مقدمه
از جنگ دوم جهانی تا بحال دو وزیر دفاع آمریکا از منفورترین چهرههای سیاسی در خود آمریکا و جهان بوده اند.
یکی از این دو نفر رابرت مک نامارا، وزیر دفاع دولتهای آقایان جان کندی و لیندون جانسون بود که از ۲۱ ژانویه ۱۹۶۱ تا ۲۹ فوریه ۱۹۶۸ وزیر دفاع و مدیر پنتاگون بود. مک نامارا ]به همراه هنری کیسینجر، جنایتکار جنگی[یکی از مهمترین عوامل شدت یافتن جنگ آمریکا در ویتنام بود که باعث کشته شدن دستکم ۱.۵ میلیون از مردم ویتنام و حدود ۵۹،۰۰۰ سرباز امریکایی شد. او با اغراق و دروغهای بسیار دائما آقای جانسون را ترغیب میکرد که نیروهای بیشتری به ویتنام بفرستد. اگر جنگ ویتنام نبود، آقای جانسون که از لحاظ مواضع و اقدامات اجتمأعی، اقتصادی و سیاسی خود در داخل آمریکا بسیار مترقی بود، بعنوان یکی از بهترین روسای جمهور تاریخ آمریکا ماندنی میشد.
وقتی که آقای دنیل الزبرگ، شخصیت ضد جنگ شجاع آمریکا، اسناد محرمانه پنتاگون درباره آن جنگ را در سال ۱۹۷۱ کپی کرد و به روزنامههای نیویورک تایمز و واشنگتن پست داد و آنها این اسناد را منتشر کردند، دروغهای مک نامارا و پنتاگون درباره تاریخچه جنگ ویتنام و علت آن فاش شد که به اعتراضات به جنگ شدت بخشید، و سرانجام باعث پایان یافتن مداخله آمریکا در ویتنام و پایان دادن به آن جنگ شد. نتایج بمباران ویتنام توسط آمریکا با بمبهای ناپالم و agent orange هنوز در آن کشور دیده میشوند و اثرگذار هستند.
دومین فرد منفور دانالد رامسفلد وزیر دفاع دولت جرج بوش پسر بود که از ۲۱ ژانویه سال ۲۰۰۱ تا ۱۸ دسامبر سال ۲۰۰۶ وزیر دفاع بود. این مقاله راجع به او میباشد که روز سه شنبه ۲۹ جون ۲۰۲۱، در حالیکه فقط ۱۰ روز تا ۸۹ سالگی خود فاصله داشت در منزل خود مرد. عنوان این مقاله اقتباس از بخشی از عنوان مقاله وبسایت Daily Beast آمریکا درباره رامسفلد میباشد.
نقش رامسفلد در هجوم به افغانستان و عراق
رامسفلد در جوانی در نیروی دریایی آمریکا خدمت کرد. او در سال ۱۹۶۲ بعنوان نماینده ایالت ایلینوی در کنگره انتخاب شد که تا سال ۱۹۶۹ در آنجا ماند. او در دولت ریچهرد نیکسون رئیس جمهور آمریکا از ژانویه ۱۹۶۹، مدیر "دفتر فرصتهای اقتصادی" تا سال ۱۹۷۰ بود. از ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۱ مشاور نیکسون، از ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳ مدیر "شورای هزینه زندگی"، و از ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۴ سفیر آمریکا در پیمان ناتو بود. از ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۵ مدیر کارکنان کاخ سفید بود، و از ۲۰ نوامبر ۱۹۷۵ تا ۲۰ ژانویه ۱۹۷۷ وزیر دفاع بود. پس از انتخاب آقای جیمی کارتر به ریاست جمهوری او به بخش خصوصی پیوست، و دهها میلیون دلار پول دراورد.
رامسفلد بود که در دسامبر ۱۹۸۳ بعنوان نماینده ویژه آقای رانالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا به بغداد رفت و در ملاقات با صدام حسین به او گفت که اگرچه آمریکا بطور رسمی در جنگ عراق با ایران بی طرف است، ولی آقای ریگان تصمیم گرفته که موضع آمریکا را بطور غیر رسمی به سوی حمایت از عراق چرخش دهد.
