فضاهای عمومی شهر، مکانی برای رفع نیازهای روزمره، زندگی عمومی و فعالیتهای مختلف شهروندان در شهرها هستند. فعالیتهایی از قبیل فعالیتهای ضروری و اجباری، فعالیتهای انتخابی، و فعالیتهای اجتماعی.
از آنجا که زندگی روزمره شهروندان در این فضاها رخ میدهد، این «فضاهای عمومی شهری» باید برای استفاده آسان و برابر همه شهروندان، از تمامی گروههای سنی و جنسیتی، متناسب باشد.
در این میان، زنان گروه بزرگی از استفاده کنندگان فضای شهری هستند که متاسفانه به طور معمول فضایی متناسب با نیازهای آنها برایشان در نظر گرفته نمیشود.
«فضاهای شهری» نشان دهنده چگونگی سازماندهی زندگی و اجتماعات یک جامعه است. بدین ترتیب، جامعه ما «کلیشههای جنسیتی»ای را که ما با آنها بزرگ شدهایم و با آنها زندگی میکنیم را حتی در نمای شهری خود هم منعکس و بازتولید میکند.
سهم زنان در فضاهای شهری، «تقریبا به طور کامل» نادیده گرفته شده است. نادیده گرفتن سهم زنان در نهایت به حذف بخشی از زنها از فضاهای عمومی شهر، منجر میشود. این نادیده گرفتن، و حذف زنان از فضاهای عمومی شهر، زنان را به فضاهای خصوصی و شبه خصوصی هدایت میکند.
سهم بسیار اندک زنان از فضاهای شهری، سهم زنان از شادی را نیز کاهش میدهد. که این مساله پیامدهایی را، هم برای زنان و هم به تبع آنها برای تمامی جامعه، در پی دارد.
نکته بسیار مهم اینجاست که به دلیل «نقش مراقبتی و تربیتی» و تاثیرگذاریای که زنها در پرورش نسل آینده دارند، توجه به نیازهای آنها در فضاهای شهری از اهمیت بسیار ویژهای برخوردار است. چرا که نادیده گرفتن سهم زنها تاثیری منفی بر دیگر گروههای اجتماعی که تحت تاثیر آنها هستند، را هم به دنبال خواهد داشت.
فضاهای باز شهری بستر تعاملات اجتماعی و ارتباطات شهروندان هستند. تعاملات اجتماعی مثبت، به سرزندگی، سلامت، افزایش حس تعاون و شهروندی در افراد منجر میشود. و همچنین به تقویت حس اعتماد به نفس میانجامد. همین مساله نیز سبب میشود تا از بروز مشکلات روانی و افسردگیِ شهروندان جلوگیری شود.
از سوی دیگر، جامعه مردسالار در تمامی طول تاریخ تنها بر پایه پاسخ به نیازهای مردانه پیش رفته است. شهرها و فضاهای شهری نیز به تبع آن بر پایه تامین نیازهای مردانه ساخته شدهاند. از مبلمان شهری تا.... البته این فضاهای مردانه تنها به مبلمان شهری و یا خیابانها ختم نمیشود و از صندلی، کمربند ایمنی، و کیسه هوا (ایربَگ) اتومبیل گرفته تا توالتهای مراکز خرید، تمامی بر پایه تامین نیازهای مردانه طراحی و ساخته شدهاند.
به عنوان نمونهای کلی در برنامه ریزیهای خرد و کلان، قد زنان به طور میانگین از قد مردان کوتاه تر است. کمربند ایمنی ماشین، کیسه هوا (ایربگ)، صندلی اتومبیل و حتی دستگیرههای مترو و اتوبوسهای شهری برای مسافرانی که سر پا ایستادهاند، با استانداردهای مردانه (میانگین قد مردان) ساخته شدهاند. در نتیجه، به هنگام تصادفات احتمال مرگ و میر زنان و یا آسیب دیدگی آنها، بیشتر از مردان است.
بسیاری از زنان طبقه متوسط و یا زنان طبقه فقیر جامعه از خودروی شخصی برخوردار نیستند. این زنان برای تردد در شهر بیشتر از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده میکنند. برخی از این زنان، مادران باردار هستند. و یا برخی نیز فرزند و یا فرزندانی را به همراه دارند. برخی از این زنان نیز به سبب مراقبت از افراد کهنسال و یا بیمارِ خانواده، آنها را نیز به همراه خود دارند. طبیعتا نیازهای این گروه از زنان با نیازهای یک مرد که به تنهایی در حال سفر درون شهری با وسایل حمل و نقل عمومی است، نمیتواند یکسان باشد.
در برنامه ریزیهای شهری ما هرگز «رفاه زنان» و کیفیت خدمات رسانی به این گروه از جامعه در نظر گرفته نشده است. و متاسفانه در سیستم حمل و نقل عمومی جمهوری اسلامی که اصل بر «تفکیک جنسیتی» گذاشته شده است، حقوق زنان بیشتر پایمال میشود.
زنان شاغل، به طور متوسط در یک شبانه روز بیشتر از مردان کار میکنند. آنها اغلب هم کارهای خانه را انجام میدهند، و هم وظایف شغلیشان را بر عهده دارند.
