اعتراضات گسترده و فراگیر در خوزستان و بسیاری دیگر از شهرهای کشور به پشتیبانی از هم میهنان خوزستانی، که در نبود آب و برق در گرمترین روزهای تابستان، زندگی مردم بی پناه، محروم و کرونا زده را به نقطه انفجار رساند، صدای بحران مشروعیت و لیاقتِ این حکومت را به گوش حاکمان و نیز دنبال کنندگان مسائل ایران در جهان رساند؛ اما این تصور که ادامه این ناتوانی و سیاست مخرب ضد ملی، که با محوریت «دولت پنهان» دنبال میشود، بحرانهای شدیدتر و گستردهتری را در پی خواهد داشت و سختی زندگی مردم مستاصل و توفان نارضایتیها، کمر حکومت را بدون وجود یک وفاق و راهبری ملی برای رسیدن به پیروزی، خواهد شکست، بسیار خوشبینانه مینماید.
هرچند دولت جدید آقای رئیسی، و گروه وابسته به رهبری در دولت پنهان که البته هر چه میگذرد آشکارتر میشود، همه ابزارهای قدرت را در انحصار خود دارند، کوچکترین راه حل اساسی و دراز مدت را برای پایان دادن به بحرانها در چنته ندارند، اما بیگمان از همه راههای ممکن برای سرکوبی مردمی که برای به دست آوردن ابتداییترین حقوق خود بپاخیزند استفاده خواهند کرد و به این آسانی تن به عقب نشینی نخواهند داد مگر اینکه خیزش ملی آینده از یک انسجام و برنامه مشخص مبارزاتی برخوردار باشد. اما متاسفانه، مردم بی پناه ایران، هنوز هم از پشتیبانی یک نیروی «آلترناتیو» شایسته، سازنده و ملی، که دربرگیرنده نیروهای سیاسی معتبر در خارج و شخصیتهای توانا و سرشناس ملی در داخل کشور باشد برخوردار نیستند؛ نیروهایی که علیرغم حمایت اولیهشان از انقلاب اسلامی، با گذر زمان حسابشان را از حاکمیت کنونی جدا ساختهاند و با شجاعت و پذیرش مسئولیت ملی و اخلاقیشان به نقد یا نفی حکومت تصریح کردهاند.
آشکار است که تا هنگامی که نیرویی معتبر، توانا و معقول پدید نیاید و این خلاء را پر نکند، نمیتوان به گسستن رشته زندگی دولت پنهان، امیدوار بود. شگفتانگیزتر اینکه چگونه تا کنون، نیروهای ملی مخالف حکومت اسلامی، که همه آنها هدفهای کلی و مشترکی در مخالفت با حکومت اسلامی، و لزوم کنار زدن هرچه زودتر آنرا دارند، تا کنون نه تنها برای پر کردن این خلاء گام مثبت و مؤثری برنداشتهاند، بلکه با تکرار شعارهای کهنه و خسته کننده، تنها باعث تشدید بیاعتمادی و بیاعتنایی مردم شدهاند و خود را درگیر مطالبات کلان و وعدههای غیر قابل دسترس کردهاند.
تکیه بر نقاط مشترک؛ رمز رهایی از بنبست
تردیدی وجود ندارد که دوام بن بست کنونی نمیتواند ابدی باشد زیرا اکثریت ایرانیان به این باور رسیدهاند که در هیچ شرایطی نمیتوان و نباید سرنوشت مردم این سرزمین کهن و تاریخی و متمدن، را برای همیشه تسلیم یک حکومت غیر مردمی و واپسگرا نمود. این در حالی است که دولت پنهان نیز تجربه افغانستان را پیش چشم خود دارد و سرعت سقوط دولت اشرف غنی در أفغانستان به سهم خود، ناقوس خطر بسیار بزرگی را برای عناصر وابسته به دولت پنهان به صدا در آورده و بار دیگر نگاهشان را متوجه این حقیقت غیرقابل انکار نموده که سلطه هیچ نیروی فاقد از پشتیبانی مردمی نمیتواند دوام پذیر باشد.
پرسش اساسی این است که چگونه میتوان بن بست کنونی را شکست و گامهای سازنده و مورد نیاز بعدی را به گونهای برداشت که شیرازه جامعه از هم نپاشد (مانند آنچه در سوریه و عراق پیش آمد) و مردم ما، به امید نجات ایران و برقراری دموکراسی، در دام یک بیثباتی جدید همراه با درگیریهای قومی و جنگ پایانناپذیر داخلی نیفتند.
