عرفان قانعی فرد
در قسمت سوم رمان مشهور "آیات شیطانی (The Satanic Verses) نویسنده مشهور، سلمان رُشدی ( Salman Rushdie) به توصیف یک مُلای وحشی صفت، خشک مغز، قشری و عقب مانده پرداخته که نام اش «امام» است. طبیعتا، شخصیت مذکور، کنایه ای از خلیفه اول ساختار خلافت اسلامی جمهوری اسلامی و اختاپوس مذهبی شیعیان در ایران فعلی، یعنی روح الله خمینی است.
خالق آن اثر، نویسنده ای باشعور و مشهور در جهان است و اهل روشنگری ، پرسشگری، نو اندیشی و تمدن مدرن. مانند برخی نویسندگان ایرانی نیست ( که در روزنامه ها هنوز اطلاعیه 41 نفری شان، تحت عنوان "پشتیبانی نویسندگان متعهد از مشی ضد امپریالیستی و خلقی خمینی" می درخشد.که فرصت طلبانه و خام دستانه بخاطر علاقه به حزب توده، کینه بی ربط با شاه فقید، زنار خدمت به یک مُلای جانی بستند. خودشیفتگانی خود بزرگ بین که البته فقط در داخل مرزهای ایران، به اسم استاد و ستاره درخشان ادبی و.. مشهورند وگرنه در جهان، کسی آنان را نمی شناسد!)
و اکنون بقایای همان توحش و عقب ماندگی در جهان غرب متمدن، با قمه و چاقو به قتل یک اهل قلم نشسته است. روزنامه های اصولگرا و اصلاح طلب در داخل ایران ( یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۱) در دفاع از تروریسم اسلامی ( Islamic Terrorism) می نویسند. [روزنامه کیهان: سلمان رشدی گرفتار انتقام الهی ترامپ و پمپئو در نوبت بعدی / روزنامه جام جم : چشم شیطان کور شد / جوان : تیر غیب / روزنامه جمهوری اسلامی : سلمان رشدی مرتد پس از ترور / روزنامه رسالت : سلمان رشدی، یک بار دیگر مُرد! / روزنامه فرهیختگان : داستان شیطان و ...]
اگر هم پرسش کنیم که چرا مرتد است و اصولا یک مُلای فریبکار، آسیمه جان ، شرور و بی سواد مانند روح الله خمینی، چه صلاحیت، مقبولیت و مشروعیتی دارد که حکم مرگ یک نویسنده بافهم و با شعور را بدهد؟ و جز هذیان گویی و اباطیل، چه تفکر و اندیشه ای را به بشر امروز تقدیم کرد؟ اگر و اگر، نماد اسلام و تبلیغات آئین رحمانیت و رافت، یک وحشی بی تمدن مانند روح الله خمینی است، ای تفو و هزار لعنت بر آن اسلام! آیا سخنان لاطائل، بیهوده، مهمل روح الله خمینی، اسمش فتوا (fatwā) است؟ "بیان حکم اسلام به وسیلهٔ فقیه یا مفتی" به بشر صاحب عقل و خرد امروز، چه مربوط؟ مگر یک وحشی بیسواد و عقب مانده و خالق جمهوری جور و جهل و جنون، با خدا تلفنی در تماس است که فتوی بدهد؟ این چرند گویی جز در جامعه دوستدار خرافات و موهومات، خریداری دارد؟
یا اگر بپرسیم که فایده و ثمر این بربریت و وحشیگری چیست؟ یک تروریست اسلامی، چه دستاورد و رهاوردی برای جامعه متمدن و قرن ۲۱م دارد؟ چه پاسخی خواهید شنید؟ بماند که کروبی و موسوی - نمایندگان فاسد و عوامفریب چپ اسلامی مشهور به اصلاح طلب که خواستار حفظ ساختار ننگین تروریسم جمهوری اسلامی اند - از حکم تروریستی خمینی، دفاع کردند. [ کروبی گفت: فرمان اعدام سلمان رشدی از سوی امام، حکمی است قطعی و الهی و همیشگی. از انتقام مسلمانان نمی تواند در امان باشد ( 25 بهمن 1368) البته همین مُلای عقب مانده که در همان روزنامه گفت : انگلستان، مرکز خیانت و توطئه است؛ فرزندش را برای زندگی به آنجا فرستاد! / و یا میرحسین موسوی گفت: فتوی امام امت درباره سلمان رشدی عملی خواهد شد و به کیفر خود می رسد ( اسفند 1367)]
و شاید، امروزه جهان بداند و بخواندکه اساس فکری خمینیسم (Khomeinism) بر پایه تروریسم (Terrorism)و توحش و تخریب می چرخد. تاریخ زیستن ملت ایران، نمایانگر این واقعیت است که همیشه راهی برای رهایی از مشقت و ویرانی و استبداد و ظلم یافته و این بار هم از درنده خویی و غارتگری و هجوم و تجاوز مُلای وحشی در سال ۱۳۵۷- زیر نام تبلیغاتی انقلاب اسلامی - خود را خواهد رهانید.
