومی مدارس خصوصا مدارس دخترانه یکی از معضلات مهم آموزشی در ایران به شمار میرود.
مدارس ایران بیشتر فضای پادگان و زندان را تداعی میکند.
در اکثر مدارس دولتی فضاهای ورزشی، ناهارخوری، سالن اجتماعات و امتحانات، کتابخانه، آزمایشگاه و کارگاه پیش بینی نشده است.
(خلاصه امار اموزش وپرورش - دفتر طرح وبرنامه - ۱۳۸۴)
وضعیت غیر استاندارد مدارس ایران
۷۰ درصد ساختمانهای مدارس شهر تهران میانگین سنی بالای ۳۵ سال دارند و به شدت فرسوده هستند.
کمبود کلاس درس و مدرسه در حالی با چنین ابعاد غول آسایی خود نمایی میکند که در ۱۰ سال گذشته به طور متوسط سالانه ۵۰۰ هزار دانشآموز از آمار کودکان مشغول به تحصیل کاسته شده است. (۵)
حداقل ۲۶ هزار مدرسه دو نوبتی در کشور وجود دارد
در سال ۱۳۸۳ در روستای سفیلان در چهارمحال بختیاری بخاری چکهای مدرسه آتش گرفت و ۱۳ دانشآموز در آتش سوختند و کشته شدند. افکارعمومی به مسئله حساس شد و بنا شد که بخاریهای چکهای جمع شود و حداقل جای خود را به بخاری کاربراتوردار بدهد. دوباره در سال۱۳۸۵ در روستای درودزن مرودشت در اثر آتشگرفتن یک والور نفتی متحرک در کلاس ۸ دانشآموز (۶دختر و ۲ پسر) سوختند و هرچند زنده ماندند، اما صورتهایشان بهشدت آسیب دید. تصاویر آنها منتشر شده و بسیار تکاندهنده است و هیچکس پاسخگوی زیبایی از دسترفته آنها نیست.
راهیان نور
در تمام دنیا گردشهای علمی و تفریحی دانش آموزان به بخشی از آموزش دانش آموزان تبدیل شده است. دانش آموزان و بطور مشخص خانوادههای با در آمد پایین از این نوع بر نامهها استقبال بیشتری میکنند چرا خانوادهها از پس هزینههای اولیه زندگی هم بر نمیآیند تا چه رسد به بردن فرزندانشان به مسافرتهای تفریحی و یا دیدن مراکز علمی. آموزش و پرورش هم در ایران برای اینکه این بخش از برنامه به رسمیت شناخته شده جهانی را به ظاهر در فایل آموزشی خود پر کند برنامهای به نام راهیان نور براه انداخته است و حتی بخش عمدهای از نمره آموزش دفاعی دانش آموزان موکول به حضور در این اردوها میشود.
موارد زیادی گزارش شده است که اتوبوسهای حامل دانش آموزان راهیان در مسیر راه به دلیل کهولت اتوبوس و عدم رعایت استاندادهای ایمنی دانش آموزان بر اثر تصادف جان خود را از دست دادهاند. در یکی از همین برنامههای راهیان نور ۲۶ تن از دانش آموزان و آموزگاران بروجنی بر اثر واژگونی اتوبوس راهیان نور جان خود را از دست دادند.
۲۵ اسفند یعنی در شب عید، در حالی که تنها چند ساعت به آغاز سال ۸۷ باقی مانده بود اتوبوس حامل دانشجویان پسر دانشگاه علمی - کاربردی خیام مشهد که با تبلیغات بسیج رهسپار مناطق جنگی بود با یک تانکر سوخت برخورد کرد که در نهایت ۲۲ پسر دانشجو زنده زنده در آتش سوختند و هفت نفر نیز زخمی شدند.
ده روز پس از این فاجعه و در ششم فروردین ۸۷ اتوبوس فرهنگیان استان چهار محال و بختیاری در محور شهر کرد به ایذه با گارد ریل برخورد کرد که در این حادثه ۲۷ نفر کشته و ۱۳ نفر مجروح شدند
دو روز بعد یعنی در هشتم فروردین همان سال اتوبوس حامل کاروان موسوم به راهیان نور در منطقه دهلاویه مورد حمله و تیر اندازی افراد ناشناس قرار گرفت که در نهایت ۲ نفر زخمی شدند.
