کورش عرفانی - ویژه خبرنامه گویا
در هیچ زمانی از تاریخ 43 ساله ی ننگین خود، وضعیت رژیم ضد بشری آخوندی تا این اندازه وخیم و بی فردا نبوده است. رژیمی که با حماقت و خباثت، وجود خویش و تمامیت و آینده ی یک ملت دارای ده هزار سال تاریخ را به خطر انداخته است. این همان چیزی است که دشمنان ایران از سال 57 و با روی کار آمدن این جنایتکاران احمق در کمین آن نشسته بودند. هفته ها و ماه هایی که در پیش روست از هر زمان دیگری در تاریخ معاصر ایران حساس تر خواهد بود، چرا که به زودی، این بود یا نبود ایران است که در مقابل ایرانیان به عنوان یگانه گزینه ها مطرح خواهد بود؛ فرار از این انتخاب دیگر ممکن نیست.
در حالی که روند فروپاشی اقتصادی و آغاز اعتراضات اجتماعی کلید خورده است و جبش نان و آزادی نقشه ی راه خود را بر اساس مراحلی که در مقالات قبل برشمرده بودیم ادامه ی می دهد، یک مسابقه ی زمان با نقشه ی راه تل آویو برای به خاک سیاه نشاندن ایران به راه افتاده است. با نگاهی به صف آرایی دشمنان بیگانه می توانیم ببینیم که چگونه قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در حال آرایش گیری برای یک تهاجم نظامی و تخریب گسترده ی مادی و حذف همیشگی سیاسی ایران هستند. به نظر می رسد فکری که تل آویو در پشت این جبهه سازی پیشنهاد داده است در حال اغوای تمام دولت های لاشخور منطقه مانند ترکیه و عربستان و امثال آن است؛ منظور این فکر است که می توانیم، با حمله، تخریب و سپس تجزیه ی ایران، یک بار برای همیشه، از حضور و ظهور خطر یک کشور بزرگ و قدرتمند در خاورمیانه به اسم ایران رها شویم. موضوعات کاذبی مانند « مقابله با محور مقاومت» و اهمیت از بین بردن آن نیز در این میان پوششی است برای هدف اصلی ماجرا که همانا تخریب درازمدت تمامیت کشور ماست. آنها نیک می دانند که یک ایران بالکانیزه دیگر قدرت بازبه هم پیوستن و احیای دوباره ی تمامیت ارضی و وحدت ملی خویش را نخواهد داشت. به همین خاطر، اسرائیل می خواهد که با بذل و بخشش سرزمین ما، قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی کشورهای هم پیمان خود را برای تضمین تجزیه ی ایران و حفظ و نگهداری هر تکه از سرزمین مان در زیر چنگ و سلطه ی یکی از آنها فعال سازد.
برای این منظور اینک مذاکرات و تلاش های متعددی میان چندین قدرت منطقه ای در جریان است تا زمینه و شرایط را برای سفر جو بایدن و آوردن پشتیبانی دولت آمریکا پشت طرح اسرائیل برای ایران فراهم سازد. این ها برخی از تدارکات و فعالیت های روزهای اخیر است تا همه چیز آماده شود:
- مانوور نظامی بزرگ اسرائیل با عنوان «ارابه های آتشین» برای تدارک حمله ی نظامی به ایران
- مانور مشترک اسرائیل با برخی از قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای از جمله همراهی بمب افکن های ب-52 آمریکایی بر فراز خلیج فارس
- فشار شدید آمریکا به عربستان برای آماده شدن در جهت پیوستن به پیمان ابراهیم
- سفر مقامات اسرائیل به امارات متحده ی عربی و بحرین برای تدارک دیوار دفاعی آنها در مقابل پاسخ احتمالی رژیم ایران به حمله ی نظامی
- سفر محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی به مصر و ترکیه برای آماده سازی نظرات مشترک در جبهه ی در حال شکل گیری برای حمله ی نظامی به ایران
- سفر مقامات اسرائیلی به ترکیه ( در سطح رئیس جمهور و نخست وزیر) و نیز سفر مقامات ترکیه به اسرائیل (در سطح وزیر امور خارجه) در جهت توافق های لازم با هدف شرکت فعال ترکیه در تهاجم نظامی به ایران در ازای سهم
