روندی که از دی ماه ۱۳۹۶ آغاز و نخستین جرقههای اعتراضات مردمى علیه تمامیت رژیم اسلامی را روشن ساخت و سپس در آبان ماه ۱۳۹۸ موجب برافروخته شدن شعلههای جنبش براندازی شد، اکنون مجهز به یک چهره ملی و شخصیت سیاسی شده است که بزودی موجب پیدایش تحولات چشم گیر سیاسى و اجتماعى خواهد گشت که آثار ژرفی بر سنت سیاسی کشور بر جاى خواهد نهاد. پدیدار شدن چنین چهرهای که پیوند تنگاتنگی با افزایش پتانسیل انقلابی یک جامعه دارد، یک نیاز طبیعی و مکمل راهبردی عامل تغییر برای جابهجایی قدرت سیاسی با کمترین هزینه است. این چهره به یکباره و در یک روز و یا در یک مکان محدود از آسمان نازل نشده است و به هیچ وجه محصول یک تصادف نیست، بلکه ابتدا در شعارهای مردم طنین انداز شد و سپس از سوی مردم چهرهاش آهسته و پیوسته سنگ تراشی گردید و اکنون سیمایش برای همگان مشخص شده است.
ما اکنون وارد فرایندی شدهایم که در آن مفهوم تازهای در زیست سیاسی ما متولد شده است که مسیر تغییرات گفتمانساز و بنیادین آینده را رقم خواهد زد؛ روندی که در آن درک اقدامات جمعی برجسته و فرصتهای مشارکت کثرت گرایانه افزایش مییابد. این نگرش تازه به سیاست که در مسیر تغییرات پارادایمی در حرکت است، با در نظر گرفتن نظرات سیاسی، و البته در چارچوب معیارهای هنجاری، در پی پاسخهای سیاسی روشن و قانعکنندهای در خدمت نوسازی سیاسی ـ اجتماعی و تحولات ساختاری جامعه است و بی توجه به استدلالهای غیر کارشناسانه و مغرضانه، و با دوری از تفکرات محدود کننده که تنها به اختلافات دست و پاگیر دامن میزنند، سرانجام پیامدهای راه گشایانه برای هموار کردن مسیر دگرگونیهای بنیادی و عینیت بخشی به فرایند توسعه سیاسی بوجود خواهد آورد.
اکنون که جنبش ملی براندازی مسلح به چهره ملی و شخصیت سیاسی شده است و در سطح ملی توزیع و بر توافق عمومی استوار گشته است، زمان رویکردهای کارسازتر و نتیجه بخش فرا رسیده است. آنچه که اکنون مورد نیاز است تعیین و تدوین استراتژی و برنامهریزی برای مبارزه عملیاتی است تا با مدیریت راهکارها و ارزیابی فرصتها بتوان در گذرگاه موفقیت و دستیابی به اهداف و نتایج مطلوب حرکت کرد.
از نخستین راهکارها و مبارزات عملیاتی، یک فراخوان برای بسیج اعتراضات مردمی و فراهم کردن مقدمات اعتصابات است که باید همزمان با برنامهریزی و سازماندهی برای پیوند اعتراضات با اعتصابات صنفی و عمومی در دستور کار قرار گیرد. چنین فراخوانی هم متغیرهای سیاسی و اجتماعی گوناگون موجود در جامعه را پیرامون یک نظام فکری یکسان انسجام خواهد داد و هم آنرا حول یک نگرش ملی و اراده جمعی، پایدار و استوار خواهد نمود. از همه مهمتر، جنبش ملی براندازی را که اکنون مسلح به چهره سیاسی و ملی شده است، به شخصیت حقوقی و بینالمللی (اعتبار جهانی) مجهز خواهد ساخت.
اعتصابات سیاسی نقش برجستهای هم برای ایجاد ارتباط میان صنفهای کارگری و جنبشهای سیاسی دارند و هم به عنوان ابزاری مهم برای تغییر توازن قدرت سیاسی در یک مبارزه بکار میآیند و نیز میدان مهمی برای هدف قرار دادن مراکز قدرت و کانونهای حیاتی حکومت درمانده اسلامی فراهم میسازند و میتوانند ارکانهای حمایتی و بازوی سرکوبگرانه آن را تضعیف و از یکدیگر بگسلانند تا به تدریج، زمینههای ریزش و سرنگونی رژیم آماده شوند. مهمتر از همه، با بهم پیوستن اعتراضات و اعتصابات، بخشهای بیشتری از مردم به چرخه مبارزات میپیوندند که سبب افزایش پتانسیل قدرت مبارزاتی مردم و روند انقلابی میشود.