این فجایع اتفاقی نبوده و برنامه ریزی شده هم نبوده است، بلکه از عدم رعایت استانداردهای ایمنی و عدم وجود نهادهای مستقل نظارتی بر عملکردهای دست اندرکاران آموزشی است. باید هم خانوادهها و هم نهادهای مستقل معلمان بر مدیریت اینگونه برنامهها نظارت کامل داشته باشند.
پیشنهاد مطالباتی تعدادی از معلمان:
"باتوجه به اتحاد و یکدلی به وجود آمده در جامعهی معلمان ایران که همواره خود از پیشگامان عدالت خواهی و عدالت گستری درجامعه بوده وهستند و با فرهیختگی تمام صدای حق طلبی خود را به دور از آلودگیهای سیاسی وگرایشهای سود جویانه به گوش جامعه فهیم وحق پوی ایران و وجدانهای بیدار رساندند، لازم است کانون صنفی مرکز با رایزنی و هماهنگی با کانونهای دیگر شهرهای ایران جدولی کامل از خواستههای به حق، صنفی، قابل اجرا را پیگیری و با تعیین جدول زمانبندی منطقی ودر نظر داشت اهمیت هر یک از خواستهها تنظیم و با تاکید بر پشتیبانی و همت جامعهی معلمان، خواستار اجرای آن باشند.
برای نمونه چند پروژهی مهم که مورد نیاز وخواست فرهنگیان است اشاره مینمایم:
۱-ترمیم واصلاح حقوق ودستمزدها در هماهنگی با سایر کارمندان و خط فقر تا پایان سال ۱۳۹۴
۲-ساخت بیمارستانهای تخصصی فرهنگیان در مراکز استانها وفوق تخصصی در کلان شهرها تاپایان۱۳۹۸
۳-احیای بانک فرهنگیان برای گشایش مالی و اعطای تسهیلات ارزان قیمت به فرهنگیان تا خرداد ۱۳۹۵
۴-احیای باشگاه فرهنگیان برای خدمت رسانی به فرهنگیان و خانوادهی آنان در زمینههای رفاهی، فرهنگی، هنری، ورزشی تاپایان ۱۳۹۶
۵-ساخت و خرید هتل و مراکز اسکان قابل قبول و مناسب با استانداردهای ایمنی لازم برای معلمان و خانواده آنان در شهرهای مشهد، قم، کرانههای در یای خزر، کیش وقشم و... که خود فرهنگیان میتوانند با خرید سهام آنها بخشی از سرمایه و نقدینگی را تامین نمایند، این کار میتواند به تدریج تا سه سال آینده کاملا محقق شود.
۶-نظارت بیشتر و حسابرسی دقیق تر از صندوق ذخیره فرهنگیان و هدایت بخشی از سرمایه فرهنگیان عضو در این صندوق در پروژه هایی که نام برده شد.
۷-اختصاص سهمیه فرزندان فرهنگی در کنکور سراسری و جذب فرزندان فرهنگیان در آموزش وپر ورش که برخی سازمانها سال هاست که این طرح جایگزینی فرزندان کارکنان را اجرا میکنند. که زمان مورد نیاز این خواسته برای ارسال لایحه به مجلس وتصویب آن بیشتر از یکسال نمیتواند باشد. (پیشنهادی از طرف معلمان در تلگرام)
من پیشنهاد میدهم که در لیست بالا برخی راشفاف تر و تعدادی هم به آنها اضافه شود.