از آن زمان بود که آمریکا با برداشتن تحریمهای خود علیه عراق نه تنها در نهایت به رژیم صدام حسین کمک کرد تا سلاح شیمیائی بسازد و از آنها علیه ایران و مردم کرد عراق استفاده کند، بلکه به ارتش عراق اطلاعات ماهوارهای و جاسوسی میداد تا درباره نقل و انتقال نیروهای ایران باخبر باشد. آمریکا همچنین مانع از مقصر شناختن عراق توسط شورای امنیت سازمان ملل بعنوان متجاوز جنگ، و همچنین محکومیت عراق برای استفاده از سلاحهای شیمیائی بود. در حقیقت وقتی عراق از آن سلاحها استفاده کرد، آمریکا سکوت کرد.
عراق مورد حمایت آمریکا در جنگ با ایران بهترین نمونه سیاست آمریکا در اتحاد با رژیمهای دیکتاتوری است. تا زمانی که این رژیمها به آمریکا سود میرسانند مورد حمایت هستند، ولی بعد از آنکه تاریخ مصرف آنها به پایان میرسد، آمریکا میکوشد آنها را سرنگون کند. پس از حماقت صدام حسین در هجوم به کویت، آمریکا و نیروهای متحد آن به کویت حمله کرده و ارتش عراق را بیرون راندند. از ۱۹۹۱، پایان جنگ کویت، تا سال ۲۰۰۳ عراق تحت شدیدترین تحریمهای اقتصادی بود که دستکم ۳۷۵،۰۰۰ کودک و نوجوان عراقی بخاطر گرسنگی ناشی از تحریمها جان باختند. در ۱۹۹۷ نئوکانهای امریکایی پروژهای را برای سرنگونی رژیم صدام حسین و "دموکراتیک نمودن" خاورمیانه با نیروی نظامی به نام "پروژه برای قرن جدید آمریکا" آغاز کردند که رامسفلد یکی از اعضای اولیه آن بود.
گروه تروریستی القأعده در ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ به آمریکا حمله کرد، و نزدیک به ۳،۰۰۰ شهروند بی گناه امریکایی را به قتل رساند. ۱۵ نفر از ۱۹ تروریست شهروندان عربستان یکی از نزدیکترین متحدان آمریکا بودند. در اولین جلسه اضطراری شورای امنیت ملی آمریکا در بعد از ظهر ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، بعد از حمله تروریستی به آمریکا، رامسفلد گفت، "چرا ما باید فقط به جنگ با القأعده برویم؟ چرا عراق نه؟" معاون او پال ولفوویتز ، نئوکان بدنام و یکی از "ارشیتکت"های هجوم به عراق، گفت، "عراق شکنده است. تصرف آن شدنی است."
این در حالی بود که کوچکترین نشانهای از شرکت عراق در آن حملات، بخصوص در روز حمله نبود. از آن لحظه به بعد این دو نفر نهایت کوشش خودرا کردند تا هجوم به عراق انجام شود. ریچارد کلارک که در آن زمان مسول امور تروریستی کاخ سفید بود گفت، "رامسفلد پیشنهاد کرد که به عراق حمله کنیم. همه ما گفتیم، نه، القأعده در افغانستان است. رامسفلد پاسخ داد، اهداف خوبی برای بمباران در افغانستان نیست، در حالیکه تعداد زیادی از این اهداف در عراق وجود دارند."
بعد از هجوم آمریکا به افغانستان طالبان خواهان مذاکره و تسلیم شدن به نیروهای آمریکا بودند. ولی رامسفلد در آن زمان گفت، "فکر نمیکنم که این جنگی باشد که با مذاکره تمام شود. برای آمریکا این قابل قبول نیست." ۲۰ سال بعد، در سال ۲۰۲۱، نیروهای آمریکا با شکست کامل در حال خروج از افغانستان هستند، و پیش بینی میشود طالبان در کمتر از یکسال کنترل کامل افغانستان را در دست گیرند. فاجعه افغانستان در حال تکرار است. در طول این ۲۰ سال نزدیک به ۱۵۰،۰۰۰ نفر در افغانستان، از جمله نزدیک به ۴۰،۰۰۰ غیر نظامی و ۶۰،۰۰۰ سربازان ارتش افغانستان کشته شده اند، و دستکم ۲۴۰۰ نفر از نیروهای آمریکا نیز جان باخته اند. برای چی؟ هیچ چیز.