- سفر مشاوران امنیتی بایدن به خلیج فارس و اسرائیل برای هماهنگی های لازم در جهت سفر رئیس جمهوری آمریکا به منطقه و ارائه ی ضمانت های لازم در جهت پیاده کردن طرح اسرائیل برای تجزیه ی ایران (ائتلاف دفاع هوایی خاورمیانه)
- همراه شدن اتحادیه ی اروپا با دولت های شورای همکاری خلیج فارس علیه ایران
با در نظر گرفتن این که 43 درصد از کل تسلیحات صادراتی آمریکا به مقصد خاورمیانه بوده است می توان حدس زد که تدارک لجستیکی درازمدتی از قبل برای یک جنگ تمام عیار در خاورمیانه دیده شده است. به نظر می رسد که با رفتن به سراغ تهران، قرار است که همزمان حیاط خلوت های نظامی و شبه نظامی رژیم ایران نیز تعیین تکلیف شوند. پس، این یک جنگ تمام عیار و منطقه ای است که شامل ایران، سوریه و لبنان خواهد شد. این که آیا عراق هم در این لیست قرار گیرد یا خیر بستگی به عملکرد دولت این کشور در مهار نیروهای شبه نظامی وابسته به نیروی قدس سپاه پاسداران دارد. در این سناریو، خلع سلاح و قلع و قمع حزب الله در لبنان یکی از بخش های حتمی است تا یک بار برای همیشه هر خطری از جانب این نیرو در جنوب لبنان برای اسرائیل برطرف شود. به همین ترتیب، کلیه ی نیروهای رادیکال فلسطینی مانند حماس و جهاد اسلامی نیز مورد تعیین تکلیف خونین قرار خواهند گرفت. دلیل به میان کشیدن پای مصر در جبهه ی گسترده ی سیاسی و نظامی برای هجوم به ایران همین وعده های منطقه ای در نوار غزه و جنوب لبنان است.
هم چنین سوریه تجزیه و چند تکه شده و بخش های عمده ای از آن در اختیار ترکیه، اسرائیل و آمریکا قرار گرفته و نفوذ عربستان سعودی و امارات متحده ی عربی و قطر نیز در این کشور افزایش چشم گیری خواهد داشت. عراق شاهد جدایی کردستان خود و تشکیل یک کشور مستقل با کردستان ایران خواهد بود. اما به ایران بازگردیم و ببینیم که تل آویو برای کلاه گذاشتن بر سر کشورهای عرب منطقه و یا سایر قدرت های منطقه ای، چگونه می خواهد طرح تجزیه و تقسیم ایران را به آنها قالب کند تا بتواند از قدرت نظامی و اقتصادی و سیاسی آنها برای نابودی ایران و پیشبرد طرح «اسرائیل بزرگ» خود استفاده کند.
ایران پس از حمله:
در یک سناریو فرضی، طرح تجزیه و تقسیم ایران بین کشورهای شرکت کننده در جبهه ی حمله ی نظامی به ایران و بازوهای بلند آن در منطقه، شامل جهاد اسلامی و الفتح در نوار غزه، حزب الله لبنان در جنوب این کشور، دولت اسد در سوریه ، حشد الشعبی در عراق، حوثی های یمن، و نیز شیعیان در بحرین، می توانیم از حالا چشم انداز وعده های تل آویو به این کشورها برای برانگیختن حس طمع و حرص آنها را ببینیم:
- استان های آذربایجان غربی، شرق، اردبیل و زنجان برای ترکیه و جمهوری آذربایجان
- منابع نفتی ایران در دریای مازندران برای اسرائیل و جمهوری آذربایجان
- استان کردستان ایران برای کردستان عراق در جهت تشکیل «اسرائیل دوم» در منطقه
- استان خوزستان برای عربستان سعودی و شرکت های نفتی غربی
- جزایر سه گانه ی ایرانی خلیج فارس برای امارات متحده ی عربی
- استان سیستان و بلوچستان برای پاکستان و تهدید ایران به حمله با موشک اتمی
- استان خراسان برای نیروهای تروریستی داعش، طالبان و داعش خراسان
- مناطق مشترک گاز پارس جنوبی در اختیار قطر
- سایر استان ها به فراخور دارا بودن منابع قابل توجه بین نمایندگان و شرکت های نفتی یا صنعتی سایر قدرت های بزرگ
این ها، به اضافه ی وعده و قول های آن چنانی در مورد سایر منابع طبیعی ایران بایستی به اندازه ی کافی برای کشورهای لاشخوری مانند ترکیه و عربستان و امارات و پاکستان و طالبان و مشابه آنها کافی باشد تا تل آویو را در طرح استقرار «اسرائیل بزرگ» همراهی کنند قبل از آن که در آینده، یک به یک، نوبت نابودی خودشان برسد.
