برخی جریانهای سیاسی ایران سالهاست که از نظام انتخاباتی فعلی ناامید شدهاند -انتخاباتی که تمام شهروندان را به رای دادن تشویق میکند- چرا که میدانند در صورت رای دادن اکثریت شهروندان شانسی برای برنده شدن نخواهند داشت.
به گزارش آفتابنیوز؛ سایت "المانیتور" در مقالهای با اشاره به اینکه بسیاری از ناظران معتقد هستند مشارکت انتخاباتی در این دوره کاهشی است، مینویسد: "طیف تندروها در ایران به نظر میرسد با این موضوع و دلسرد و ناامید شدن شهروندان معمولی ایرانی مشکل و مخالفتی ندارند. نخبگان سیاسی ایران زمانی انتخابات را منبعی برای مشروعیت نظام قلمداد میکردند. آنان دائما اشاره میکردند که حضور گسترده ایرانیان در انتخابات مهر تاییدی برای مشروعیت نظام است. با این وجود، زمانی که اکثریت رای دهندگان به طور فزاینده در چندین انتخابات به نامزدهای جناح تندرو اقبال نشان ندادند و به آنان رای ندادند معادلات تغییر کرد.
در سال ۱۹۹۷ میلادی، ایرانیان با رای دادن به "محمد خاتمی" اصلاحطلب، تندروها را غافلگیر کردند. در سالهای پس از آن نیز انتخابات ریاست جمهوری همواره محل اختلاف بود. محافظهکاران اکنون از نظام انتخاباتی فعلی دور میشوند و قصد دارند آن را به نظامی تبدیل کنند که از دیدشان تنها امکان به قدرت رسیدن نامزدهای "اصلح" در آن وجود دارد. از دید آنان اگر رای دهندگان به افراد "درست" رای دهند، محافظهکاران و یارانشان میتوانند اکثریت لازم را برای اشغال مناصب سیاسی دولتی و اجرایی حفظ کنند. آنان الگویی را برای آینده میخواهند که در آن هم به اصول حاکمیت اسلامی عمل شود و هم منبعی برای کسب مشروعیت و تداوم آن وجود داشته باشد؛ مشابه حزب کمونیست چین.
شیفتگی محافظهکاران ایران نسبت به مدل حکمرانی چینی موضوع تازهای نیست با این وجود، این شیفتگی در سالیان اخیر تشدید شده است. محافظهکاران ایران به تسلط حزب کمونیست چین و توانایی تمرکزگرایانه آن در عمل بدون آن که اعتراضی در سطح گسترده در چین رخ دهد غبطه میخوردند. "علی اکبر رائفیپور" از نظریهپردازان تندروها در ایران با تحسین مدل چینی گفته است؛ شرورها نمیتوانند در چین رای دهند فقط اعضای حزب کمونیست میتوانند رای دهند. چهرههایی مانند رائفیپور مدعی هستند که تودههای مردم که در سالهای اولیه جمهوری اسلامی در مناطق روستایی زندگی میکردند را نمایندگی میکنند. امروز، اما آنان میدانند اکثریت ایرانیان اقبالی به این طیف و تفکراتشان نشان نمیدهند. دو سوم جمعیت ایران اکنون در مناطق شهری زندگی میکنند. خانوادههای سنتی دهه ۷۰ میلادی امروز شهرنشین شدهاند و فرزندانشان آرزوی سبک زندگی متفاوتی نسبت به سبک زندگی گذشته را دارند".
این سایت در ادامه مینویسد: "هنگام پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ میلادی انقلابیون به دنبال الگویی بودند که در آن هم به اصول اسلامی عمل شود و هم نهادهای دموکراتیک وجود داشته باشد. آنان قانون اساسی را براساس الگوی جمهوری پنجم فرانسه تنظیم کردند و در آن رئیسجمهوری و نخستوزیر در نظر گرفته شدند. با این وجود، شورای نگهبان نیز (برای محافظت از اجرای اصول اسلامی) و رهبری در نظر گرفته شدند.
