وقتی جوانی به همراه همسر و فرزند،روی وانتی به عنوان تنها وسیله معاش،فریاد مرگ بر دیکتاتور می زند.جوانی دیگر در قشم، زن و مرد و پیر و جوان حتی کودکان در جای جای این شهر و آن دیار،در مترو،در کوچه و خیابان..یا نوجوان دختری که تنها نان آور خانواده اش یعنی پدر دلبندش را ،در پی تزریق واکسن قلابی چینی از دست داده ،خشمگینانه خطاب به دیکتاتور فریاد می زند.
من دیگر از شماها نمی ترسم .چون دیگر چیزی برایم باقی نگذاشته اید. که از دست بدهم .به جز خشم ام.که ازین پس ،بر سر شما خواهم زد.یا مادران عزیز از دست داده بدست دژخیم زمان در آبان،در میدان آزادی این فریاد را می زنند.یعنی سرانجام ملت، به مرحله انقلابی غلبه خشم بر ترس،نائل شده است.اکنون نوبت انسجام این جزایر خشم ملی شکوفا شده و پیوستن آنها به همدیگر است.
این کار از عهده یک رهبر واحد فداکار،از جان گذشته و مورد اطمینان رنگین کمان ملت ایران بر می آید.تا با تشکیل یک شورای کمک به خانواده اعتصابیون،زندانی ها و مبارزین میدانی و ساماندهی یک دولت در تبعید به عنوان سیمانی که این وحدت ملی با رهبری را ،بهم وصل و غلبه خشم ملی بر بساط بدخیم جمهوری اسلامی را ،با وحدت سراسری و انسجام ملی، بتون آرمه نموده ،ریزش نیروهای وسط و صف رژیم را تشدید و خیال همگان را آسوده نماید. که آلترناتیوی هست و هرج و مرجی در پی مرگ استبداد دینی نخواهد بود..فردای انجام این پروسه،با تضمین صد در صدی، کار رژیم تمام است.
چرا آواره شدیم؟ ياشار ژ
برای مردم بیپناه خوزستان، یوسف ج جاویدان