انکار واقعیت، هم از سر نادانی، افسردگی و ترس، نا امیدی و هم توهم و خیالبافی، یعنی ضربه تحریم انتخابات فرمایشی، آن چنان بر خورنده و کشنده بوده، که خامنهای را، از روی استیصال و دلداری دادن به خود، وادار به هذیان گوئی (در پی مشاهده گزارش آمار واقعی و ناچیز و قطره چکانی بودن آن و در نتیجه اتخاذ ترفند هایی چون، پس گرفتن فتوای قبلی خود، در مورد حرام بودن آرای سفید و بالعکس افزایش دروغین رقم آرا و تشابه مجموعه آن، ابتدا به رود، سپس دریاچه و سرانجام اقیانوسی جلوه دادن تعداد آرا) نموده است. این امر، به اضافه تبدیل شدن کرونا، به معضلی بزرگ و به بن بست رسیدن و تحلیل رفتن سوء استفاده غیر انسانی رژیم، ازین ویروس چینی و از آخر اول شدن، از نظر تعداد آمار واکسن زدهها (آمار رسمی و دولتی: حدود شش در صد، که اکثر اینها نیز خودی هستند و اعضای بیت فاسد رهبری) و پناه بردن مردم به همسایههای ایران، جهت زدن واکسن، در نتیجه لبریز شدن کاسه صبر مردم و پیوستن اقشارو طبقات مختلف، به اعتصابات کارگری صنایع مهم کشور، زیر بنای تار عنکبوتی کاخ پوشالی رژیم را، در معرض طوفان حوادث بنیان کن قرار داده، رژیم با استقرار حکومت نظامی اعلام نشده، بیم جان خود را، از انفجار خشم ملی دارد.
این باخت - باخت در سیاست داخلی، توام با معضل برجامی و باختهای بزرگ در سوریه و عراق و یمن و... ازین بساط، دیگرچیزی قابل عرضه، برای الگوبرداری گروهها و تشکلهای تروریستی منطقه و جهان، باقی نگذاشته است. خامنهای با اقدامات (همچون زدن واکسن در زمستان گذشته و به خورد مردم دادن آن، که امروز آن را زده) و اظهارات هذیان گویانه اخیرش، نشان داد. که اگر وقتاش برسد و شرایط روز ایجاب کند. قورباغه هم، میتواند، ابوعطا بخواند. طرح و برنامه رژیم، در مورد اینترنت داخلی، با کپی برداری از چین و روسیه و کره شمالی، یعنی مهر باطل زدن، بر ادعای مبادله آزاد اخبار و اطلاعات در جمهوری اسلامی. اما رژیم نمیداند. که همزمان با اعتصابات اخیر، در بطن جامعه و در اعماق، یک نیروی لایزال توانمندی، میجوشد و میخروشد و به پیش میرود و بزودی به مرحلهای میرسد. که منجر به انفجار آتشفشانی خشم ملی میگردد. که هیچ قدرت اهریمنی، قادر به قسر در رفتن از آن نخواهد شد. در واقع کنترل اینترنت در قرن بیست و یک، همان مخالفت ملاها با حمام و رادیو در قرون گذشته میباشد و همانطور که مردم در مقابل آن تحجر قرون وسطایی ایستادند. در مقابل این بساط عصر حجری نیز، قد علم میکنند.
در حالی که روسها، خواهان هر چه سریع تر بازگشت به برجام و در نتیجه آماده شدن زمینه، برای دریافت طلبهای خود از رژیم و نیز تامین هزینه احیای نیروگاه بوشهرو فروش تسلیحات از رده خارج شده به رژیم، چشم دوختهاند. چینیها با تاکید بر مواضع رهبر رژیم، خواهان ادامه این وضع، در راستای تحمیل قرارداد استعماری بیست و پنج ساله، به عنوان تنها وسیله ادامه بقای نالایق ترین رژیم دنیا، از اول تاریخ تاکنون میباشند. همچنین، هیزم آتش حمامهای خون رژیم در منطقه، از زمان تحریمهای هوشمند ترامپ - پمپئو، به حداقل رسیده، رژیم در انتظار این است. که با کلاه گذاشتن بر سر بایدن و دریافت پولهای بادآورده، همچون زمان اوباما، بار دیگر، آتش این حمامهای خون را، شعله ور نموده و این بار، افغانستان نیز، بعلت اتحاد رژیم با طالبان، علیه دولت مرکزی کابل، به مجموعه این حمامهای خون، افزوده شود.
این در حالی است. که جمهوری اسلامی، اکنون در هر دو سیاست داخلی و خارجی خود، به بن بست رسیده و در ضعیف ترین و غیر مشروع ترین شکل خود، از ابتدا تاکنون، بسر میبرد. گفتار و رفتار رهبر رژیم، نشان میدهد. که در حال حاضر، فرصت و قدرت، در دست مردم است. که آخرین ضربه را بر این مریض محتضر بزند.
در نتیجه اکنون نوبت اپوزیسیون خارج از کشور ست. که به عنوان ابزار قدرت ملت، همه توان و قدرت و امکانات خود را، در اختیار مردم و تحقق خواستههای آنان، در راستای واژگونی رژیم بگذارد. انعکاس خواستههای مردم در رسانههای خارج، تداوم تظاهرات خیابانی در مقابل ادارات و مراکز مهم، همچون روبروی محل مذاکرات برجامی در وین و سایر مجامع بین المللی، از جمله تواناییهای اپوزیسیون میباشد. جنبش ملی تحریم انتخابات و در پی آن اعتصابات اخیر، یک اجماع ملی میهنی، بعد از سال پنجاه و هفت بود و هست. تشکیل صندوق کمک، به خانواده کارگران در حال اعصاب و ایجاد تشکلی قدرتمند، متحد و یکپارچه، با مجموعهای از رهبران میدانی و با یک رهبری واحد و مشترک، برای مدیریت مبارزات همگانی-سرتاسری، از جمله نیازهای فوری و اولیه این مرحله از مبارزه بی امان و پایدار ملت ایران، علیه رژیم متجاسر جمهوری اسلامی میباشد. تحقق این امر، یعنی در چند قدمی بودن پیروزی نهایی.