سخن جدیدی نیست که اتاقهای فکر رژیم و ارتش سایبری آن بشدت در رسانههای اجتماعی فعالند و تخریب گرانه به طرح مسائل و گفتمانهای مد نظرشان مشغولند. در این میان کلاب هاوس نیز عر صه تاخت و تاز آنهاست. هر زمان هدف، انحراف تمرکز بر موضوع معینی قرار گیرد و عمده کردن مسائل حاشیهای و شکاف افکن و اختلاف برانگیز مد نظرشان باشد، اتاقی برای بحث پیرامون موضوع و عنوانی (تاپیک) انحرافی در همان راستا و با همان اهداف گشوده میشود. بر این نظر نیستم که لزوما گشاینده و گردانندگان این اتاقها از پایوران رژیم هستند اما کم تجربگی، کج سلیقگی سیاسی، شهرت طلبی و عواملی از این دست میتواند عامل آن رویکرد و اقدام باشد که تحت تاثیر شیوههای القائی و تشویق گرانه عوامل رژیم به اجرا در میآید. در زمینه طرح موضوعات انحرافی با اهدافی معین دو نمونه را ذکر میکنم.:
نمونه اول: درست در زمانی که با انتشار فیلم هائی از درون زندان اوین مساله شکنجه در جمهوری اسلامی بطور گستردهای رسانهای شده و در مرکز توجه قرارگرفته ما شاهد برگزاری اتاقی در کلاب هاوس هستیم که یک مامور ساواک به اسم احمد فراستی دعوت میشود و به دفاع از شکنجه در زمان شاه میپردازد. با برگزاری این اتاق بحث، اولا توجه از موضوع شکنجه در "نظام مقدس" به حاشیه میرود دودیگر شکنجه امری عادی جلوه مییابد و این که همه رژیمها برای حفظ خود به چنین شیوه هائی دست میزدند و میزنند. هدف جنبی دیگر هیزم افکندن برآتش شکاف نسلی و گسلهای سیاسی موجود است. اینکه برخی جوانان و هواداران افراطی نظام گذشته به حمله به آنقلابیون آن زمانی بپردازند تا جائی که یکی بگوید خوب شد که شما را شکنجه کردند و کشتند و بدینسان به دفاع از نفس شکنجه بپردازد و برخی از انقلابیون آنزمانی هم از آن مواضع کذائی دفاع کنند. نتیجه: زهرطرف که شود کشته سود اسلام است.
نمونه دوم: اوج مضحکه انتخاباتی رژیم که قرار بود رئیسی آدم کش و عضو هیئت مرگ، رئیس جمهور نظام بشود مصادف بود با سالگرد آغاز کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷. این تقارن و کمپین رای بی رای و نه به جمهوری اسلامی که به یک جنبش وسیع فراروئید، کشتار ۶۷ و نقش رئیسی را در کانون مبارزات افشاگرانه علیه نظام قرار داده بود. دادگاه حمید نوری شکنجه گر و آدم کش حکومت اسلامی که در ارتباط مستقیم با رئیسی بود هم جریان داشت. درست در چنین موقعیتی شاهد آن بودیم که در کلاب هاوس و در چند روز پی در پی با حضور چند هزار نفر بحثی براه انداخته شد برای بررسی عملیات مرصاد یا فروغ جاویدان. از دیرباز اینجا و آنجا موضع جمهوری اسلامی در باره کشتار ۶۷ این بود که آن را ناشی از و واکنشی به حمله نظامی مجاهدین به غرب کشور که آن را عملیات مرصاد نام نهاده بود، قلمداد کند و نفس اسیر کشی از مجاهدین و همچنین کشتار زندانیان سیاسی وابسته به سازمانهای چپ را که هیچ ربطی با آن عملیات نظامی نداشتند مسکوت گذارد. دیگر نتیجه برگزاری ان اتاق بحث، پوشاندن آن جنایت هولناک و بی سابقه در تاریخ جهان بعد از فاشیسم هیتلری در هالهای از مه و غبار ناشی از نقد عملکرد نابخردانه و قدرت طلبانه مجاهدین و نبود منش دموکراتیک و خشونت طلب بودن همه جریانهای سیاسی ان زمان بود. همان ترفند و پدیده آشنا در نسبی کردن و کاستن از ابعاد واقعی یک رخداد با قرار دادن آن در یک متن و زمینه بزرگترو عام تر. رویکردی که در این مورد آگاهانه یا ناآگاهانه در خدمت نسبی کردن و کاستن از ابعاد یک جنایت بزرگ دولتی قرار میگیرد.
باید نسبت به این گونه ترفندها درشبکههای اینترنتی هشیار بود. در این میان مسئولیت ویزهای بر دوش برخی دست اندرکاران رسانههای اجتماعی و برنامه گذاران در فضای مجازی است که اجازه ندهند ماموران رژیم مستقیم و غیر مستقیم امیال خود را در این عرصه پیش ببرند.