رامسفلد بود که در ۲۷ نوامبر ۲۰۰۱ در یاداشتی برای بوش پسر "دلایل" زیادی برای "توجیه" هجوم به عراق را توضیح داد. او بود که در سپتامبر ۲۰۰۲ اصرار میکرد که شواهد غیر قابل انکاری دارد که نشان میدهد عراق و القأعده متحد بودند، که دروغ محض بود. بعد از آن یاداشت و دروغهای رامسفلد، دروغهای کاندولیزا رایس، جرج بوش، ولفوویتز، داگلاس فایت فرد سوم پنتاگون، و دیک چینی درباره عراق، از ادعای ملاقات رهبر تروریستهای ۱۱ سپتامنبر با مقام امنیتی عراق در پراگ قبل از حمله به آمریکا، تا ادعای وجود برنامه برای تولید سلاحهای کشتار جمعی در عراق، و وجود ازمایشگاهایهای سیار در کامیونها برای تولید سلاحهای میکروبی و شیمیائی آغاز شد تا به هجوم به عراق در ۱۹ مارس ۲۰۰۳ رسید.
حمله به عراق دستکم ۵۰۰،۰۰۰ نفر، و احتمالا تا حدود ۱.۵ میلیون نفر را کشت؛ میلیونها نفر را آواره کرد؛ هزاران کودک و نوجوان را یتیم کرد؛ باعث مهاجرت لایه بزرگی از تحصیل کردگان عراق شد؛ زیربنای آن کشور را بسیار صدمه زد، و موجب ظهور القأعده در عراق شد که نهایتا تبدیل به دأعش شد. دستکم ۴۵۵۰ نفر از نیروهای آمریکا نیز جان باختند، و دهها هزار نفر جراحات شدیدی داشتند. در عین حال ، همانطور که نگارنده در یک مقاله به زبان انگلیسی در سال ۲۰۱۳، دهمین سال هجوم به عراق نوشت، به "دولت پنهان" در ایران دست بالا را در مقابله با اپوزیسیون مشروع داخلی داد.
وقتی شکنجه عراقیها در زندان ابو غریب و همچنین در زندان گوانتانامو افشا شد، رامسفلد از آنها دفاع کرد. گفته شده بود که آنهایی را که مورد بازجویی قرار داده بودند ساعتها سرپا نگه میداشتند. او در دفاع از آن گفت، "من هر روز سرکار ۸ تا ۱۰ ساعت سرپا هستم." او همچنین به سخنگویان پنتاگون دستور داد تا به روزنامههایی که به جنگ انتقاد میکردند حمله کند. او وقتی روشن شد تمامی ادعاها درباره سلاحهای کشتار جمعی عراق دروغ بود، باز هم از قبول آن سرباز زد، و گفت، "چیزیهایی وجود دارند که میدانیم؛ چیزیهایی وجود ندارند که میدانیم. چیزهایی ناشناختهای وجود دارند که ما نمیدانیم..."
سیاست دیگر او در زمان وزارت خود و حضور نیروهای آمریکا در عراق این بود که به پنتاگون اجازه نداد آمار رسمی تعداد کشتههای غیر نظامی عراق را ارزیابی کند. این درسی بود که او از جنگ ویتنام گرفته بود، چون انتشار آن آمار در آن زمان خود باعث اعتراضات بیشتری به جنگ شد.
رامسفلد سر انجام در ماه دسامبر ۲۰۰۶ استعفا داد و بازنشسته شد.
کلام پایانی
بعد از ترک پنتاگون، از ۱ اویل ۱۹۶۸ تا ۱ جولای ۱۹۸۱ مک نامارا مدیر بانک جهانی بود، و بر طبق گفته خود او، چون از نقش خود در جنگ ویتنام شدیدا احساس گناه میکرد، کوشید در بانک جهانی قدمهایی برای کمک به کشورهای جهان سوم بردارد. فیلم مستند The Fog of War را ببینید که در آن مک نامارا چه میگوید. او در ساعت ۵ و ۳۰ دقیقه بامداد ۶ جولای ۲۰۰۹ در ۹۳ سالگی درگذشت.
در مقابل، رامسفلد هیچگاه قبول نکرد که درباره افغانستان و عراق اشتباه کرده، و نتایج اشتباهات او فاجعه برای مردم افغانستان و خاورمیانه، و همچنین مردم آمریکا بود. تنها تنها تراژدی مرگ رامسفلد این است که او باید در یک زندان در عراق میمرد، نه در منزل مجلل خود در ایالت نیو مکزیکو، و در کنار خانواده خود.
ولی آنهایی که مانند نگارنده به خداوند اعتقاد دارند، معتقدند که او در پیشگاه حضرت حق باید پاسخگوی کارنامه خود و مرگ صدها هزار، اگر نه بیشتر، انسان بیگناه باشد.