ایستادگی در برابر دولت پنهان و ایجاد تحولات مورد نیاز در کشور، بدون تشکل و همبستگی میان نیروهای متنوع و گوناگون سیاسی که متعهد به «اصول قواعد بازی دموکراتیک» باشند، و بدون پرهیز از خشونت و انتقام جویی میسر نمیشود.
شوربختانه، شخصیتهای مبارز مترقی و هم پیمانان آنها، چه در داخل و چه در خارج کشور، تا کنون به نشستن بدون پیش شرط، در کنار هم و پیروی از یک پلاتفرم سیاسی، که بیشتر آنان بر نقاط کلی آن توافق دارند تن در ندادهاند.
فقدان یک «چهره متشخص و کاریزماتیک» (مانند نلسون ماندلا) که در جایگاه یک سر و گردن بالاتر از دیگران بتواند در ایجاد این «وفاق ملی» کارساز باشد، پر کردن این خلاء را دشوار ولی غیر ممکن نساخته است.
با یک جمع بندی از تجربیات چهار دهه گذشته و با توجه به نیاز مبرم برای پرکردن خلائی که باید در داخل کشور، توان به چالش کشیدن دولت پنهان را از سوی یک نیروی سیاسی مترقی و آیندهنگر داشته باشد، همه میهن پرستان واقعی را مکلّف میکند که تلاش جدیدی را برای در کنار هم قرار دادن نیروهایی که به اصول زیر پایبند باشند مصرّانه از سر بگیرند:
• نیروهایی که راه اداره ایران یکپارچه را به روی همه فرزندان لایق و توانای این سرزمین، بطور مساوی (با رعایت این اصل که همه شهروندان «سهام داران مساوی در شرکت ملی ایران» هستند) و بر اساس شایستگی و توانایی هر فرد، باز بگذارند.
• نیروهایی که به آزادی و حرمت انسان پایبند باشند، و خود را به رعایت اصل حقوق بشر، برای یکایک مردم این سرزمین متعهد سازند، و بجای انتقام جویی کورکورانه، رسیدگی به جرایم را بر عهده دادگاههای قانونی واگذار کنند.
• نیروهایی که با سرکوب دگراندیشان، و اقلیتهای قومی و مذهبی، مرزبندی روشنی داشته باشند و خواستار برقراری آزادیهای فردی، سیاسی و اجتماعی، و صلحطلب و مصالحهجو باشند.
• نیروهایی که شیوه مملکتداری مدرن و مترقی امروزی را بر اساس حاکمیت مردم بپذیرند و ضمن حفظ حرمت جایگاه دیرینه روحانیت سنتی، حذف همه نهادهای دینی آمیخته با قدرت (از جمله اصل ولایت فقیه و نهادهای تابع را از ساختار قدرت بپذیرند).
• نیروهایی که پایهگذاری قوه قضایی مستقل، کارآمد، صالح و دور از فساد و دسته بندیهای سیاسی و فرقهای، بر پایه قوانین پیشرفته و آزمودهی جهانی را دنبال کنند و به بنایش متعهد و ملتزم باشند.
• نیروهایی که خواستار تقویت و پایداری ارتش ملی یکپارچه و توانمندی باشند که فارغ از دخالت و رانت خواری در اقتصاد کشور، تنها وظیفهاش دفاع از مرزها و آرمانهای ملی باشد و در این راستا ضرورت ادغام یگانهای رزمی سپاه پاسداران در ارتش ملی و مصادره تمام سازمانهای اقتصادی منتسب به سپاه، در داخل و خارج از کشور از سوی دولت را در برنامه نجات کشور بپذیرند.
• نیروهایی که خواستار پایان دادن به انزوای ایران در عرصه بینالمللی و بازگرداندن جایگاه و آبروی از دست رفته ایران و ایرانی باشند و از یک سیاست خارجی مستقل و ملی که بر پایه دوستی و همکاری با همه کشورهای جهان، به ویژه با کشورهای دموکراتیک و آزاد بنا شده است حمایت کنند.