آیتالله "هاشمی رفسنجانی" در آرزوی تبدیل شدن ایران به ژاپن جهان اسلام بود: یک کشور پیشرفته از نظر فناوری با اقتصادی قوی و هویت فرهنگی ریشهدار. او شخصا در جوانی به ژاپن سفر کرده بود. با این وجود، در حکومت تازه مستقر همه با او در رویای تحقق نسخه اسلامی ژاپن همدل نبودند به خصوص طیفی که چندان اهمیتی به لزوم رعایت موازین دموکراسی نمیدادند. هنگامی که ایرانیان در سال ۱۹۹۷ میلادی به خاتمی نامزد اصلاحطلبان رای دادند، برخی شگفتزده شدند. آیتالله "هاشمی رفسجانی" در خاطرات خود ذکر کرده که در آن زمان با آیتالله "احمد جنتی" رئیس شورای نگبهان دیدار داشت و آیتالله جنتی به او گفته بود که مشارکت کمتر تضمینکننده پیروزی نامزد محافظهکاران است و او امیدوار است که اینگونه شود. هنگامی که محافظهکاران در سال ۲۰۰۵ میلادی جایگزین دولت اصلاحات شدند، چشمانداز دولت متمرکز قدرتمند با اعمال کنترل دولت بر اقتصاد، سیاست و جامعه به سبک حکمرانی چینی را در دستور کار قرار دادند. محافظهکاران اما در سال ۲۰۰۹ میلادی با بحران پس از انتخابات مواجه شدند. به دنبال پیروزی "حسن روحانی" در انتخابات سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۷ محافظهکاران ایران دریافتند که در انتخاباتی آزاد و رقابتی با مشارکت اکثریت رای دهندگان قافله را به رقبا میبازند و شانسی برای پیروزی نخواهند داشت".
"المانیتور" در ادامه میافزاید: "اکنون از هفت نامزد انتخابات ریاست جمهوری مورد تایید شورای نگهبان پنج نامزد اصولگرا هستند. چهره اصلی آنان "ابراهیم رئیسی" رئیس فعلی قوه قضائیه است. "عبدالناصر همتی" و "محسن مهرعلیزاده" دو نامزد نزدیک به اصلاحطلب محسوب میشوند اما هیچ یک چهرههای سیاسی برجسته با شانس پیروزی بالا نیستند. به نظر نمیرسد مشارکت انتخاباتی در این دوره بالا باشد. "مصطفی تاجزاده" چهره برجسته اصلاحطلبان و "علی لاریجانی" یک محافظهکار میانهرو با پشتوانه مردمی در میان طبقه متوسط شهری هر دو رد صلاحیت شدهاند. شیوع کرونا نیز عامل دیگری است که در مشارکت کمتر رایدهندگان در این دوره نقش خواهد داشت و در انتخابات پارلمانی اخیر نیز به کسب اکثریت کرسیهای پارلمان توسط محافظهکاران به دلیل مشارکت پایین رایدهندگان کمک کرد.
امروز محافظهکاران ایران خود را یک گروه "اقلیت صالح" قلمداد میکنند که به اصول نظام معتقدند و وفادار هستند. برخی از آنها دیگر اراده ملت را منبع قانونی برای مشروعیت قدرت سیاسی نمیدانند؛ در نظام ایده آل آنان انتصاب افراد مانند نظام چین است. البته در درون محافظهکاران نیز رقابتهایی وجود دارد. اگرچه محافظهکاران رویای اقتدار حزب کمونیست چین را در سر میپرورانند، اما ممکن است مشتاق نباشند که فردیت خود را با یک سیستم تکحزبی تغییر دهند. همچنین، افرادی که الگوی چینی را تحسین میکنند از جنبههای دیگر آن از جمله پذیرش آزادیهای اجتماعی، جذب سرمایهگذاران خارجی و تسهیل فعالیت بخش خصوصی برای رقابت در اقتصاد استقبال نمیکنند. چنین رویکرد گزینشگرایانهای نسبت به مدل چینی میتواند باعث شکست آن در ایران شود. نکته بارز آن است که محافظهکاران ایران خواهان یک سیستم حکمرانی واحد و متمرکز در ایران هستند و میخواهند بخشهایی از الگوی چینی که دوست ندارند را نادیده گیرند و با آن گزینشی برخورد کنند. اکنون آنان در حال آزمایش هستند، باید دید آیا میتوانند خود را به عنوان جریان اقلیت انتخاب شده توسط اقلیت و برای تشکیل دولتی اقلیتی بر اکثریت جامعه حفظ کنند یا آن که دچار بحران خواهند شد".