به طور مثال، یک زن شاغل را در نظر بگیرید که از وسایل حمل و نقل عمومی برای رفت و آمد استفاده میکند. او پس از ساعتها کار روزانه در بیرون از خانه، در مترو و یا اتوبوس نیز سر پا ایستاده تا به خانه برسد. پس از ورود به خانه نیز مشغول رسیدگی به کارهای خانه و خانواده میشود. برای این زنها که در حقیقت ساعت کاری آنها بطور تقریبی دو برابر مردان است، در برنامه ریزیهای شهری «هیچ سهمی» در نظر گرفته نشده است.
همچنین، در استفاده از توالتهای عمومی نیز نیازها و آسایش زنان در نظر گرفته نشده است. استفاده از توالتهای عمومی برای یک زن در دوران پریودی بسیار دشوار است.
اما چرا برنامه ریزی شهری برای رفع شکافهای جنسیتی مهم است؟ پاسخ این است که «برنامه ریزی و طراحی شهری محیط اطراف ما را شکل میدهد. و آن محیط نیز به نوبه خود، نحوه زندگی، کار، بازی، حرکت و استراحت ما را شکل میدهد.»
به همین دلیل بسیار مهم است که دیدگاه زنان و اقلیتهای جنسیتی را در طراحی شهرها و جوامع خود لحاظ کنیم. چرا که به آنها این امکان را میدهد تا آنها نیز به مزایای شهری دسترسی داشته باشند.
در برنامه ریزیهای شهری به «نقش مراقبتی» که اغلب زنان آن را برعهده دارند، اعم از مراقبت از کودک، سالمند و یا شخص بیمارِ خانواده، و نیازهای آنان در «فضاهای عمومی شهری» توجه نشده است.
زنان در فضاهای عمومی شهری از «محرومیت» و «محدودیت» بسیاری رنج میبرند. که البته این محدودیتها، به سبب حکومت مذهبی در ایران، و برخی هنجارهای اجتماعی حاکم، بسیار بیشتر از «محدودیت»ها و «تبعیضهای جنسیتی» حاکم بر دیگر کشورها است.
باید به تمام این محرومیتها و محدویتها، «آپارتاید جنسیتی» حاکم بر ایران را نیز افزود. زنان در ایران علاوه بر تمامی محدودیتهایی که با آنها روبرو هستند، از «نبود امنیت» هم رنج میبرند.
فضاهای عمومی شهر نه تنها در خدمت رفاه زنان، یعنی تقریبا نیمی از پیکرهی جامعه نیست؛ که حتی «فضاهایی ناامن» نیز هستند. زندگی شهری زنان در ایران با «تهدیدهای مضاعفی» روبروست که متاسفانه بخش بزرگی از این ناامنیها بیشتر از سوی پلیس، نیروهای وابسته به حکومت و طرفداران آنها اعمال میشود. از توهینهای لفظی گرفته تا حملات و خشونتهای جسمی و جنسیتی علیه زنان.
تغییرات اجتماعی و اقتصادی در دنیای امروز، زندگی و نیازهای زنان را نیز تغییر داده است. این تغییرات حضور زنان در خارج از خانه را نیز اجتناب ناپذیر کرده است.
حضور زنان در فضاهای عمومی شهری ضرورتی است که نه تنها به نفع زنهاست؛ بلکه برای گروههای تحت مراقبت و نگهداریشان، و حتی برای مردان خانواده و در نتیجه برای تمامی جامعه نیز منفعت دارد.
حضور زنان در فضاهای عمومی شهری علاوه بر اینکه «حق شهروندی» زن است، یکی از «معیارهای جامعه مدنی» نیز به شمار میرود. برقراری «عدالت اجتماعی» و «رفع تبعیض جنسیتی» با حضور زنان در فضاهای عمومی شهری و «برخورداری از سهم متناسب با نیازهای آنها»، اجرا میشود.
ما در حال تجربه نوینی از جامعه مدنی هستیم و باید برای نیازهای متناسب با این تجربه نوین، پاسخی نوین بیابیم.
نباید فراموش کرد که برای برقراری «پایداری اجتماعی» و رسیدن به یک «توسعه پایدار»، نمیتوان سهم زنان و اقلیتهای جنسیتی را در برنامه ریزیهای خرد و کلان نادیده گرفت. برای گسترش یکپارچگی و انسجام، و حفظ مولفههای اجتماعی و فرهنگی، مشارکت کامل زنان، توانمندسازی آنها و برقراری «عدالت جنسیتی» امری ضروری است.
بدون برقرای «عدالت جنسیتی» هرگز به «پایداری اجتماعی» و در نتیجه، به «توسعه پایدار» نخواهیم رسید.
متاسفانه، قوانین برگرفته از شریعت و دیکتاتوری حاکم بر ایران سبب شده است تا چشم انداز روشنی برای بهبود اوضاع وجود نداشته باشد.
در پایان، باید به این نکته مهم اشاره کرد که زنان، تنها کسانی هستند که از نیازهای خود در فضاهای شهری آگاهی کامل دارند. «تصمیم گیریهای مردانه برای نیازهای زنانه» نه تنها چاره ساز نیست، بلکه ادامه همین «روند سلطه و تبعیض» است.