هر فرد و جریان سیاسی که در پی خلاصی ایران از سلطه حکومت دینی-فاشیستی جمهوری اسلامی باشد نمیتواند در گفتار و کردار خود با همگرایی، همکاری و اتحاد نیروهای باورمند به ایرانی آزاد و دموکراتیک و رها از سلطه ایدههای تمامیت گرا و تک صدایی مخالف باشد. این که چنین ائتلافهایی تا به حال به نتایج ملموسی نرسیدهاند و یا هنگام تاسیس دارای کمبودهای مهم وغیر مهم نظری و عملی بودهاند، نباید بهانهای برای مخالفت با به میدان آمدن ائتلافهای نوپا که راه پیروزی بر دشمن مشترک یعنی جمهوری اسلامی را، در برپا کردن یک اتحاد ملی همگانی جستجو میکنند، باشد. کسانی که به تحولات واصلاحات ساختاری در جمهوری اسلامی دل نبستهاند، فقط با پی گیری برپایی تشکیل چنین اتحادی میتوانند گامی اساسی به سوی رهایی مردم ایران از نکبت جمهوری اسلامی بر دارند.
اما چنین گامی نه تنها با عملیات ویرانگر دشمن مردم یعنی جمهوری اسلامی روبرو است، بلکه بخشی از اپوزیسیون ایران نیز داری انگیزه وپنانسیل قوی برای چنین مخالفتی است:
۱-جمهوری اسلامی و تمامی گرایشاتی که خواهان حفظ آن هستند از جمله اصلاح طلبانی که دل در گرو حفظ این نظام از طریق اصلاح آن دارند و دنباله روان آنها درخارج از کشور، یقینا با چنین ائتلافهایی سر دشمنی آشتی ناپذیر دارند.
۲-افراد وگرایشاتی که تصور میکنند بدون مشارکت حد اکثری نیروهای مختلف اپوزیسیون دموکراسی خواه در برانگیختن یک بر آمد ملی، میتوانند از پس جمهوری اسلامی بر آیند: طیفی از جمهوریخواهان چپگرا و مصدقی، طیف گروههای افراطی منتسب به سوسیالیسم وکمونیسم، که گذر از جمهوری اسلامی را به رهبری خود مشروط و مربوط میکنند، طیف افراطیون سلطنت طلب و متوهمین منفرد وخود شیفته را نیز سرآشتی با چنین ائتلافهایی نیست.
اخیر بعد از تاسیس یک ائتلاف جدید به "نام شورای ملی تصمیم"، مخالفتهای آشنا و سابقه دار با این ائتلاف شروع شد و کسانی آستین بالا زده وبرای زمین زدن آن خنجرهای زهر آگین خود را بیرون کشیدند. اینکه این افراد یا جریانات مستقیما با جمهوری اسلامی وصلند ویا بدون دخالت آن علیه این ائتلاف جدید برخواستهاند را ما نمیدانیم و این موضوع حکم یک پرونده باز را دارد، اما چنین چیزی اساسا اهمیتی در این بحث ما ندارد، و بنا بر یک حکمت داهیانه انگلیسی- -Giving the benefit of the doubtمیتوان تصور کرد که اغلب مخالفتها به گروه دومی که در بالا نام بردم تعلق دارند. قصد من ابدا وصل مخالفین شورا که در درون اپوزیسیون ایرانی فعالیت دارند به جمهوری اسلامی نیست، ولی بی هیچ تردیدی، جمهوری اسلامی بیش از همه آنها از مخالفتعی مخرب سود میبرد، و ساده لوحی و حماقت محض است که حقیقت، غیر از این تصور شود.
یکی از کسانیکه این روزها مثل موارد مشابه قبلی پیشقدم شده و با شمشیر آخته و جعل و افترا و هتاکی، حمله به شورا را زیر شعار همیشگی خود" خشت اول گر نهد معمار کج-تا ثریا میرود دیوار کج" شروع کرده، آقای عبدالستار دوشوکی است، که تخصص ومهارت حاصی در طول چندین دهه گذشته در این نوع از عملیات جنگ روانی بر علیه ائتلافهای فراگیر به دست آورده است. ستاره دیگر این جنگ روانی، که در دشمنی با ائتلافهای فراگروهی شهرت دارد و بسی بهتر از عوامل اطلاعاتی و تبلیغاتی خود جمهوری اسلامی و حتی بهتر از اقای دوشوکی از عهده تخریب هر ائتلافی دموکراتیک فراگروهی بر میآید، آقای شهرام همایون مدیر تلویزیون کانال یک است. این دو شخصیت"ملی-میهنی" علیرغم بازیهای قهر و آشتیهای مکرری که تا حال باهم داشنهاند که آخر سر منجر با این شد که آقای دوشکی عهد ببندد که به دلیل همسویی فعالیتهای آقای شهرام همایون با سیاستهای ضد اپوزیسیونی وضد ملی جمهوری اسلامی، دیگر هیچگاه در تلویزیون وی حضور نیابد، دوباره در روز روشن به آغوش هم خزیدهاند.
آقای شهرام همایون تا به حال به ندرت از پرنسیپهای خود در تخریب دیگران و رسانه هایی مثل بی بی سی فارسی و ایران انترنشنال خارج شده است، و اگر بخواهیم به امر بی پرنسیپی و تناقض گویی و تضاد عمیق گفتار و کردار این دو شحصیت، جایزهای قایل شویم، بی تردید برنده آن کسی جز آقای دوشکی نخواهد بود. نوشته پر مغز خانم ونوس ترابی به صورتی اعلا این بی پرنسیبی و تضاد آشکار گفتار با کردار و شخصیت دوگانه آقای دوشکی را آشکار ساخته است*. حقیقتا دست مریزاد.
اصغر جیلو
• لینک مقاله خانم ونوس ترابی در خبرنامه گویا:
https://news.gooya.com/2022/07/post-66674.php
نامه به روشنفکران دینی، حجتالله نیکویی