اصلاحات پیشنهادی فرودین ۱۳۹۴:
بند ۱ بدین ترتیب تصحیح شود:
۱-بالا رفتن حقوق ودستمزدها در هماهنگی با سایر کارمندان، خط فقر تعیین شده، نرخ تورم واقعی و سبد هزینه خانوار چهار نفره تا پایان سال ۱۳۹۴
پیشنهاد میکنم که موارد زیر هم به لیست بالا اضافه شود:
۱- ایجاد تشکل مستقل معلمان بدون دخالت سازمانهای دولتی
۲- دخالت تشکل مستقل معلمان در تدوین کتب درسی
۳- دخالت نمایندگان تشکلات مستقل در تعیین میزان حقوق معلمان بر اساس سیاست دو جانبه گرایی با حق رای و تصمیمات شورای نمایندگان معلمان و نمایندگان دولت
۴- حق اعتصاب، اعتراض و آزادی بیان بدون هیچگونه پیگرد قانونی یا سری
۵- آزادی بدون قید و شرط همه معلمان دستگیر شده
۶- استاندارد کردن محیط آموزشی با استانداردهای بین المللی. بودجه مکفی برای ساختن مدارس مدارس و دبیرستانها با استانداردهای بین المللی
۷- برای پیش گیری از سوء تغذیه، فراهم کردن غذای رایگان برای کودکان دبستانی
۸- برچیده شدن نیروی ارشاد از محیط آموزشی
۹- معلمان حق ا لتدریس قانونا بعد از یک سال تدریس باید با هزینه آموزش و پرورش دوره آموزشی تربیت معلم را همراه با تدریس و دریافت کامل حقوق را به اتمام رسانده و به استخدام رسمی در آیند.
۱۰- حق اضافه پرداخت هزینه کلان شهرها برای جبران هزینه رفت و آمد و اجاره محل سکونت
۱۱- حق اضافه پرداخت برای معلمانی که در نقاط دور افتاده و دور از امکانات شهری به تدریس مشغولند. در صد اضافه پرداخت با پیشنهاد شورای نمایندگان معلمان و تصویب آن بر اساس دو جانبه گرایی (نمایندگان معلمان و دولت) است
۱۲- پرداخت و بالا رفتن حقوق بازنشستگی معلمان بر اساس نرخ تورم و بر اساس سیاست دو جانبه گرایی با حق رای و تصمیمات شورای نمایندگان معلمان باز نشسته و نمایندگان دولت
۱۳- ایجاد خانه سالمندان برای معلمان بازنشستهای که نیاز به کمکهای بهداشتی و مراقبتهای خاص دارند
۱۴- حقوق برابر برای زنان در تمام موارد حقوقی و حقیقی
۱۵- تعلیم و تربیت مستمر با هزینه آموزش و پرورش برای بروز کردن نوآوریهای فرهنگی، استاندارد سازی متد آموزشی، آموزش نحوه برخورد و پیشگیری از اذیت و آزار کودکان توسط کودک و یا کودکان مزاحم و شرور
۱۶- پرداخت کمک هزینه رفت و آمد در کلان شهرها و تغذیه برای آن دسته از دانش آموزانی که نیازمند شناخته شدهاند با بودجه آموزش و پرورش.
۱۷- - ایجاد کلوپهای ورزشی و تفریحی با هزینه کم برای معلمان
۱۸- ایجاد کلوپهای ورزشی و تفریحی رایگان برای دانش آموزان با هزینه آموزش و پرورش
ستار رحمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
۱- وب سایت ایسنا جمعه ۱۳ فروردین ۱۳۹۵
۲- وب سایت عدالتخواهی
۳- گزارش محمود بهشتی لنگرودی
۴- گزارش محمود بهشتی لنگرودی
۵- حسین رمضانی سراجاری، گزارش به گروههای تلگرامی ۰۳. ۰۴. ۱۵
۶- حقوق معلم و کارگر گزارش اسماعیل عبدی
۷- (خلاصه امار اموزش وپرورش - دفتر طرح وبرنامه - ۱۳۸۴) اسفند ۸۶خبرگزاری ایسنا
۸- آموزش و پرورش ما؛ از آرزو تا عمل (گفتوگو با شیرزاد عبداللهی ـ بخش نخست)
تا زمان نوشتن این متن شهرهایی که کانونهای صنفی مجوز قانونی برای برکزاری مجمع عمومی گرفتند به قرار زیر است:
۹- اصفهان
۱۰- زنجان
۱۱- آذربایجان شرقی
۱۲- گیلان
۱۳- بویر احمد
۱۴- البرز
۱۵- مازندران
۱۶- فارس
۱۷- گلستان
۱۸- ایلام
۱۹- بوشهر
۲۰- لرستان
وب سایتها
۲- http://farsnews.com
۳- http://www.hamshahrionline.ir
۴- http://www.jomhourieslami.com
۵- http://www.aftabnews.ir
ایران و تهدید امنیت غذایی و انسانی، محمدرضا محبوبفر
جهانبینی اسلامی از منظر تاریخ، شهرام ارشدنژاد