برخی از عوارض و نتایج حمله ی نظامی به ایران چنین است:
- از بین رفتن کلیه ی زیرساخت های کشور که بخش های عمده ای از ایران را فاقد آب و برق و مخابرات و حمل و نقل و بهداشت و درمان خواهد کرد.
- آواره شدن دهها میلیون ایرانی که بخش عمده ای از آنها در نزاع بر سر آب و نان از میان خواهند رفت.
- از بین رفتن هرگونه قدرت نظامی سازمان یافته در ایران و افتادن کشور به دست گروههای مسلح مورد حمایت یکی از قدرت های بیگانه
- جنگ داخلی و قتل عام های قومی و محلی بر سر زمین و آب و نان
- محو قدرت حکومتی مرکزی و عدم امکان ظهور آن برای دهه ها و سده ها در ایران با توجه به چشم انداز تجزیه
- از بین رفتن تمامیت ارضی، وحدت ملی و محو یک دولت-ملت به اسم ایران
- کاهش چشم گیر جمعیت در استان های جنگ زده، بی آب و قحطی زده و تبدیل شدن آنها به مناطق بیابانی و خشک و غیر قابل زیست.
بر این اساس قابل پیش بینی است که بقای رژیم جمهوری اسلامی در نهایت در حال متحقق سازی هدفی است که گوادلوپی ها و تل آویوی ها از روی کار آوردن آنها در سال 1357 داشتند: نابودی تمدن ایرانی. پس از اتفاقی که در بالا توصیف شد -و به بهانه ی تلاش ایران برای دسترسی به سلاح اتمی و بن بست برجام کلید خواهد خورد- می رویم که تحقق سناریوی شوم «ایرانستان سازی» مطرح شده توسط افرادی چند برنارد لوئیس صهیونیست را در ایران داشته باشیم.
یک بار برای خود و بدون توهم و تعارف این را روشن کنیم: اگر سناریوی جنگ کلید بخورد، توقف آن برای جلوگیری از رفتن به سمت جزییات سناریوی سیاه و جهنمی فوق ناممکن است.
نگارنده بر این باورست که بخش قابل توجهی از 90میلیون ایرانی داخل و خارج از کشور نسبت به احتمال بروز سناریوی فوق کمابیش واقف هستند، اگر کاری نمی کنند به خاطر این است که 1) یک اقلیت کوچکی نمی داند چه باید بکند. 2) یک اکثریت بزرگی نمی خواهد کاری کند. در حالی که برای مورد نخست می توان به آگاهی رسانی و اطلاع رسانی و روشنگری پرداخت، برای مورد دوم در کوتاه مدت راه حلی نیست و به همین دلیل، سرنوشت ایران تا اطلاع ثانوی تا حد بسیار زیادی رقم خورده است. بروز یک جنبش وسیع، قوی، رادیکال، سازمان یافته و دارای استراتژی و رهبری برای پایین کشیدن رژیم همدست دشمنان خارجی می توانست یگانه راه جلوگیری از بروز فاجعه ی توصیف شده ی فوق باشد، اما چشم اندازی برای آن دیده نمی شود. به همین خاطر باید منتظر پیاده شدن طرح مصیبت بار فوق بود.