همانطور که بارها و بارها گفته ام: اندیشه خمینیسم آشکارا نشان می دهد، انبانی از رذالت هاست . موساد زودتر و بیشتر از نهادهای اطلاعاتی اروپا و آمریکا به ان درجه از باور و آگاهی رسیده اند که بدانند خمینیسم یک ایدئولوژی نیست بلکه مکتب یا انبان دنائت و رذالت است [خودکامگی ، هرج و مرج طلبی، آشوب طلبی، عوامفریبی، یهودی ستیزی، افراطی گری، خودستائی ، لمپنی، وحشیگری ، ستمگری، ترور و خشونت و سرکوب، ایجاد ترس و وحشت ، تروریسم ، شارلاتان بازی و سفسطه و وقاحت ، ریاکاری، فرصت طلبی ، واپس گرائی و تاریک اندیشی ، روضه خوانی، حماقت، تبارگماری، خرافات، اوباشی گری، هوچی گری، زندگی انگلی ، بی قانونی، خشک اندیشی، دشمنی، و...] ( * کتاب وحشت بزرگ؛ قانعی فرد؛ 1400 )
ما ایرانیان، در ۷۷ سال پیش (۲۰ اسفند ۱۳۲۴) دیدیم که چگونه کَسرَوی ، تاریخنگار و پژوهشگر، را در سن ۵۵ سالگی، در اتاق بازپرسی ساختمان کاخ دادگستری تهران به ضرب «گلوله و ۲۷ ضربه چاقو» توسط افراد گروه «فدائیان اسلام»، وحشیانه، ترور کردند... و سالها گذشت و یکی از لاشه های این گروه وحشی، در ایران به قدرت رسید. ۲۲ بهمن ۱۳۵۷
این مُلای خرفت و نافرهیخته، روحالله خمینی، در ۱۳۶۷، حکم ترور سلمان رشدی را صادر کرد و این حرف مفت و نشانه توحش و بی تمدنی را فتوا نامیدند...
و امروز، ۳۴ سال بعد، در روز جمعه، سلمان رشدی نويسنده موردحمله یک وحشی آدمخوار و بی تمدن قرار گرفت... در بیمارستان است و قادر به تکلم نیست و قطعا یک چشم و شاید یک دستش را از دست بدهد...
از زمستان بی بهار ۱۳۵۷،همواره قمه اسلام و چاقوی اسلامگرایان بر گلوی اهل اندیشه و فکر و آزادی خواهی باقی است. بماند که وزیرک فرهنگ دستگاه خلافت اسلامی هم مشعشعات فکری اش را به همگان صادر فرمود.
وزیرک باشی اما
۱.از یک تروریست به نام قاسم سلیمانی دفاع کنی
۲.از یک تروریست به نام حسن نصرالله تمجید کنی
۳.از تروریست حمله ور به سلمان رشدی شادی کنی
۴.در بحبوحه قتل های زنجیره ای دگراندیشان، در دفتر روزنامه اطلاعات با سعید امامی دیدار کنی
۵.هرگز برای قاتلین نویسندگانی مانند احمد میرعلایی، احمد تفضلی، پرویز دوانی، علی اکبر سعیدی سیرجانی و.... سخنی نگویی
۶. برای تروریسم اسلامی و تخریب گری دستگاه تروریستی سپاه پاسداران و سپاه قدس و فرماندهان اوباش آن، رقاصی کنی
۷. با بی شرمی از بلوای ۱۳۵۷ و علی خامنه ای تمجید کنی.
۸. برای موشک پرانی و بمب اتمی رژیم، دست مریزاد بگویی
۹. از تروریستی به نام انیس نقاش، ذکر خیر کنی
۱۰. مخالفان رژیم جور و جهل و جنون مُلایان را، دلقک و منحوس بنامی
۱۱. برای ابراهیم رئیسی، کتاب به هدیه بفرستی
۱۲. مروج خرافات و موهومات شیعه گری باشی
۱۳. پول تحصیل انگل زادهء دکل دزد هم از عربستان بگیری
و.....
این است آئین قهر چنگیزی یک شیفته و شیدای تروریسم اسلامی؛ عطاالله مهاجرانی، وزیرک اصلاحطلب! در بیت خلیفه شیعه گری در اختاپوس مذهبی هم یکی از همان شیفتگان توحش اسلامی حضرات است.
در واقع امر، پیامبر و جان بیداری اگر وجود داشته باشد نویسنده های جهانی مانند سلمان رشدی هستند که مردم جهان را به پرسشگری، اندیشیدن، تفکر، روشنگری و... وا می دارد نه کسی که برای غنایم و قدرت و ثروت، شمشیرکشی کند و برای پیروزی هم با تکیه بر به تروریسم اسلامی، دست به عوام فریبی و تاراج و قتل و عام مردم و تخریب ملک و مملکت بزند.
و البته با صدای بلند هم در رسانه ای غیر ایرانی و غیر آلوده به ویروس اصلاح طلبان حکومتی سانسورچی گفتم : جمهوری تروریست اسلامی، غده سرطانی است!