از خودگذشتگی؛ شرط یک جبهه وسیع و متنوع
اکنون که مردم رنجدیده و فقر زده، گام در میدان مبارزه رویاروی با حکومت بی کفایت نهاده و به خیابانها آمدهاند، باید برای نجات کشور و تامین آیندهای مناسب برای نسلهای بعدی ایرانیان، به دنبال چارهای کارساز از طریق پر کردن خلائی باشیم که توانایی به چالش کشیدن دولت پنهان را داشته باشد و ایران را در مسیری متفاوت از سرنوشت غم انگیز کنونیاش قرار دهد؛ مسیری که با تلاش در میدان سازندگی و فراهم کردن زندگی بهتر برای همه ایرانیان توأم باشد.
بی گمان، شخصیتهایی از طیفهای گوناگون سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در درون و برون کشور هستند که با وجود گرایش یا وابستگیهای پیشین خود و بویژه در پی شکست استراتژی براندازی، با درک شرایط حساس کنونی، آمادگی پذیرفتن شرایطی نو برای ایرانی نو بر پایه اصول گفته شده را داشته باشند.
این جبهه متنوع، مثلا میتواند شامل جوانانی باشد که تاکید بر ناکارآمدی اصلاحات دوم خردادی، بیانیه «اصلاح اصلاحات» را سه سال پیش نوشته و منتشر کردهاند و نیز نیروهایی که از خرداد ۸۸ تا آبان ۹۸ مسیر جنبش سبز را در کنار میرحسین موسوی تا عبور از «ولایت مطلقه فقیه» طی کردهاند و نیز روحانیانی که در «مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم» گردآمدهاند و بیانیههای جسورانهای را در سالهای اخیر امضا کردهاند، و نیز چهرههای حقیقی مانند شاهزاده رضا پهلوی، و فعالانی مانند فائزه هاشمی رفسنجانی، نرگس محمدی، نسرین ستوده، مصطفی تاجزاده، محمد نوریزاد و ابوالفضل قدیانی و شخصیتهای حقیقی و حقوقی دیگر که به مواضع روشن در نظر و شجاعت در عمل شهرت دارند.
امروز، بخصوص در پی اولویت و تکلیف ملی این جریانها و شخصیتها، تلاش خستگی ناپذیر و فارغ از خود بزرگ بینی یا خود محوری و کوشش برای یافتن راه حل عملی برای ایجاد یک ساختار موثر و کارآمد است؛ ساختاری بر پایه آشتی ملی و با پرهیز از هر نوع خشونت و ناآرامی، ضمن رعایت حق و حقوق مسلم و مشروع قشر حاکم، دولت پنهان را در مجموع وادار به عقب نشینی و تسلیم در برابر اراده ملی ایرانیان کند.
چنین تشکلی، که به علت اعتبارش در نمایندگی از طیفهای متکثر و متنوع ملت ایران، بی تردید از پشتیبانی جامعه بینالمللی نیز برخوردار خواهد بود، به سهم خود موظف است با آگاهی از مسئولیتی که تاریخ بر دوشش نهاده، ضمن رعایت حق و حقوق شهروندی حاکمان کنونی، تحت هیچ شرایطی بانی حذف رقبا از صحنه سیاسی و مشوّق هر نوع انتقامجویی، خشونت یا رفتار غیرقانونی علیه آنان نباشند.
برابر با تجربیاتی که از پروسه آشتی ملی در آفریقای جنوبی پیش روی ماست، ما نیز باید هر نوع دادرسی به شکایات یا بی عدالتیها را از طریق «کمیسیونهای حقیقت یاب و آشتی» پیگیری کرد و با عبرت از اشتباه تاریخی و فراموش نشدنیِ کسانی که دستشان آلوده به خون افرادی شد که در سال ۱۳۵۷ تسلیم اراده مردم شده بودند، بتوان فصل جدیدی را برای همزیستی مسالمت آمیز برای همه ایرانیان رقم زد.
آشکار است که گام نهادن در این میدان، و به میان آوردن یک قرارداد اجتماعی تازه بر مبنای آشتی ملی و با هدف نجات ایران و خروج کشور از بحران، ضرورتی بسیار دشوار است که به تلاش جدی و ازخودگذشتگی هایی بزرگ از سوی همه مردم، به ویژه همه نخبگان جامعه نیاز دارد، اگر از یاد نبریم که: این درد مشترک، هرگز جدا جدا، درمان نمیشود.
مهرداد خوانساری
مرداد ماه ۱۴۰۰
آتشی که هرگز فرو نمینشیند، شکوه میرزادگی
پرستو را در یابید، محمود دلخواسته