معمولاً بزرگداشتها در فاصله زمانی یک سال یعنی چرخش زمانی ۳۶۵ روز یک بار صورت میگیرد. بزرگداشت یک فرد چیزی جز تجلیل از او و یادآوری نقش وی چه در زمان خود و چه زمانه بعد خود نیست!
یادآوری و بازخوانی فرد تجلیلشونده اگر به نگاهی انتقادی، حقیقتجو، آزادیخواهانه، وحدتبخش، در راستای همگرایی وهمدلی بیشتر مخاطبان این بزرگداشت منجر نگردد چیزی جز یک نمایش و فیل هوا کردن دل بههمزن که بیشتر از فصل و جدایی میگوید تا از وصل و همدلی چیز دیگری نیست!
بزرگداشتی که اگر جز این باشد به فتوای حافظ نمرده باید بر او نماز خواند. چرا که نخست موعظه پیر صحبت "عشق" است. عشقی که در بزرگداشتها نمود آن باید فرو کاستن از منیتهای فردی، گروهی و تلاش برای ایجاد فضایی محبتآمیز و انسانی باشد که جز سخن از حقیقت و پایداری به آن و عشقورزیدن به این حقیقت که در راستای منافع انسان است نباشد.
جز سخن عشق در آن گفته نشود. سخن عشق در یک جمع آزادیخواه چیزی جز صلای حقیقتجویی، وحدتطلبی و تلاش در راستای یافتن راهی برای همدلی بیشتر با کسانی که آنها نیز عاشقان آزادی وعدالت هستند نیست.
نمود عشق و پایبندی به فردی که برای او بزرگداشت میگیریم همانا ندیدن خود و انعکاس خویش در سیمای دیگر مبارزان است. اگر فردی که در بزرگداشت او سخن میگوئیم فاقد چنین پیام، چنین صفات آزادیخواهانه و وحدتطلبی باشد چه جای بزرگداشتی بر اوست؟
اما دریغا که امروز هر بزرگداشتی اینچنینی، هر عمل سیاسی قبل از آنکه منافع عمومی یک جنبش آزادیخواهانه را مد نظر داشته باشد در بستری از عصبیت، خودخواهی، گروهگرایی، و تفرقه حرکت میکند!
نه تنها هیچ نقدی را بر خود نمیپسندد. بلکه نقدهای نسبتاً درست خود از گذشته را نیز در راستای گروهگرایی خویش، به کنار مینهد تا به حساب خود بار دیگر در سیمای مبارزان نستوهی که پرچم سرخ گذشتگان خود را بردوش میکشند ظاهرگردیده تا ازاستقلال سازمانی که قرار بر ادغام آن در یک حزب فراگیر چپ بود دفاع نماید.
از حل شدن سازمانش در یک جریان غیرانقلابی سازشکار که هویت مستقل چپ و صف مستقل آن را زیر سوال برده است جلوگیری نماید. جریانی که تمامی افراد آن نیز ریشه در این جمع داشته و جزئی از پیگیران آن بودهاند.
البته این در سازمانی که روزی من با تمامی وجود به آن عشق میورزیدم و تا چندی قبل حمید اشرف الگوی تمامنمایی از یک مبارز سیاسی آزادیخواه برای من بود چیز عجیبی نیست.
گروهبازی، یارگیری، چشمبستن بر حقایق، نقد کردنهای بیریشه و بازگشت مجدد به همان شیوه و طریق نقد شده و پوشیدن مجدد لباس رزم و بستن شمشیر کنار نهاده شده بر کمر و رفتن در سایه رهبران اولیه سازمان، بخوان رهبر بعدی از ویژگیهای این گروه متأسفانه سِکتشده و پیر گشته که خود نیز از جمله آنان هستم امر تازهای نیست.
خودمحوری، تصور آگاهی بر حقیقت مطلق، مجاز بودن بر هر عمل سیاسی، رفتاری نه چندان منطبق بر موازین اخلاقی برای پیشبرد اهداف خود، ارثیهای است که جریان چپ ایران از نخستین روز تأسیس چه در سیمای حزب توده، چه فدائیان اقلیت، اکثریت، چه حزب چپ به درجاتی معین از آن نصیب بردهاند. ارثیهای که گاه نقدش میکنند، پساش میزنند. زمانی دیگر آن نقد فراموشکرده باز دو دستی بر همان نگاه و شیوه میچسبند و پیشاش میکشند.
روزی آقای فرخ نگهدار در نقد حمید اشرف در سال ۹۶ در مصاحبه با رادیو فردا میگوید:
"قوت و ضعفی که ما در جنبش چریکی شاهدش هستیم، فشرده شده در عمل و کردار حمید اشرف که هم جنبههای خشونتگرایانه در آن میبینیم و هم جنبههای قهرمانانه. عمل چریکی در ذات خود یک عمل متناقض است که هم ترویج خشونت میکند و هم ترویج شجاعت، از خودگذشتگی، ایثار و فداکاری در راه مردم، در راه آرمان و در راه سازمان و چون به افراط فداکاری میکند، به خودش حق میدهد دست به خشونتهایی بزند که از نظر یک روح دموکراتیک و انسانی یا محکوم است و یا باید کنار گذاشته شده و از آن امتناع نمود." (فرخ نگهدار در مصاحبه با فهیمه خضر حیدری ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ - رادیو فردا)
امتناع از روح غیردموکراتیک و خشنی که بیشتر از چند سال نمیپاید و بار دیگر در یک بازی سیاسی و جمعآوری لشگر برای تداوم این بازی، حضور حمید اشرف و بزرگداشت او در سیمای شجاعت، از خودگذشتگی و ایثار لازم میافتد بدون اشاره به قسمت دوم مصاحبه فرخ و محکوم کردن عملکرد خشن و غیردموکراتیک حمید اشرف آموزش و پیام ما پیرمردان ۷۰ سالهی پیر گشته در مبارزه سیاسی برای نسل جوان امروز! واقعا دردناک است، همین و بس!
"ای نشسته تو در این خانه پُرنقش و خیال
خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو"
مولانا
ابوالفضل محققی