با توجه به گسست عمیقی که میان رژیم دزدسالار اسلامی و مردم وجود دارد، ما اکنون با یک «موقعیت انقلابی» روبرو هستیم که هم شرایط عینی (انفجار خشم مردم) و هم شرایط ذهنی (عنصر رهبری) آن آماده و فراهم گشته است که در حال یافتن راه خود است تا به سرنگونی رژیم و جابهجایی قدرت سیاسی و استقرار نظم تازه فرا روید.
همگام شدن شرایط عینی با شرایط ذهنی نه تنها روحیه مبارزاتی مردم را تقویت و نیرومندتر از گذشته میسازد، بلکه ضریب آسیبپذیری رژیم رو به پایان را تا منطقه خطر افزایش میدهد. رژیم ورشکسته شیعه دیگر امکان خنثی سازی و به انحراف کشان روند انقلابی را ندارد و در نهایت تنها فرصتی که برای حفظ قدرتش تصور میکند، استفاده از زور است که تیغه سرکوب آن هر روز کندتر میشود.
کسانی که سیاست را هنوز در مفهوم خیال پردازانه مینگرند و نمیتوانند درک و تصور کنند که دگردیسیهای سیاسی و اجتماعی در حوزه نسلی چه تأثیری بر مقبولیت و محبوبیت یک چهره ملی و سیاسی دارد، بدانند که هرگز نخواهند توانست با تردیدافکنی در مشروعیت این شخصیت سیاسی و اختلالآفرینی در کارآمدی نیروهای سیاسی، به توقف روند تغییر و پتانسیل انقلابی جامعه و به بیراهه کشاندن روندی که آغاز گشته است، لطمهای وارد کنند.
چنین رویکرد مبتذلی به سیاست جز دور افتادن از مردم و انزوای سیاسی محصولی نداشته و ندارد. حضور در فضای سیاسی و رسانههای تصویری هرگز نباید به معنی وزن سیاسی و اثرگذاری بر روند رویدادهای سیاسی جامعه تلقی گردد. کنش سیاسی اگر مبتنی بر رهیافت گزینش عقلانی نباشد هرگز به شناخت دقیق از تحولات سیاسى ـ اجتماعى جامعه نمیانجامد.
محبوس کردن تفکر در قفس تنگ نگرشهای مغرضانه همراه با افسون شدگی ذهنی و سودازدگی سیاسی، حتی با زیستن در کشورهای پیشرو و آزاد و دسترسی به روزآمدترین منابع و امکانات، دستاوردی جز خارج شدن از دایره تاثیرگذاری و تبدیل شدن به عنصری بی مصرف و عاطل ندارد.
ایران آبستن تحولاتی است که هدایت و مدیریت آنها در گرو شناخت و درک روندهای آتی و شناسایی پارامترهای تأثیرگذار است. غفلت از این امر، با توجه به وجود موانع ساختاری، شکافهای سیاسی و گسلهای اجتماعی، میتواند شکلی ناهموار به خود گیرد.
با تجلی حلقه گمشده پیکار ملی در زنجیره سیاست براندازی، اینک هم اعتبار جنبش ملی و هم انسجام میان مردم بیشتر خواهد شد، و هم منبع انگیزه برای پیوستن نظامیان و حکومتیان به جنبش براندازی خواهد بود، تا عبور از چالشهای پیش رو با کمترین هزینه امکانپذیر گردد.
رویدادهای تازه در سپهر سیاسی ما را وارد فضای سیاسی تازهای کرده است که یا باید «با مردم» بود و یا «بر مردم». با مردم بودن یعنی محترم شمردن و پذیرش تقاضاهای مصرانه آنها، بر مردم بودن به معنی درجازدن در مسیر تکرار و بازتولید خط مشیهای چندش آور، به دیگر سخن، خزیدن زیر عبای خونین آخوندی است.
اگر کسانی مایلند همچنان به گونهای آشوبگرایانه در امتداد خطوط ستیز در حرکت باشند، باکی نیست، ما کمکشان خواهیم کرد تا با «سرافرازی» همراه رژیم نکبت اسلامی به سیاهچاله سقوط فرود آیند، لازم باشد با لگد.
امیر امیری
دورانِ شیر زنان، مهران رفیعی