سالیان سال است که به عنوان یک نویسنده و ژورنالیست کار فرهنگی را برای خود انتخاب کردهام و همیشه گفته و نوشتهام که کار سیاسی نمیکنم؛ به معنی اینکه دوست ندارم «سیاسی کار» یا حتی «سیاستمدار» باشم. اما این را هم گفتهام که مثل هر انسان اجتماعی مسایل سیاسی را دنبال میکنم، نظر سیاسی دارم و هر کجا که لازم آید درباره مسایل مختلف فرهنگی و اجتماعی و گاه سیاسی مینویسم. ولی راستاش همیشه پس از نوشتن مطلب یا متنی مربوط به سیاست یا دربارهی اهالی سیاست پشیمان شدهام. چون اولا شاهد بزن بزنها و برخوردهای غیر متمدنانهای بودهام که با روحیه من سازگاری ندارد. و مهمتر این که متوجه شدهام از آنجا که دو رویی و دروغ در میان برخی از اهالی سیاست در خاورمیانهی دیکتاتورزده بسیار زیاد است، هر نوع حضوری در آن شما را گرفتار برخوردهایی میکند که نتیجهای جز تحلیل رفتن انرژِی شما به بار نخواهد آورد.
من که بیشتر عمر بلندم در کشورهای اروپایی و آمریکا گذشته است؛ به خوبی میدانم که سیاستمداران و سیاست کاران حتی در کشورهای آزاد، دموکرات و پیشرفته نیز گاه اهل دورویی و حتی دروغگویی هستند اما اگر فرضا در مجامع خصوصی پشت سر هم بد و بیراه میگویند در فضای عمومی و در تندترین برخوردهای سیاسی هم محترمانه یکدیگر را رد میکنند و مودبانه سخن میگویند و اتهامی غیرواقعی به یکدیگر نمیزنند که اگر غیر از این کنند، رأی نخواهندآورد. یعنی مهمترین. چیزی که برای یک سیاستمدار در این کشورها مهم است
در کشورهای دیکتاتور زده و عقبمانده از نظر قانون و آزادی بیان، دو رویی و دروغگویی یکی از صفات اصلی سیاستمداران است. و اگر سیاستمداران بر کرسی نشسته، مذهبی و مسلمان هم باشند، که از نظر مذهبشان تقیه و دروغ و دو رویی و ناسزا و اتهام نه تنها مجاز که (در برابر مخالفان و کافران) مفید هم هست. آنها مشکل رأی هم که ندارند؛ چون خودشان صندوقها را پر و خالی از رأی میکنند.
تأسف آورتر و بدتر از همه اینکه در چنین کشورهایی کار به جایی میرسد که حتی بیشتر سیاستمداران و سیاست کارانِ در اپوزیسیون این حکومتها (چه در داخل و چه خارج کشور) نیز متوسل به دروغگویی و دو رویی میشوند، امروز بدترین ناسزاها و فحشها را به کسی میگویند و فردا با او اتحاد میکنند، گفتگوهای خصوصی سرشان نمیشود، حتی حرف همراه و هم حزب یا هم گروهشان در اوقات عرق خوری و قلیان کشی را هم عمومی میکنند، و گاه زشتتر از همه با برخی از اعضای حکومتی که اپوزیسیون آن هستند، گپ و گفت پنهانی دارند، و ... و... و همیشه هم مدعی هستند به خاطر منافع مردم چنین و چنان میکنند. و اگر تعدادی انسان متمدن و دلسوز واقعی مردمان و سرزمین مان بینشان باشد، که نه اهل ناسزا گویی باشند و نه دروغگویی. ناچار میشوند کم کم عقب بنشینند و یا خانه نشین شوند. و آنوقت همین افرادهای و هوی و فریاد که: دیدی طرف ترجیح میدهد خوش باشد و عشق کند و ایران را فراموش کرده است؟
همهی اینها را گفتم که به سهم خود بگویم در این روزهای حساس که مردمان سرزمین مان، شانس این را دارند که از شر حکومت انسان کشِ فرهنگ ستیزِ، ایران برباد دهی چون حکومت اسلامی رها بشوند، ما چه سیاسی باشیم چه نباشیم و اهل هر حزب و گروهی که باشیم (چه چپ و چه راست، چه پادشاهی خواه چه جمهوری خواه)، یکی از وظایف ما، به عنوان یک انسان قرن بیست و یکمی؛ مودبانه سخن گفتن و محترمانه انتقاد کردن، و پرهیز جدی از دروغگویی ست
تف سربالاست برای کسی که خود را عضو اپوزیسیون حکومت اسلامی، یعنی یکی از بی پرنسیب ترین حکومتها میداند، اما به بهانه مبارزه با آن در برابر همگان دهان به ناسزا و دروغ باز میکند. به اندازه کافی دور و بر اپوزیسیون ماموران حکومتی و «خود مامور» شدههای شناخته شده و شناخته نشدهای وجود دارند، که بین آدمها را به هم بزنند، و همه چیز را خراب کنند، بیخردی ست اگر که ما نیز به بهانههای مختلف به جان هم بیفتیم و سد راه مبارزانی باشیم که ودر خیابانهای ایران جانشان را کف دست گرفته و آواز رهایی سر دادهاند.
شکوه میرزادگی
www.savepasargad.com