در هفته های آینده و با تکمیل طرح اسرائیل، میزان اقدامات تخریبی تحریک آمیز برای آغاز جنگ افزایش پیدا کرده و شاهد آغاز نخستین درگیری های علنی خواهیم بود تا به تدریج به یک جنگ تمام عیار کشیده شود. برکنارسازی حسین طائب -که می تواند در واقع معادل حذف عنصر اصلی نفوذی تل آویو در راءس نظام تلقی شود- خود شاخصی است برای این که اسرائیل دیگر حاضر به کمترین ریسک و قماری بر سر فعالیت های اتمی یا نظامی رژیم -که ممکن است دیگر توسط این مهره ی حذف شده به موساد گزارش نشود- نباشد و زمان حمله و پیاده کردن نقشه ی فوق را حتی جلو بیاندازد.
این ها مراحلی است که در بروز رویدادها می توانیم شاهد باشیم:
- افزایش عملیات خرابکاری، ترور و وحشت آفرین
- به هم ریختن اوضاع امنیتی و روانی رژیم و رژیمی ها
- از دست دادن کنترل اوضاع کشور در مقابل مشکلاتی مانند کم آبی، قحطی نان و تورم
- افزایش خشم و اعتراضات مردمی و رادیکالیزه شدن آنها
- آغاز ضربات مستقیم -اما هنوز غیر رسمی- نظامی در خاک ایران
- تلاش رژیم برای مقابله به مثل و افزایش تنش در اوضاع منطقه
- کشیده شدن پرونده ی اتمی ایران به شورای امنیت
- ورود رسمی آمریکا به تدارکات نظامی برای حمله به تاسیسات اتمی
- بسیج نظامی و آماده باش نیروهای نظامی کشورهای هم پیمان اسرائیل و آمریکا در منطقه
- آغاز حملات به مراکز اتمی، موشکی، پهبادی و نظامی ایران
- پاسخ نظامی رژیم به این حملات و آغاز رویارویی گسترده ی جنگی
- اوج گیری جنگ در ایران، سوریه، لبنان، عراق، یمن و سرزمین های اشغالی در فلسطین
- آغاز تهاجم اصلی نظامی با حضور نیروهای نظامی آمریکا، عربستان سعودی، ترکیه، جمهوری آذربایجان، امارات متحده ی عربی، بحرین، مصر، قطر، پاکستان و طالبان
- نابودسازی تمام زیرساخت های اقتصادی و نظامی و از بین بردن ساختار مادی حکومت مرکزی
- محو حکومت مرکزی و افتادن کشور به دست باندهای مسلح مورد حمایت قدرت های خارجی
- زمینه سازی برای اعلام خودمختاری و استقلال و تقاضا برای پیوستن به سایر کشورها در مناطقی مانند استان های آذربایجان، کردستان، خوزستان و امثال آن.
- تجزیه ی ایران در شرایط جنگ داخلی و جنگ آب و نان و قحطی و مرگ و میر گسترده ی میلیونها ایرانی آواره و گرسنه
به فکر باشیم که این سناریوها با قدری بالا و پایین و اندکی پس و پیش تدارک و تهیه دیده شده و داریم وارد فاز اجرایی آن می شویم. فراموش نکنیم که باید آگاه شویم، و آگاهی یعنی «قدرت تشخیص درست منافع جمعی». هر گونه خطایی در گرفتن چیز دیگری به جای «آگاهی»، ایران و ایرانی را با نابودی و اضمحلال در چارچوب سناریوی توصیف شده در این نوشتار یا چیزی شبیه به آن فراهم خواهد کرد. نیاز به این است که ضرورت یک جنبش اعتراضی وسیع، هدفمند و دارای استراتژی و رهبری را درک کنیم. پس، «آگاه» باشیم.
همگی بدانیم که فاجعه ای را که در راهست می دانیم.#
==========================
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
برای اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: [email protected]